سیدمحمد میرزامحمدزاده

دوره سفرهای خاورمیانه‌ای پمپئو به خاورمیانه تمام شد، این دور از سفرهای وی دو هدف عمده را دنبال می‌کرد؛ اول تأکید بر اینکه آمریکا متحدان منطقه‌ای خود را تنها نمی‌گذارد (برخلاف گفته‌های ترامپ) و خروج این کشور از سوریه چیزی از آرمان‌های آن نمی‌کاهد، دوم آنکه ایران را تا حد ممکن منفور و تحقیر کند؛ برای هدف اول، سیاست‌های به‌هم‌ریخته آمریکا حاکی از شکست چنین برنامه‌ای است؛ شاید متحدان منطقه‌ای هیچ‌وقت تا این حد احساس خنجر از پشت خوردن را تجربه نکرده بودند و حالا دیگر به دنبال شرکای قوی منطقه‌ای هستند؛ در مورد هدف دوم نیز باید گفت که سیاست‌ آمریکا در این مورد، موضوع جدیدی نیست و دیگر کمتر کسی برای حرف‌های ضد ایرانی مقامات آمریکایی ارزش قائل می‌شود. جو معکرون، تحلیل‌گر سیاست‌های خاورمیانه در خبرگزاری الجزیره، با تحلیل سه مورد از سفرهای مقامات آمریکایی به قاهره در روزهای بحرانی آمریکا، بررسی کرده است که چرا این سفرها از اساس بی‌فایده هستند.

در دو دهه گذشته، سه مقام ارشد آمریکا به قاهره سفر و سیاست خارجه ایالات‌متحده در مورد خاورمیانه را در این شهر تشریح کرده‌اند؛ در هر نوبت این مقامات سیاست‌های مقامات پیشین خود را نقد کرده‌اند و درنهایت، نتیجه خوبی از این سخنان بیرون نیامده است.

کاندولیزا رایس

در ماه ژوئن سال 2005 میلادی (خرداد 94)، دقیقاً دو سال پس از تجاوز آمریکا به عراق، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در دانشگاه آمریکایی قاهره، به سخنرانی پرداخت. براندازی صدام حسین منجر به ایجاد شکافی در ساختار استبدادگرایی جامعه عرب شده بود و بعد از آن جورج دبلیو بوش مدعی پرچم‌داری آزادی و دموکراسی در منطقه شد. بااین‌حال، رایس در نطق بلندبالای خود، در مورد آزادی و دموکراسی در خاورمیانه سخن گفت و شش دهه حمایت آمریکا از ثبات در منطقه با هزینه دموکراسی را به باد انتقاد گرفت؛ اما این سخنرانی زمانی بود که دولت بوش جسد صدها سرباز آمریکایی را به خانه بازگردانده بود، سربازانی که به دلیل نبود امنیت در عراق کشته شده و خیلی بیشتر از این تعداد نیز در راه بودند. در سال‌های بعد از آن مشخص شد که لوله‌های تفنگ نمی‌تواند سفیر آزادی و دموکراسی در منطقه باشد و با این اقدام صرفاً گروه‌های تروریستی از ضعف عراق استفاده کردند و قدرت گرفتند.

تقابل دیپلماتیک آمریکا با ایران، مأموریت نیروهای آمریکایی را از مقابله با داعش در عراق به جبهه‌گیری علیه ایران به‌عنوان یک هشدار تغییر داد و عاملی بر شکست سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا در تقابل با داعش شد

باراک اوباما

باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، دقیقاً چهار سال پس‌ازآن، در ژوئن سال 2009 (خرداد ماه 88) در مراسمی که به‌صورت مشترک از سوی دانشگاه‌های الازهر و قاهره مصر برگزار شده بود، سخنرانی کاملاً متفاوتی را ارائه کرد؛ سخنرانی که منتقدان اوباما آن را «تور عذرخواهی» اوباما برای رفتار اشتباه دولت آمریکا در زمان بوش تفسیر کردند. وی از تنش‌های تاریخی بین ایالات‌متحده و جهان عرب سخن گفت و عنوان کرد که قصد دارد این تنش‌ها را با یک شروع جدید در روابط حل کند.

اوباما دو هدف در ذهن داشت: اول آنکه با دادن قدرت به تهران، خود را از دخالت در تنش‌های سنی - شیعه بیرون بکشد و دوم آنکه به یک توافق صلح بین فلسطینیان و صهیونیست‌ها دست پیدا کند؛ دو موضوع نسبتاً متضاد. از آنجا ‌که بعد از تجاوز به عراق، قدرت ایران در منطقه افزایش یافته بود، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها بیشتر برای مهار تهران تمرکز کرده بودند؛ بر همین اساس تا زمانی که اولویت ایالات‌متحده به کاهش تأثیر منطقه‌ای ایران تغییر نمی‌یافت، هیچ‌کدام رسیدن به صلح با فلسطین را به صلاح نمی‌دانستند.

اوباما نه‌تنها در دستیابی به این اهداف شکست خورد؛ بلکه تصمیم به استفاده بیشتر از پهپادهای آمریکایی به‌منظور بمباران سرزمین‌های اسلامی گرفت که منجر به کشته شدن صدها شهروند بی‌گناه در قالب وعده‌های شروع جدید وی شد.

مایک پمپئو

یک دهه بعد، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا دوباره راهش را به قاهره باز کرد و یک سخنرانی کلیدی در مورد سیاست خارجه ایراد کرد. او ضمن انتقاد به سیاست‌های اوباما و بیان اصول کاملاً متضاد در خاورمیانه، گفت که عصر شرمندگی خودزنی آمریکا به پایان رسیده است. درواقع با نگاه دقیق‌تر به سخنان پمپئو می‌توان فهمید سیاستی که دولت ترامپ برای دست یافتن به آن‌ تلاش می‌کند، با اصول اوباما چندان تفاوتی ندارد.

سخنان پمپئو یک حقیقت نگران‌کننده را برای متحدان آمریکا فریاد می‌زند: هیچ‌وقت در عصر کنونی سیاست‌های خارجی آمریکا به‌واسطه سیاست‌های داخلی و تنش‌های خانگی در حیطه ریاست‌جمهوری تا این حد منحرف نشده بود

برای مثال پمپئو به‌شدت اوباما را به دلیل پا پس کشیدن از عراق مذمت کرد و گفت عقب‌نشینی آمریکا از عراق، آشوب را به دنبال داشت. بااین‌حال دقیقاً این اتفاق در مورد سوریه در حال رخ داد است و ترامپ با دست‌پاچگی اقدام به خروج نیروهای آمریکایی از بخش شمال شرقی سوریه کرده است.

او همچنین سیاست‌های دولت ترامپ برای خارج ساختن نیروها از عراق پس از اتمام مأموریت را تمجید و تحسین کرد و عنوان کرد که نیروهای آمریکایی در این کشور از 166 هزار به پنج هزار نفر کاهش یافته‌اند و از بیان این حقیقت که خروج نیروها با تصمیم اوباما صورت گرفته است، خودداری کرد.

پمپئو همچنین یکی دیگر از اصول اوباما را در دستور کار قرار داد: مقابله با داعش با استفاده از پهپادها و شرکای منطقه‌ای از طریق زمینی و همچنین تقویت متحدان به‌منظور حفاظت از مرزهایشان.

به‌واقع هدف شکست تروریسم با دو تصمیم دولت ترامپ عملاً فراموش شده است. اولین تصمیم خروج از سوریه بود که منجر به گرفتاری متحدان آمریکا یا نیروهای دموکرات سوریه موسوم به SDF و درگیری با تهاجم بالقوه ترکیه و بر هم خوردن تمرکز در تقابل با داعش شد. تصمیم دیگر تقابل دیپلماتیک با ایران بود که این اقدام مأموریت نیروهای آمریکایی را از مقابله با داعش در عراق به جبهه‌گیری علیه ایران به‌عنوان یک هشدار تغییر داد.

ایران‌هراسی دیرینه

پمپئو در سخنرانی خود همچنین از فرصت استفاده کرد که بر سیاست‌های ضد ایرانی دولت ترامپ تأکید کند و گفت: ملت‌های خاورمیانه‌ هیچ‌وقت طعم امنیت، ثبات اقتصادی و توسعه آرمان‌های ملت خود را تا زمانی که حکومت انقلابی ایران در مسیر کنونی خود قرار دارد، نخواهد چشید. 

این در حالی است که بازدارندگی ایران در دوره ترامپ باوجود حمایت‌های جامعه بین‌المللی را به‌سختی می‌توان اعمال تحریم‌های سنگین بر تهران برشمرد. ضمن آنکه این بازدارندگی به معنای ادامه تأثیر مشترک آمریکا و ایران بر عراق و لبنان خواهد بود.

وزیر امور خارجه ترامپ همچنین در مورد تقویت روابط بلندمدت با متحدان و ایجاد شراکت‌های جدید صحبت کرد؛ این در حالی است که بسیاری از متحدان کنونی از تعهد دولت ترامپ به وعده‌های منطقه‌ای ناامید شده‌اند. نیروهای کرد در عراق و نیز سوریه از سوی دولت ترامپ به حال خود رها شدند و حالا به دنبال روابط با مسکو و به‌طور بالقوه تهران هستند تا خلأ بی‌توجهی ترامپ به تعهدات را جبران کنند. برخی رژیم‌های عرب نیز در شرف پیوستن به محور ضد ایرانی همسو با صهیونیست‌ها هستند تا بر ازهم‌پاشیدگی تدریجی برنامه ترامپ برای مسئله فلسطین صحه گذارند.

درحالی‌که صحبت‌های پمپئو برای ناظران و تحلیلگران خارجی متناقض به نظر می‌آید، شاید قصد او مخاطب قرار دادن رئیسش در اوال آفیس واشنگتن (دفتر ریاست‌جمهوری آمریکا) بوده باشد؛‌ وی که قادر به بیان نقطه‌نظر خود به‌صورت خصوصی نبوده، احتمالاً به‌صورت عمومی اقدام به بیان پیام خود به ترامپ کرده است تا به او بگوید خروج نیروها از سوریه اقدامی مشابه اقدام اوباما است، درحالی‌که پمپئو می‌داند رئیس‌جمهور آمریکا چقدر از اینکه وی را با همتای پیشین خود مقایسه کنند، متنفر است.

نیت واقعی پمپئو هرچه که باشد، سخنان او یک حقیقت نگران‌کننده را برای متحدان آمریکا به همراه داشت: در هیچ‌ دوره‌ای در عصر کنونی، به‌واسطه سیاست‌های داخلی و تنش‌های خانگی در حیطه ریاست‌جمهوری، سیاست‌های خارجی آمریکا تا این حد دستخوش انحراف نشده بود. حالا که این دولت، جیمز ماتیس را به‌عنوان رئیس‌ پنتاگون ندارد؛ پمپئو و جان بولتون، مشاور امنیت ملی، تنها افرادی هستند که برای جلب‌توجه رئیس خود و نظم‌دهی به سیاست خارجه ایالات‌متحده آمریکا در خاورمیانه بر اساس اعتقادات خود می‌جنگند. درواقع ما به لحظه‌ای فرای واقعیت در سیاست‌های ایالات‌متحده رسیده‌ایم، لحظه‌ای که بولتون، علمدار جنگ عراق، تنها صدای معقول باقی‌مانده برای نجات سیاست ایالات‌متحده در سوریه به شمار می‌رود.

وظیفه بولتون و پمپئو بسیار سخت و خطیر است، چراکه هر دو اعتبار خود را در خاورمیانه ازدست‌داده‌اند. هرچه جلوتر می‌رویم، کمتر رهبر یا قانون‌گذار منطقه‌ای باور می‌کند که این دو نفر به نمایندگی از ترامپ صحبت می‌کنند؛ هر چه موعظه و سخنرانی از سوی این دو نفر در ارتباط با سوریه در سال 2018 مطرح شده بود، حالا با اظهارات اخیر رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر اینکه این کشور دیگر برای ماندن در سوریه کاری ندارد، بی‌اعتبار شده است.

حقیقت این است که ترامپ هیچ‌وقت تا این میزان چه در خانه و چه در بیرون منزوی نشده بود و سخنرانی کنترل خسارت در قاهره از سوی وزیر امور خارجه او نیز برای نجات رئیس‌جمهور آمریکا از خودش کفایت نمی‌کند.