فرشاد گلزاری

طی سال‌های گذشته و به خصوص پس از سقوط صدام و سپس بحران سوریه و عراق که منجر به زایش داعش و نقش‌آفرینی مجدد القاعده شد، کشورهای عربی مستقر در حاشیه خلیج فارس به نوعی سعی کردند تا خود را بر اساس منافع ملی و اولویت‌هایشان سر و شکل دهند. در این مسیر به گواه اسناد و با توجه به رفتارهای دولت‌های عربی، برخی از آنها توانستند یک مشی بی‌طرفانه را برای خود برگزینند که عمان و کویت در رأس آن قرار داشتند؛ البته در جریان بحران سوریه چندین نفر از نمایندگان پارلمان کویت به صفوف تروریست‌های منتسب به شاخه القاعده در سوریه پیوستند که پس از انتشار تصاویر آنها در حین جابه‌جا کردن مهمات سبک و نیمه سنگین، دولت کویت بیانیه‌ای را منتشر کرد و این اشخاص را نه تنها اخراج شده پارلمان این کشور دانست بلکه دستور تعقیب و انتقال آنها به کویت برای محاکمه رسمی را صادر کرد. در طول دو و نیم دهه گذشته عربستان سعودی به عنوان خادمین حرمین و همچنین قطب‌نمای جهان عرب و دنیای اسلام سعی کرده تا مسیر سیاست‌ورزی را به صورتی پیش ببرد که خود را «برادر بزرگتر» کشورهای عربی بنامد و در این مسیر حتی از تحکم و ابلاغ‌های دستوری دوری نکرده و اتفاقاً این سناریوی خود را در تمامی نقاط منطقه و حتی خاک آفریقا عملیاتی کرده و به آن ضریب داده است. به عنوان مثال عربستان سعودی‌ در جنگ بوسنی که از اوایل تا اواسط دهه 90 میلادی به مدت حدوداً چهار سال در جریان بود، سعی کرد با جمع‌آوری کمک‌های مالی متعدد از خانواده‌های مختلف حاضر در خاندان آل‌سعود، صندوق خیریه‌هایی که در مساجد بوسنی راه انداخته بود را پُر از دلار کند و به نوعی خود را حامی آنها جلوه دهد که البته در این مسیر رقابتی هم با ترکیه ترتیب دادند ولی آنکارا خیلی زود عقب نشست. مثال‌های زیادی در مورد رفتار عربستان سعودی وجود دارد اما باید متوجه بود که در کنار این کشور امارات متحده عربی هم حاضر بود. ابوظبی در طول این دو دهه توسعه همه جانبه را در دستور کار خود قرار داد که صرفاً به ساخت برج‌های عظیم‌الجثه ختم نمی‌شد، بلکه حکام امارات به خصوص طیف بن زایدها سعی کردند تا با بهره بردن از تجربیات بریتانیا، آمریکا و سایر کشورهای اروپایی، دیپلمات‌های خود را آموزش دهند و سپس برای چشم و هم‌چشمی که با قطر  عربستان داشتند، ساختار رسانه‌ای خود را تقویت و نوسازی کردند و لابی‌های مطبوعاتی در غرب به راه انداختند. این رقابت تا جایی بالا گرفت که یکباره در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس یک دوقطبی مشهود و خطرناک نمایان شد. اماراتی‌ها در این مدت برای آنکه در امان بمانند راهی نداشتند جز هماهنگی و همراهی با عربستان سعودی که در یمن، سوریه، لبنان، عراق و حتی شمال، شاخ و مرکز آفریقا شاهد این همگرایی بوده و هستیم اما به نظر می‌رسد که در این مسیر خلل به وجود آمده و ابوظبی و ریاض مقابل هم قرار گرفته‌اند.

بیشترین اختلاف‌ سعودی‌ها و اماراتی‌ها بر سر یمن است؛ جغرافیایی که اگرچه جنگ به نابودی زیرساخت‌ها و گسترش فقر، بیکاری و بیماری‌های واگیردار در آن منجر شده است، اما دو کشور بنا ندارند از منافع خود در این کشور فقیر عربی چشم‌پوشی کنند

باز شدن یک زخم کهنه!

امارات در سال ۲۰۱۹ بخش اعظم نیروهای زمینی‌اش را از یمن خارج کرده و در شرایطی که عربستان در حال انجام گفت‌وگوهای مستقیم با انصارالله برای پایان دادن به جنگ است، امارات نگران است که از رایزنی‌ها درباره آینده یمن کنار گذاشته شود

واقعیت غیرقابل کتمان که سرویس‌های اطلاعاتی غرب و همچنین ساختار سیاسی آنها به خوبی و از چندین دهه پیش بر آن واقف هستند این است که واشنگتن و بریتانیا به عنوان بازیگران موثر و مفید در کشورهای حاشیه خلیج فارس همواره به گونه‌ای در این منطقه بازی کرده‌اند که علاوه بر چسبندگی میان خود و این کشورها، یک رقابت و تضاد را در بین آنها به وجود بیاورند تا در نهایت بتوانند در گسل به وجود آمده منافع خود را تامین کنند. این گسل‌ها از چندی پیش به وجود آمده بود ولی حالا به جایی رسیده که رسانه‌های ایالات متحده به صورت علنی آن را فریاد می‌زنند که بخشی از آن به وقایع اخیر مربوط است. اصل ماجرا این است که چند ماه پیش که ابوظبی میزبان سران کشورهای خاورمیانه بود غیبت یک نفر کاملاً به چشم می‌آمد و آن کسی نبود جز محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان سعودی. یک ماه قبل‌تر از نشست ابوظبی که در ماه ژانویه برگزار شد، مقام‌های ارشد امارات از حضور در نشست چین - جهان عرب در ریاض خودداری کرده بودند که همین موضوع به حاشیه اصلی این رویداد بدل شد. حالا و با گذشت چند ماه از این دو رویداد، مقام‌های ارشد کشورهای حاشیه خلیج فارس به روزنامه وال‌استریت‌ژورنال گفته‌اند عدم حضور شیخ محمد بن‌زاید آل نهیان، رئیس امارات و محمد بن‌سلمان در مراسمی به میزبانی یکدیگر اقدامی عمدی بوده و نشان‌دهنده شکاف‌های در حال گسترش میان امارات متحده عربی و عربستان سعودی است. این روزنامه در گزارش خود نوشته است که امارات و عربستان با آنکه هنوز هم متحد یکدیگر محسوب می‌شوند اما در چندین زمینه با یکدیگر اختلاف‌نظرهایی دارند که در رقابت‌های دو کشور برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی و افزایش نفوذ در بازارهای جهانی نفت و همچنین اختلاف‌ها بر سر مسیر حرکت جنگ یمن ریشه دارد. بر اساس مستنداتی که این روزنامه ارائه کرده که عموماً یک تحلیل چندجانبه به حساب می‌آید، این اختلاف‌ها که زمانی تنها به محافل پشت‌پرده محدود می‌شدند به مرور حالت علنی‌تر به خود گرفته‌اند و خطر بازآرایی اتحادها در منطقه خلیج فارس، آن هم در بحبوحه تمرکز بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به همراه دارند. با نگاهی به این موضوع به نظر می‌رسد که بیشترین اختلاف‌ها بر سر یمن است؛ جغرافیایی که سعودی‌ها و اماراتی‌ها از سال ۲۰۱۵ در حال رهبری یک ائتلاف نظامی برای مقابله با انصارالله یمن هستند. اگرچه این جنگ به نابودی زیرساخت‌های یمن و گسترش فقر، بیکاری و بیماری‌های واگیردار در این کشور فقیر عربی منجر شده است و از زمان آغاز این حملات ده‌ها هزار غیرنظامی یمنی کشته، زخمی و معلول شده‌اند اما دو کشور بنا ندارند از منافع خود در این کشور چشم‌پوشی کنند. اینکه یک رقابت مشخص میان امارات و عربستان در بحث فروش نفت و جذب سرمایه خارجی به راه افتاده و حتی در گزارش وال‌استریت ژورنال گفته شده که قرار است امارات به دلیل اختلافش با ریاض از اوپک خارج شود، موضوعاتی است که چندی قبل هم وجود داشته اما بحث یمن در این میان موضوع مهمتری خواهد بود که کشورهای خارجی مانند بریتانیا و آمریکا هم در آن دخیل هستند. در پایان باید خاطرنشان کرد که امارات در سال ۲۰۱۹ بخش اعظم نیروهای زمینی‌اش را از یمن خارج کرده و در شرایطی که عربستان در حال انجام گفت‌وگوهای مستقیم با انصارالله برای پایان دادن به جنگ است، امارات نگران است که از رایزنی‌ها درباره آینده یمن کنار گذاشته شود. این دقیقاً همان دو راهی است که شاید ابوظبی را در کنار ریاض نگه دارد!