رامین پرتو

تحولات اخیر پیرامون به رسمیت شناختن کشور فلسطین از سوی مجموعه‌ای از دولت‌های غربی، از جمله انگلیس، کانادا، استرالیا، فرانسه و پرتغال، نقطه عطفی در عرصه دیپلماسی بین‌المللی محسوب می‌شود. رسانه‌های عبری این تحولات را «سونامی دیپلماتیک» توصیف کردند و مقامات فلسطینی آن را نشانه‌ای از تغییر فضای جهانی دانستند. با این حال، فیلیپ لازارینی، کمیسر آژانس امدادرسانی به آوارگان فلسطینی (آنروا) هشدار داد که این تصمیم‌ها تا زمانی که آتش‌بس در نوار غزه محقق نشود، عملاً سود چندانی برای مردم تحت محاصره نخواهد داشت.

آنچه در این میان حالا به سوال اصلی تبدیل شده این است که چرا چنین تصمیم‌هایی صرفاً در سطح دیپلماتیک باقی مانده و هیچ تأثیر ملموسی بر توقف ماشین جنگی اسرائیل در غزه ندارد؟ قبل از پاسخ به این سوال باید توجه شود که تصمیم اخیر انگلیس، کانادا و استرالیا برای شناسایی دولت فلسطین در ادامه روندی است که پیش‌تر در برخی کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین آغاز شده بود و حتی روز گذشته (دوشنبه) فرانسه نیز اعلام کرده در آستانه مجمع عمومی سازمان ملل فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت. این اقدامات، در ظاهر، نشان‌دهنده تقویت راه‌حل دو دولتی است که طی ماه‌های و سال‌های اخیر در گفتمان رسمی قدرت‌های غربی بارها تکرار شده اما در عمل رو به افول بوده است. 

با این حال، واکنش‌های اسرائیل (از تهدید به توسعه شهرک‌ها گرفته تا طرح الحاق کرانه باختری) نشان می‌دهد که این شناسایی‌ها بیش از آنکه ابزار فشار واقعی باشند، نمادی سیاسی برای بازگرداندن امید به افکار عمومی فلسطین و تقویت مواضع دیپلماتیک در مجامع بین‌المللی هستند. کمیسر آنروا نیز بر همین نکته تأکید کرده و گفته است بدون آتش‌بس و توقف کشتار در غزه، به رسمیت شناختن فلسطین صرفاً بار معنوی دارد و اساساً کارکرد عملی نداشته و ندارد.

در عین حال، تحولات داخلی اروپا نیز در این مسیر تأثیرگذار بوده است. در فرانسه بیش از ۲۰ شهرداری پرچم فلسطین را بر فراز ساختمان‌های خود برافراشتند؛ اقدامی که نه‌تنها بیانگر شکاف عمیق در جامعه فرانسه است، بلکه نشان می‌دهد فشار افکار عمومی در کشورهای اروپایی به حدی افزایش یافته که مقامات محلی و ملی ناگزیر به واکنش نمادین هستند. در لندن هم روز گذشته (دوشنبه) سفارت فلسطین در لندن افتتاح شد و تصویر اهتزاز پرچم این کشور در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که واکنش‌های زیادی به دنبال داشته است.

دولت‌های فعلی حاکم بر قاره سبز چه در اروپای شرقی و چه در جنوب و غرب این قاره و حتی حوزه اسکاندیناوی (شمال اروپا) به شدت از افکار عمومی خود در شرایط کنونی هراس دارند. این ترس، دو دلیل کلی اعم از پیامدهای اقتصادی و سیاسی جنگ اوکراین و همچنین رشد راست افراطی علیه دولت‌های حاکم دارد

چرا   اروپا   از اقدامات عملی

 علیه اسرائیل خودداری می‌کند؟

با وجود موج شناسایی فلسطین، واقعیت میدانی در غزه چیز دیگری است و جهان شاهد ادامه حملات سنگین اسرائیل، نابودی زیرساخت‌ها، بحران انسانی و مرگ هزاران غیرنظامی است. این تناقض بزرگ این پرسش را ایجاد می‌کند که چرا اروپا، فراتر از موضع‌گیری‌های دیپلماتیک، هیچ اقدام عملی برای متوقف کردن اسرائیل انجام 

نمی‌دهد؟

نخستین پاسخ، در وابستگی ساختاری اروپا به ایالات متحده نهفته است. سیاست‌های امنیتی و نظامی قاره سبز همچنان تا حد زیادی در چارچوب ناتو و هماهنگی با واشنگتن تعریف می‌شود. بنابراین، اروپا از اعمال فشار واقعی بر اسرائیل (مانند تحریم‌های اقتصادی یا نظامی) هراس دارد؛ زیرا این امر به معنای شکاف جدی با آمریکا خواهد بود.

دومین دلیل، ملاحظات اقتصادی و ژئوپلیتیک است؛ چراکه بسیاری از دولت‌های اروپایی روابط تجاری و فناورانه گسترده‌ای با اسرائیل دارند و نگرانند که هرگونه اقدام عملی این روابط را مختل سازد. علاوه بر آن، نفوذ لابی‌های طرفدار اسرائیل در پایتخت‌های اروپایی مانع جدی در برابر سیاست‌های عملی ضدتل‌آویو محسوب می‌شود.

از سوی دیگر، رهبران اروپایی اغلب ترجیح می‌دهند بحران فلسطین را در سطحی نمادین مدیریت کنند تا بتوانند افکار عمومی داخلی را آرام سازند، بی‌آنکه هزینه‌های ژئوپلیتیک سنگینی بپردازند. به همین دلیل است که آن‌ها به شناسایی دیپلماتیک فلسطین اکتفا می‌کنند، اما حاضر به اعمال تحریم یا قطع همکاری‌های نظامی با اسرائیل نمی‌شوند.

تا زمانی که آتش‌بس در غزه برقرار نشود و فشارهای واقعی (اعم از سیاسی، اقتصادی یا حقوقی) بر اسرائیل اعمال نگردد، به رسمیت شناختن فلسطین هرچند اهمیت نمادین و حقوقی دارد، اما قادر به پایان‌دادن به رنج مردم فلسطین و توقف ماشین جنگی تل‌آویو نخواهد بود

آمریکا، ترامپ و فاصله با   اروپا 

در مسئله فلسطین

در حالی‌که اروپا تلاش می‌کند با موج شناسایی فلسطین تصویری از حمایت از راه‌حل دو دولتی ارائه دهد، آمریکا (به‌ویژه در دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ) مسیر متفاوتی را دنبال می‌کند. ترامپ در دوره نخست خود با انتقال سفارت آمریکا به قدس و ارائه «معامله قرن» عملاً راه‌حل دو دولتی را کنار گذاشت و سیاستی آشکارا حامی اسرائیل را پیش گرفت. اکنون نیز انتظار می‌رود دولت دوم ترامپ با دید تردید و حتی مخالفت به اقدامات اروپایی‌ها نگاه کند. از منظر ترامپ و تیم او، به رسمیت شناختن فلسطین «پاداش تروریسم» است و تنها موجب تضعیف جایگاه اسرائیل می‌شود. واشنگتن همچنان بزرگ‌ترین متحد تل‌آویو است و بعید است سیاست‌های اروپایی‌ها بتواند تغییری اساسی در میدان ایجاد کند.

در واقع، اروپا با شناسایی فلسطین بیشتر به دنبال بازسازی اعتبار دیپلماتیک خود در خاورمیانه و پاسخ به فشار افکار عمومی داخلی است، در حالی‌که آمریکا منطق میدان و منافع ژئوپلیتیک اسرائیل را تعیین‌کننده می‌داند. این شکاف، بازتابی از تفاوت در جایگاه و اولویت‌های راهبردی دو سوی آتلانتیک است. 

نکته بسیار مهمتر، اقکار عمومی اروپا است. دولت‌های فعلی حاکم بر قاره سبز چه در اروپای شرقی و چه در جنوب و غرب این قاره و حتی حوزه اسکاندیناوی (شمال اروپا) به شدت از افکار عمومی خود در شرایط کنونی هراس دارند. این ترس، دو دلیل کلی دارد. دلیل اول موضوع جنگ اوکراین است. افکار عمومی اروپا دائماً با طولانی شدن جنگ اوکراین در حال اعتراض و اعمال فشار بر دولت‌های خود هستند که ریشه این اعتراضات، بحران اقتصادی حاصل از مشارکت آنها در جنگ و حمایت از اوکراین و همچنین تعمیق تهدیدات روسیه علیه اروپایی‌ها است. دومین دلیل هم رشد راستگراهای افراطی است؛ به گونه‌ای که احزاب راست افراطی در انتخابات‌های اخیر و همچنین انتخابات محلی (مانند نمونه هفته گذشته در آلمان) در حال تسخیر سنگر به سنگر پارلمان هستند و همین موضوع باعث می‌شود که موضع عمومی علیه دولت‌های اروپایی بشتر شود. بر همین اساس دولت‌های قاره سبز در شرایط فعلی ناچار هستند که حداقل در سطح دیپلماتیک و شکلی از تشکیل کشور مستقل فلسطین حمایت کنند. 

فرجام سخن

موج اخیر شناسایی کشور فلسطین از سوی چند دولت غربی را می‌توان گامی نمادین در عرصه دیپلماسی دانست؛ چراکه این اقدام توانست افکار عمومی فلسطینیان و حامیان آن‌ها در جهان را تا حدی دلگرم سازد، اما در عمل هیچ تأثیر بازدارنده‌ای بر حملات اسرائیل در غزه نداشته است. واکنش تند مقامات تل‌آویو و تهدید به توسعه شهرک‌ها و الحاق کرانه باختری نیز نشان می‌دهد که این تصمیم‌ها برای اسرائیل بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد تا تهدید واقعی.

واقعیت این  است که اروپا با وجود اتخاذ مواضع سیاسی، حاضر به پرداخت هزینه‌های عملی در مواجهه با اسرائیل نیست و همچنان در سایه وابستگی به آمریکا و ملاحظات اقتصادی حرکت می‌کند. از سوی دیگر، نگاه واشنگتن و دولت ترامپ به این اقدامات، منفی و خصمانه است و هرگونه تلاش اروپایی برای تقویت راه‌حل دو دولتی را «غیرواقع‌بینانه» قلمداد می‌کند. در نهایت، تا زمانی که آتش‌بس در غزه برقرار نشود و فشارهای واقعی (اعم از سیاسی، اقتصادی یا حقوقی) بر اسرائیل اعمال نگردد، به رسمیت شناختن فلسطین هرچند اهمیت نمادین و حقوقی دارد، اما قادر به پایان‌دادن به رنج مردم فلسطین و توقف ماشین جنگی تل‌آویو نخواهد بود.