فرشاد گلزاری

 طی ماه‌های اخیر اخبار متعددس در مورد وضعیت سوریه و تحولات این کشور منتشر شد که بیشتر آن مربوط به ادلب و وضعیت این منطقه بود؛ به گونه‌ای که درگیری میان ارتش سوریه و ترکیه به تیتر یک خبار رسانه‌ها تبدیل شد و ادامه این روند تا جایی منازعه در مورد ادلب را وخیم جلوه داد که روسیه به عنوان یکی از دو قطب اصلی معادلات سوریه وارد به صحنه پیوست و خواستار کاهش تنش و آتش‌بس میان آنکارا و دمشق شد. در این میان آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که اساساً ترکیه و روسیه در مورد سوریه اختلاف‌هایی دارند که بخشی از آنها تاکتیکی و مابقی آن مربوط به مدل رهبری گروه‌های تروریستی ساکن ادلب و همچنین برخورد با آنها در این منطقه است که به عنوان آخرین سنگر ترور در سوریه شناخته می‌شود. اینکه چند گروه تروریستی در ادلب و روستا‌های اطراف آن در حال زیست و دقیقاً به کدام کشورها متصل هستند موضوعی است که در حالت فعلی به تحلیل و پالایش میدانی نیاز دارد؛ اما از اوایل جنگ سوریه تا سال 2017 میلادی حدود 137 گروه تروریستی خُرد و ریز در سراسر شامات مشغول کار بودند که دو جریان داعش و جبهه النصره سابق (هیئت تحریرالشانم فعلی و شاخه سازمان تروریستی القاعده در سوریه)، به عنوان جریان‌های اصلی شناخته می‌شدند که در بخشی از سوریه شاهد تبادل آتش میان این دو جریان بودیم. در سمتی دیگر ارتش آزاد سوریه که جدا شده‌های ارتش سوریه بودند و به نوعی مخالف دمشق به حساب می‌آمدند، ذیل پرچم ترکیه آموزش دیدند و تسلیح شدند که تا به امروز هم در حال فعالیت هستند. طبیعی است که آنکارا با توجه به هزینه‌های گزافی که برای راهبری این جریان کرده است، نمی‌خواهد به راحتی از میدانِ ادلب خارج شود و در اینجاست که سناریوی «لیبی» پیش می‌آید. بر اساس اعلام منابع میدانی از طرابلس و همچنین منابع خبری از طُبرق، حدود 3500 نفر از تروریست‌های ارتش آزاد از طریق پُلِ هوایی که توسط نیروهای هوایی ترکیه به وجود آمده وارد خاک لیبی شده‌اند. اینکه در طرابلس چه خبر است و قرار است چه اتفاقی بیافتد مهم نیست، مساله مهمتر این است که ترکیه با چراغ سبز واشنگتن به عنوان عضوی از ناتو وارد لیبی شده اما سوال اینجاست که چرا ترکیه پرونده سوریه را (حداقل در فاز سیاسی و همکاری‌های راهبردی) به لیبی پیوند زده است؟

آمریکا تنها به محکوم کردن عملیات تروریستی عفرین بسنده کرده است، اما جای تعجب است که چرا تنها دو روز پس از تحویل دادن تجهیزات آمریکایی به کردهای سوریه این اتفاق افتاده است؟

سوریه در سه‌ضلعی روسیه، ترکیه و آمریکا  

شکی وجود ندارد که ترکیه و روسیه با یکدیگر در قضیه سوریه تا حد زیادی در یک جناح هستند و حتی مسکو در این میان تلاش می‌کند تا بتواند آنکارا را برای دور کردن از ایالات متحده در صحنه سیاسی به سمت خود بکشد. نمونه اثباتی این قضیه فروش سامانه پدافندی اس400 روسیه به ترکیه بود که تا به این لحظه تنشِ آن میان ترکیه و آمریکا ادامه دارد. همین مدل از ارتباط میان دو کشور مذکور را در لیبی می‌بینیم؛ به گونه‌ای که روسای جمهور، وزرای خارجه و دفاع دو کشور به صورت مرتب با هم در ارتباط هستند و 24 ساعته درباره عدم هدف گرفته شدن منافعشان در لیبی با یکدیگر به بحث و گفت‌وگو می‌پردازند. درست است که دو پرونده لیبی و سوریه با یکدیگر از جهات مختلف تفاوت دارند اما واقعیت این است مسکو و آنکارا در پشت صحنه مشغول زد و بندهای خود هستند و در آنسوی میدان آمریکا در حال سناریونویسی جدید خود در شمال سوریه است. همین دو روز پیش بود که وبگاه خبری مرکز موسوم به دیده‌بان حقوق بشر سوریه گزارش کرد که یک کاروان حامل تجهیزات نظامی آمریکا متشکل از ۳۰۰ کامیون به همراه چند هواپیمای ترابری به پایگاه‌های آمریکا در شرق و شمال شرق سوریه تجهیزات نظامی حمل کرده است. در ادامه خبرنامه این مرکز آمده است که هواپیماهای باری آمریکایی با پس از فرود در پایگاه «قصرک» در القامشلی (شمال شرق سوریه) و میدان نفتی «العمر» در استان دیرالزور (شرق سوریه)، تجهیزات نظامی و لجستیکی زیادی را به نیروهای کرد سوری تحویل داده‌اند. دیده‌بان همچنین گزارش کرد که ۳۰۰ کامیون آمریکایی به پایگاه نظامی تل البیدر در استان الحسکه (شمال شرق سوریه) تجهیزات نظامی حمل کردند. در همین ارتباط آمریکا، چهار روز قبل نیز کاروانی مرکب از ۳۰ دستگاه کامیون و تانکر را از عراق به استان الحسکه در سوریه فرستاده بود که نشان می‌دهد واشنگتن علیرغم واکنش‌های بین‌المللی به دنبال آن است تا بتواند میدان‌های نفتی سوریه که در شمال سوریه واقع است را تخلیه و بارگیری کند.

ترکیه با چراغ سبز واشنگتن به عنوان عضوی از ناتو وارد لیبی شده؛ اما سوال اینجاست که چرا ترکیه پرونده سوریه را (حداقل در فاز سیاسی و همکاری‌های راهبردی) به لیبی پیوند زده است؟

طبیعی است که شارژ کردن مجدد کردهای سوریه توسط ایالات متحده و تحویل تسلیحات و تجهیزات گسترده به این جناح دقیقاً باعث برانگیخته شدن ترکیه می‌شود؛ چراکه ترکیه از روز اول ورود خود به سوریه، بهانة تهدید امنیت ملی‌اش از سوی کردهای سوریه و خصوصاً پ.ک.ک را مطرح کرده و تا به امروز هم این سناریو را ادامه می‌دهد. در این میان اتفاق بسیار مهم و البته تلخی که روز گذشته در شهر کُردنشین عفرین رخ داد، تا حدودی این تحلیل را قوت می‌بخشد که ترکیه به دنبال آن است تا بتواند آمریکا را به صورت غیرمستقیم در سوریه و به خصوص در نوار شمالی این کشور هدف قرار دهد و متعاقباً منافع آنرا متزلزل کند. وزارت دفاع ترکیه در بیانیه‌ای اعلام کرد که این بمب‌گذاری در مرکز عفرین توسط گروه ترویستی پ.ک.ک که دشمن بشریت است رخ داده و بار دیگر غیرنظامیان را در منطقه راجو به خاک و خون کشیده است. بر اساس اعلام آنکارا این تروریست‌ها در منطقه سکونت غیرنظامیان با یک تانکر سوخت حامل بمب، حمله‌ای ترتیب دادند که بر اساس برآوردهای اولیه، ۴۰ غیرنظامی از جمله ۱۱ کودک کشته و ۴۷ تن زخمی شدند. این بیانیه به خوبی نشان می‌دهد که ترکیه مجدداً در تدارک است که آمریکا را به دلیل حمایت از کردها مورد هجمه قرار دهد اما در مقابل مواضع کردها هم قابل‌تامل است. شورای سوریه دموکراتیک علاوه بر اینکه انفجار مذکور را محکوم کرد، ترکیه و گروه‌های شورشی همپیمانش را مسئول این حمله دانست. این شورا در بیانیه‌ای اعلام کرد، انفجار عفرین، غیرنظامیان بی‌گناه را هدف گرفته و مردم شهر را به آوارگی و ترک خانه و کاشانه خود تهدید می‌کند. شورای سوریه دموکراتیک تاکید کرد، مداخله نظامی ترکیه در منطقه دلیل کشیده شدن آن به ویرانی است. در این میان دارالفتوای مصر هم ساکت ننشست. این نهاد نسبت به طمع ورزی‌های ترکیه در این منطقة عربی آن هم در میان سکوت جامعه بین‌الملل هشدار داد و اعلام کرد، طمع‌ورزی‌ها درگیری‌های موجود در سوریه و لیبی را عمیق‌تر کرده و منطقه را وارد موج جدیدی از تروریسم، خشونت و آشوب می‌کند. کاملاً مشخص است که آمریکا تنها به محکوم کردن این عملیات تروریستی بسنده کرده است اما جای تعجب است که چرا تنها دو روز پس از تحویل دادن تجهیزات آمریکایی به کردهای سوریه این اتفاق افتاده است؟ به نظر می‌آید برخی از جریان‌های تروریستیِ سوریه که با ترکیه در ارتباط هستند، در حال اجرای یک سناریوی جدید هستند که از سوی ترکیه تهیه شده است. این زد و خوردها و قربانی کردن مردم بیگناه هیچ پیامی ندارد، جز اینکه نشان دهد ترکیه و آمریکا همچنان در یک تضاد استراتژیک به سر می‌برند.