ژرار نوآریل، متخصص تاریخ مردمی و حوزه کارگری، از صاحب‌نظران تاریخ مهاجرت در فرانسه است. او در مصاحبه‌ای با روزنامه لیبراسیون از جنبش جلیقه‌زردها می‌گوید. به اعتقاد وی، طبقه فرودست برای امانوئل مکرون وجود ندارد. نوآریل در جنبش جلیقه‌زردها، جایی که شان و منزلت مساله محوری ا‌ست، بازگشت بومرنگ دموکراسی مستقیمی را می‌بیند که حرکت آن توسط خود رئیس‌جمهور آغاز شده است.

 شما جلیقه‌زردها را چگونه در تاریخ جنبش‌های مردمی جای می‌دهید؟

ارکان این جنبش بعضی از مبارزه‌های بزرگ مردمی از قرون وسطی به این سو را یادآوری می‌کند: جنبشی که نسبتاً خودجوش آغاز شده، نه هدایت‌شده و نه دارای ساختار است. در این نوع مبارزات همیشه گفتمان‌های ضد و نقیضی آشکار می‌شوند. از جلیقه‌زردها اظهارنظرهای نژادپرستانه هم شنیدیم، چیزی که البته در حاشیه قرار می‌گیرد. البته خشونت همیشه وجه مهمی از این مبارزه‌های مردمی خودجوش بوده است. باید خاطرنشان کرد در حال حاضر در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بسیار آرام‌تر از گذشته است. «آستانه تحمل» ما در برابر خشونت عقبگرد زیادی داشته است. تصاویری که بعد از شروع اعتراضات بدون وقفه پخش شده‌اند حس یک نمایش خشونت‌بار را منتقل می‌کنند. در حقیقت تاریخ جنبش‌های اجتماعی بسیار بدتر از اینها را به خود دیده است. برای مثال تظاهرات کارگران در اول ماه می ۱۸۹۱ توسط نیروهای نظامی به خاک و خون کشیده شد. اعتصابات بزرگ ۱۹۴۷-۱۹۴۸ که به عنوان «قیام» شناخته شده‌اند، ده‌ها کشته در میان کارگران بر جای گذاشت. امروزه، برقراری صلح در مناسبات اجتماعی موجب عقلانی شدن استفاده از زور شده است، نیروهای پلیس موظف به رعایت حد و حدودی هستند، چیزی که به معترضین جرات می‌دهد دست به اعتراض بزنند. بدترین اتفاق برای حاکمیت، یک قربانی از میان جلیقه‌زردها بود که کشتن او به پلیس نسبت داده شده است.

جنبش کارگری کارهای زیادی برای نظم بخشیدن به مبارزات اجتماعی انجام داده اما امروز، از طرفی با یک بحران در نمایندگی سندیکایی مواجه هستیم و از طرف دیگر با افزایش قدرت رسانه‌ها و اینترنت، امکان هماهنگ کردن جنبش مهیا می‌شود. نوعی دموکراتیزه‌کردن تصویر، امری که در آن تظاهر‌کنندگان را می‌بینیم که مشغول گرفتن فیلم از خود هستند، چنین چیزی به این شکل هرگز وجود نداشته است.

  انفجار خشم از سوی جلیقه زردها را چگونه توضیح می‌دهید؟

ناگهان از یک دموکراسی حزبی (از پایان قرن نوزدهم، دموکراسی پارلمانی متکی به احزاب بود) به یک دموکراسی عمومی رسیدیم. سیاست‌ها بیشتر تحت تاثیر وقایع روز و نظرسنجی‌ها قرار گرفتند. در واقع این وجه اشتراک میان انتخاب امانوئل مکرون و جنبش جلیقه‌زردها است. مکرون یک غریبه و بیرون از احزاب سیاسی بود. او توانست با استفاده از شبکه‌های اجتماعی پیروز انتخابات شود. این مسئله در کنار اینکه رسانه‌هایی به‌صورت پیوسته اخبار را تکرار می‌کنند، ابزار جدیدی برای فعال‌سازی دوباره دموکراسی مستقیم فراهم می‌آورد، چیزی که ما را به دوره ماقبل جنبش کارگری دارای ساختار می‌برد. جلیقه‌زردها از نظر تعداد کم هستند اما بلافاصله در سطح ملی حاضر شدند. برای من غافلگیرکننده‌ترین مسئله ظهور سریع گروه‌های کوچک ناهمگون بسیاری بود که در هزاران جای مختلف پراکنده شده بودند. چیزی که با بازگشت این دموکراسی مستقیم نگرانم می‌کند، تنوع مشخصات، گونه‌ها ملیت‌ها و مطالبات است. این درسی است به سندیکاها، سندیکاهایی که در استفاده از این تنوع موفق نبوده‌اند.

مسأله‌ شان و منزلت افراد بسیار مهم است و همچنین زیر بار بی‌عدالتی نرفتن. فراموش نکنیم که توافق بر سر مالیات در اعلامیه حقوق بشر ذکر شده است. این جنبش دو سوی مغایر دارد: یک طرف رد کردن مالیاتی که گفتمان کلاسیک لیبرال را تغذیه می‌کند، طرف دیگر نپذیرفتن نابرابری در مقابل مالیات.

چرا مکرون موجب برانگیختن خشم شده است؟

در بخش نتیجه‌گیری آخرین کتابم به تحلیل کتاب- برنامه او، انقلاب، پرداخته‌ام. از پی بردن به اینکه طبقات فرودست تقریباً جایی در آن نداشت جا خوردم. اینکه رئیس‌جمهوری که نماینده تمام ملت فرانسه است تا این حد می‌تواند طبقات فرودست را فراموش کند توضیح مفصلی ا‌ست بر نوعی قوم‌مداری که با شدت بیشتر به سمت خود او بازخواهد گشت. این در حقیقت تحقیر نیست، یک کوری طبقاتی‌ است. 

او نماینده دسته‌های اجتماعی-حرفه‌ای نورچشمی‌ است که مستقیم از بانک روتشیلد به وزارت اقتصاد و بعد به الیزه رفت، با این اعتقاد که کشور با کمک استارت‌آپ‌ها، مدیران و تکنولوژی‌های نوین از پس دشواری‌ها برخواهد آمد. شکاف میان او و طبقات فرودست نتیجه این واقعیت بود که مکرون پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری هیچ تجربه پیروزی سیاسی نداشت. به این خاطر است که از مالیات بر سوخت رسیدیم به یک انفجار خشم با شخصی کردن مسائل.