گروه حوادث:تازه داماد وقتی در پرداخت شیربها به پدرزنش ناتوان ماند تصمیم به کلاهبرداری گرفت. کلاهبرداری که جنایت آتشینی را رقم زد و وی را در جایگاه قاتل قرار داد.

مرگ مرموز

خردادماه سال 95 مأموران پلیس کهریزک از مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستانهای شهر باخبر شدند. شواهد نشان می داد رضا 30 ساله  بر اثر سوختگی شدید جان سپرده است. شواهد نشان می داد عابرانی که از یکی از خیابان‌های خلوت کهریزک عبور می‌کردند رضا را به بیمارستان رسانده اند.

شیربها

با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا و ماموران به  بررسی فهرست مکالمات  تلفن همراه رضا پرداختند و یک مرد 25ساله به نام نوید را که چندین مرتبه با رضا تماس داشت شناسایی و بازداشت شد. مرد جوان سعی داشت با دروغگویی پلیس را گمراه کند تا اینکه در روند بازجوییها بالاخره به  جنایت آتشین  با همدستی همسرش اعتراف کرد و گفت :من موجب مرگ رضا شدم اما قتل عمدی نبوده و قصد کشتن او  را نداشتم.

وی توضیح داد: برای پرداخت مبلغ شیربها به پدر همسرم بدهکار بودم به همین دلیل  تصمیم گرفتم برای جور کردن این پول از رضا کلاهبرداری کنم که ناخواسته موجب مرگ رضا شدم. با اظهارات این مرد همسرش به نام حکیمه  نیز به اتهام معاونت در قتل  بازداشت شد و آنها شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران  پای میز محاکمه ایستادند.

دردادگاه

در نخستین جلسه رسیدگی به پرونده که  به ریاست قاضی زالی  و با حضور یک مستشار برگزار شد اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: چند سال قبل به خواستگاری حکیمه رفتم. آنها افغان بودند و رسم به دریافت شیربها داشتند. پدر او مبلغ 25 میلیون تومان شیربها تعیین کرد. از آنجائیکه که به حکیمه علاقمند بودم قبول کردم و به دروغ گفتم توان پرداخت این مبلغ را دارم اما 5 میلیون تومان بیشتر از آن را نتوانستم بپردازم. مدتی از زندگی ما گذشت تا اینکه پدر او مابقی شیربها را خواست. از طرفی پولی در بساط نداشتم و از طرفی حاضر نبودم زندگی با حکیمه را از دست بدهم ا به همین خاطر به فکر کلاهبرداری افتادم و از همسرم برای اجرای این نقشه کمک خواستم.همسرم هم به خاطر علاقه ای که به زندگی مان داشت پذیرفت مرا همراهی کند.

وی ادامه  داد: رضا را می‌شناختم و می‌دانستم قصد ازادواج دارد. به همین خاطر حکیمه را به عنوان خواهرم به او معرفی کردم. بعد از چند مرتبه رفت و آمد رضا به حکیمه  علاقمند شد و او را از من خواستگاری کرد. این ماجرا برایم  خیلی سخت بود اما چارهای نداشتم .من  به رضا گفتم در عوض دریافت شیربها 20 میلیونی با ازدواج انها موافقم. رضا بعد از چندماه پول را به حسابم واریز کرد و بعد از آن پیگیر شروع  زندگی مشترک با حکیمه شد. من هربار بهانه ای می آوردم و دروغ جدیدی سرهم می کردم.

تازه داماد در خصوص نحوه جنایت به قضات گفت: رضا که به ماجرا مشکوک شده بود تصمیم گرفت با پدر حکیمه که گمان می کرد پدر من است صحبت کند و همه این اتفاقات را به او بگوید. نگران آبرویم بودم. با رضا در کهریزک قرار گذاشتم تا با هم صحبت کنیم. آن روز رضا با خودروی‌اش آمد و من و حکیمه با موتور به محل قرار رفتیم. وقتی با هم روبرو شدیم یک بطری بنزین که از قبل آماده کرده بودم را روی ماشینش ریختم .حتی  مقداری از آن را روی خودم هم پاشیده شد. با زدن فندک خودرو آتش گرفت و من و رضا هر دو  به عقب پرتاب شدیم. اما شدت آتش سوزی زیاد بود و رضا گرفتار شد  ولی من جان سالم به در بردم و با حکیمه  سوار برموتور فرار کردیم. هیچ گاه فکر نمی‌کردم پلیس بتواند رد مرا پیدا کند. من  قصد کشتن مقتول را نداشتم و فقط می‌خواستم با سوزاندن خودرویاش او رابترسانم و از تصمیمی که گرفته بود منصرفش کنم.

سپس حکیمه در  جایگاه  ویژه ایستاد و منکر معاونت در قتل شد. زن جوان گفت: «من به اصرار شوهرم وارد این داستان شدم و مقتول را فریب دادم. من در قتل اونقشی نداشتم. 

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و هر دو متهم را از اتهام قتل عمد تبرئه کرد. قرار است برای این زوج به اتهام قتل شبه عمد به زودی حکم صادر شود.