رونالدو حالا ۴۴ گام تا رکورد رویایی هزار گل فاصله دارد
و بازهم کریس
نوشتن از مردی که با تیکتاک ساعت میجنگد و هر بار پیروز میشود، فراتر از یک گزارش ورزشی است؛ این یک روایت حماسی از ارادهای است که مرزهای ممکن را جابهجا کرده است. در دنیایی که همه چیز تاریخ انقضا دارد، در فوتبالی که ساقها در ۳۵ سالگی به لرزه میافتند و ستارهها در ۳۸ سالگی به خاطرات میپیوندند، یک نفر ایستاده است که گویی با زمان پیمانی مخفیانه بسته است. کریستیانو رونالدو؛ نامی که دیگر تنها یک بازیکن فوتبال نیست، بلکه نمادی از عصیان علیه محدودیتهای بشری است. شنبهشب، زیر نورافکنهای ورزشگاه، بار دیگر تماشاگران شاهد فصلی جدید از کتاب قطور افتخارات او بودند. او نه برای پول، نه برای شهرت و نه برای اثبات چیزی به منتقدان، بلکه برای عشق سوزانی که در سینه دارد، دو بار تور دروازه را لرزاند.
وقتی به عدد ۴۰ فکر میکنیم، به یاد پختگی، آرامش و شاید آغاز دوران بازنشستگی میافتیم. اما برای سیآرسون (CR7)، عدد۴۰ معنای دیگری یافت. او در آستانه ۴۱ سالگی، در سال میلادی ۲۰۲۵، به آمار ۴۰ گل رسید. این یک عدد ساده نیست؛ این یک فریاد بلند است. ۱۴ سال متفاوت در طول دو دهه، او هر سال بیش از ۴۰ بار فریاد شادی سر داده است. این استمرار، همان مرز باریکی است که قهرمانان را از اسطورههای جاودانه جدا میکند. او نشان داد که سن تنها یک عدد در شناسنامه است، وقتی قلبی به وسعت یک اقیانوس و ارادهای به سختی صخرههای مادیرا داشته باشی.
گلهای شنبهشب او فقط عدد نبودند؛ آنها تابلوهای نقاشی بودند. آن ضربه پشت پای تماشایی، پیامی روشن داشت؛ من هنوز هم میتوانم غافلگیرتان کنم. در آن لحظه که توپ به تور چسبید، گویی زمان برای ثانیهای متوقف شد. رونالدو با آن گل ثابت کرد که هنوز در ساقهایش جادویی نهفته است که با هیچ تاکتیک و هیچ دفاعی مهار نمیشود. او در ۴۰ سالگی، چنان با طراوت و تشنه گلزنی است که گویی همان جوان ۱۹ سالهای است که برای اولین بار در اولدترافورد پا به توپ شد. همان چشمهای براق، همان تمرکز مرگبار و همان لبخندی که پس از گلزنی، دنیا را
به تحسین وامیدارد.
حالا تمام دنیا با حبس کردن نفسهایشان، یک شمارش معکوس بزرگ را دنبال میکنند: ۹۵۶... ۹۵۷... و حالا تنها ۴۴ گام تا عدد مقدس ۱۰۰۰. تصورش را بکنید؛ هزار بار لرزاندن تور دروازه در سطح اول فوتبال جهان. این عددی است که تا چند سال پیش غیرممکن به نظر میرسید، شبیه به یک افسانه در کتابهای قدیمی. اما رونالدو اینجاست تا افسانهها را به واقعیت تبدیل کند. او مانند یک گلادیاتور زخمی اما تسلیمناپذیر، در میانه میدان ایستاده و به قلهای چشم دوخته که هیچ بشری پیش از او به آن صعود نکرده است. هر گل او، سنگی است که بر بنای یادبود عظمتش میگذارد.
آنچه رونالدو را به این نقطه رسانده، نه فقط استعداد ذاتی، بلکه آن نظم آهنین و رژیمهای سختگیرانهای است که حتی جوانان ۲۰ ساله را به ستوه میآورد. او به ما یاد میدهد که مهم نیست دنیا در مورد تو چه میگوید؛ مهم نیست که بگویند پیر شدهای یا دوران تو تمام شده است. او با هر گل، دهان منتقدان را نمیبندد، بلکه به آنها یادآوری میکند که ایستادگی برابر اراده انسانی که هدف دارد، بیهوده است.
او شنبهشب فقط برای النصر گل نزد؛ او برای تمام کسانی گل زد که فکر میکنند برای شروع دوباره دیر است. او برای هر کسی گل زد که تحت فشار سن و سال، رویاهایش را دفن کرده است. رونالدو با هر پرش بلند و هر فریاد Siuuu، به ما میگوید:«تا وقتی نفس میکشی، بجنگ.»
در حالی که نسلهای جدید میآیند و میروند، در حالی که ستارههای نوظهور میدرخشند و خاموش میشوند، خورشید کریستیانو رونالدو همچنان در بالاترین نقطه آسمان فوتبال میتابد. او در آغاز هفته بار دیگر به ما یادآوری کرد که فوتبال بدون او، چیزی کم داشت. ما خوششانس هستیم که در عصر او زندگی میکنیم؛ عصری که در آن یک مرد، با پاهایش حماسه مینویسد و با قلبش، تاریخ را بازنویسی میکند.
امپراتور هنوز بیدار است، تاج بر سر دارد و با نگاهی نافذ به افق ۱۰۰۰ گل خیره شده است و ما، با اشتیاق منتظریم تا شاهد لحظهای باشیم که او از مرزهای تاریخ عبور کند و به ابدیت بپیوندد.
دیدگاه تان را بنویسید