علیرضا حیدری، کارشناس حوزه کار

اگر تاریخچه خصوصی‌سازی در ایران قبل و بعد از انقلاب را بررسی کنیم، شکل خصوصی‌سازی بعد از انقلاب عوض شد و خصوصی‌سازی با هدف اصلی کاهش تصدی‌گری دولت و پرداختن به حوزه نظارت و سیاستگذاری مطرح شد و به اجرا درآمد.

در بحث خصوصی‌سازی و واگذاری‌ها به بخش خصوصی با دو گروه از افراد مواجه هستیم؛ دسته اول افرادی هستند که صنعت و نیروی کار را خوب می‌شناسند، کاربلد و اهل مدیریت هستند ولی سرمایه ندارند و دسته‌ای دیگر از مدیریت بالایی برخوردار نیستند و تنها به واسطه پول و سرمایه‌ کلانی که در اختیار دارند، اداره بنگاه را در اختیار می‌گیرند. ما مدیران صنعتی بسیاری در کشور داریم که دلسوز و باتجربه‌اند و روزمه قوی مدیریتی دارند ولی چون فاقد سرمایه هستند در لیست واگذاری مدیریت بنگاه قرار نمی‌گیرند یا به ندرت به آنها واگذار می‌شود. در بحث واگذاری یک بنگاه باید اهلیت افرادی که آن را خریداری می‌کنند شناسایی شود. واگذاری بنگاه به اشکال متعددی صورت می‌گیرد که مذاکره، مزایده و بورس را شامل می‌شود اما یکی از اشکال واگذاری این است که مدیریت بنگاه را واگذار کنیم، به این نحو که کارخانه را دولتی نگه داریم و مدیریتش را واگذار کنیم. وقتی مدیریت بنگاه را واگذار کردیم، بعدها می‌توانیم درصدی از مالکیت را هم به کارگران و افراد شاغل در آن بنگاه واگذار کنیم و زمانی که بنگاه به توسعه رسید، اشکال جدیدی پیاده کنیم. بسیاری از واگذاری‌ها در حال حاضر از طریق مذاکره صورت می‌گیرد بدون آنکه ویژگی‌های فردی مورد ارزیابی قرار گیرد. فرد به صرف داشتن پول، مالک و سهامدار کارخانه می‌شود در صورتی که تنها سرمایه کافی نیست و باید رزومه مدیریتی قوی هم پشت آن باشد. در برخی واگذاری‌ها عده‌ای که به ارکان قدرت نزدیک‌ترند بنگاه‌ها را مدیریت می‌کنند و مشاهده می‌شود با رقابت هم در حوزه مدیریت و هم در حوزه قیمت‌گذاری تنها با هدف انتفاع شرکت‌ها را به دست می‌گیرند و در نهایت کارگران قربانی مشکلات کارخانه می‌‌شوند و وقتی به دلیل عدم پرداخت حقوق دست به اعتراض می‌زنند با آنها برخورد می‌شود، در صورتی که عملکرد بد بخش خصوصی و مدیریت بنگاه چنین مشکلاتی را رقم زده است.