نادر صدیقی- محقق و پژوهشگر سیاسی

در روزگار ما جنگ‌ها مملو از تبعات پیش‌بینی نشده و ناخواسته است. هولناک‌ترین توابع ناخواسته جنگ آن است که هر جنگ و مداخله بیرونی می‌تواند جنگ داخلی را شعله‌ور سازد. باید به هوش بود که اوکراین یک عراق و یک افغانستان دیگر نشود: جنگ می‌تواند گسل‌های خاموش را فعال کند و اساسا گسل‌های تازه‌ای بسازد. تهاجم روسیه به اوکراین از این قاعده مستثنی نیست. این تهاجم می‌تواند  در پیامد نسنجیده خود ناسیونالیسم اکراینی را فعال کند. می‌تواند غرب کاتولیک و شرق ارتدکس در داخل آن کشور را وارد فضای قطبی کند و به این ترتیب می‌تواند فضای تازه‌ای برای سرمایه‌گذاری غرب حول نقاط آسیب‌پذیر روسیه در مسکو بگشاید.

مسئولین کشور ما به درستی از نقش غرب و از اقدامات تحریک‌آمیز  ناتو سخن می‌گویند؛ اما باید همین منطق را گامی به جلو برد و در باره مضمون «تحریک» تعمق بیشتری کرد و از خود پرسید آیا جنگ همان تله‌ای نیست که غرب به طور مستقیم مشوق آن بود؟ این را می‌شد در اعتماد به نفس بایدن در نشست خبری اخیر دید: بایدن سعی کرد مرزبندی جدیدی خلق کند و میان روسیه و آنچه «بقیه جهان» می‌نامید مرزی عبورناپذیر ترسیم کند. از سوی دیگر پوتین با بیان این که نمی‌خواهد به اقتصاد جهانی که کشور خود «بخشی از همان اقتصاد جهانی» است صدمه بزند، نشان داد که نسبت به توابع ناخواسته جنگ خودآگاهی دارد و خواهان تعمیق آن تا مرز انزوای جهانی نیست. اما جنگ هم پویایی مستقل و مهار‌نشدنی خود را دارد. جنگ در روزگار ما مرکب راهواری نیست که بتوان آن را چونان «وسیله » و«ابزار» پیشبرد سیاست به کار برد. این را ما در مداخله امریکا در عراق و افغانستان و در مداخله شوروی در افغانستان دیدیم.

روشن است که روسیه می‌خواهد جایگاه خود را در این جهان چندقطبی جدید کسب کند و می‌خواهد آمریکا این را به رسمیت بشناسد. اوکراین قربانی این به رسمیت‌شناسی است. مخاطب پوتین زلنسکی نیست  امریکاست یعنی از طریق اوکراین با امریکا سخن می‌گوید. می خواهد بگوید 30 سال است ما را و حساسیت‌های ما را ندیده گرفتید، اکنون ما را ببینید. ناتو قدرت ارتش ما را بببنید. اما پرسش درست همین است: آیا جنگ می‌تواند به بحران شناسایی پاسخ دهد؟

نظم نوین جهانی جدیدی در حال شکل‌گیری است و روسیه می‌خواهد در این نظم نوین جایگاهی را که فکر می‌کند شایسته آن است و توسط امریکا نادیده گرفته شده کسب کند. اما تصویری که رسانه‌های مسلط جهان از او ساخته‌اند چیز دیگری است. روسیه می‌تواند در زمین به پیشروی خود در خاک اوکراین استمرار دهد، احتمالا می‌تواند یک کریدور از خلال خاک اوکراین برای اتصال با کریمه بگشاید، حتی شاید در نهایت شاهد قطع ارتباط ساحلی اوکراین با دریای سیاه باشیم و یا در فضای اشغال نظامی، نظامی وابسته به مسکو در آن کشور برسرکار آید، اما روسیه نمی‌تواند عرصه رسانه و قلمرو بازنمایی را به تسخیر خود درآورد. برعکس، توابع ناخواسته آن ناشیگری  یک فرصت به دست غرب خواهد  داد  تا آن تصویر مخدوش شده خود در رویت تابلوی فرودگاه کابل را ترمیم کند. این را چند روز پیش در سخنرانی کامالا هریس در کنفرانس امنیتی مونیخ دیدیم، آنجا که گفت اروپا در معرض تهدید مستقیم واقعی جنگ قرار دارد و یادآور شد اروپا به اعتبار امریکا بود که در فردای جنگ دوم جهانی، فارغ از دغدغه‌های امنیتی به رفاه نایل آمد. اکنون در پی تهاجم روسیه به اوکراین امریکا فرصت را برای احیای مدعای منجی‌گری خود مغتنم خواهد شمرد، به عبارت دیگر آن حرکتی که تصور می‌شد منجر به احیای جایگاه شورویایی برای روسیه باشد، در پیامد ناخواسته خود فضایی برای احیای تصویر ضد شورویایی امریکا و مرزبندی میان آنچه که بایدن «جهان» می‌نامد با «بقیه جهان» خواهد گشود.

در این میان باید به هوش بود که ایران به حکم سرشت تمدنی خود  و در چارچوب راهبرد قانون اساسی بنیاد «نه شرقی نه غربی» رسالت متفاوتی دارد. سیاست ایران  در قبال بحران اخیر نیز باید سیاست صلح و میانجیگری باشد. ایران به حکم سرشت تاریخی و تمدنی خود همواره مکان برآمیزی افق‌های تمدنی شرق و غرب بوده است نه نقطه مرزی تمدن‌ها. شهید مطهری در دروس فلسفه تاریخ در امتداد تز درخشان «خدمات متقابل»، خدمت اسلام به ایران در آن می‌دید که این سرزمین را به نقطه «تلاقی تمدن‌ها» تبدیل کرد، اسلام به تحلیل درخشان شهید مطهری جامعه بسته ایران را باز کرد و به روی تمدن‌ها گشود و به شکوفایی زبان فارسی و اندیشه عرفانی و فلسفی و فقهی راه برد. ایران همواره به این اعتبار در چهارراه و شاهراه‌های تمدنی واقع بوده و موقعیتی «میان-فرهنگی » داشته، یعنی کشور تامپون (حائل) نبوده، حائل-کشور نبود، میان گیر نبوده میانجی بوده است و امروز نیز باید به رسالت تمدنی خود عمل کند. روس در همین ایام مواضع معتدل و حتی آوانگاردی درخصوص همگرایی شش کشوری یعنی همگرایی ایران ترکیه روسیه و سه جمهوری قفقاز به نمایش نهاد و با توافق اخیر خود با جمهوری آذربایجان نشان داد که می‌کوشد منطق اقتصادی را جایگزین منطق منازعه در قفقاز کند، تهاجم به اوکراین می‌تواند آن همگرایی را در معرض مخاطره قرار دهد. اکنون نوبت نقش‌آفرینی ایران است که در کنار همان موضع نوین روسیه در قفقاز، اتحاد دموکراتیک ایران-توران در حوزه تمدنی نوروزی را به پیش ببرد و حتی نقش پیشتاز در آن داشته باشد. باید سیاست صلح‌سازی در سطح امت را فعال کرد.

در اسفند 92 در روزنامه شهروند نوشته بودم:

«روسیه اکنون در برابر یک آزمون تاریخی قرارگرفته و باید بین استمرار ساختار امپراتوریایی یا بدل شدن به واحد دولت-ملت دموکراتیک دست به یک انتخاب بزرگ بزند، از آن دشوار‌تر امتحانی است که نظام خودمان در برابر آن قرار دارد: از پس فروپاشی شوروی اکنون یک بار دیگر فرصتی ارزشمند و در عین حال به شدت سیال برای پیگیری یک سیاست مستقل و جهش به یک منطقه‌گرایی نوین در فراسوی مرزهای ملی پدید آمده. تهاجم روسیه به گرجستان نقطه پایان تئوری‌های آوروآسیایی به روایت ترکیه‌ای بود، اشغال کریمه توسط روسیه در حکم نقطه پایان روایت  پوتینی همین آوروآسیاگرایی است و با تضعیف موقعیت امپراتوریایی روسیه در نتیجه همین تحولات، فرصت تازه‌ای فراروی ایران قرار می‌گیرد: نه تبدیل کردن سیاست منطقه‌ای ایران به زائده بازی پوتین، بلکه ارتفاع‌گیری از درک سنتی و منسوخ «منافع ملی» و سمت‌گیری به جانب تسخیر جایگاه منطقه‌ای و فراسرزمینی و مشارکت فعال در منطقه‌گرایی‌های نوین به کمک همسایگان و جهان نزدیک. «(صدیقی، شهروند،اسفند 92)

چنانچه دیدیم این ترکیه و نه ایران بود که از آن فرصت‌ها استفاده کرد: از یکسو  خط انرژی باکو-تفلیس-جیهان را تحکیم کرد از دیگر سو در پرتو چانه‌زنی و تحکیم مناسبات با روسیه، ترکیه توانست با چراغ سبز پوتین وارد قفقاز شود. اکنون به نظر می‌رسد جایگاه ترکیه در وضعیت جدید تغییر کرده است. ترکیه پیشتر هر دو طرف ماجرا یعنی اوکراین و و روسیه را داشت، همکاری اقتصادی و حتی نظامی و فروش پهپاد به اوکراین، به رغم ناخرسندی و اعتراض آشکار روسیه استمرار داشت. اما در وضعیت جدید ترکیه در معرض فشار غرب قرار خواهد گرفت تا مطابق تفاهم مونترو راه را بر کشتی‌های جنگی روسیه ببندد و در ادامه  صف خود را در کنار غرب روشن کند. دراین حالت چشم‌انداز منطقه‌گرایی شش کشوری (ایران، ترکیه، روسیه و سه جمهوری قفقاز) در معرض مخاطره جدید قرار گرفت. ایران باید با فاصله‌گیری یکسان از تمامی طرف‌های درگیر به رسالت تمدنی و صلح‌گستر خود عمل کند.