توئیت جای تدبیر

سوالات بی‌پاسخ این بخش از داستان، دیگر تراژدی نیست؛ یک سوررئالیسم اقتصادی است که فقط در مدیریت مجازی آقای تاجرنیا و رفقا یافت می‌شود. بیایید پرده را کمی عقب‌تر بزنیم و به سفره‌ای نگاه کنیم که برای جشن پهن شده است. آقای تاجرنیا! لای آن رشته‌توییت‌های حماسی و «دو از سه» خواندن شکست‌های حقوقی، ای کاش انگشتان‌تان کمی هم از شایعه رقم ۶۰‌ میلیارد تومانی جشن ۸۰‌ سالگی استقلال می‌نوشت. اگر واقعیت داشته باشد، باید این سوالات را پرسید؛ در روزهایی که هوادار برای نیم‌بند خبر باز شدن پنجره، شب را به صبح می‌رساند، شما چطور توانستید با لبخند، کیکی را ببرید که هزینه‌اش می‌توانست گره کور پرونده‌های فیفایی را باز کند؟ ۶۰ میلیارد تومان برای یک شب‌نشینی؟ آن هم در باشگاهی که پیشکسوتانش برای هزینه‌های درمانی اولیه درمانده‌اند؟ این مدیریت نیست، این مهمانی اشرافی بر ویرانه‌های قصر است. شما استقلال را به سالن مد و همایش تبدیل کرده‌اید. هوادار حق دارد بپرسد آیا این جشن برای استقلال بود یا یک کمپین انتخاباتی زودهنگام که هزینه‌اش را از جیب بیت‌المال و احساسات مردم پرداخت کردید؟ بیایید از توییت‌ها فاصله بگیریم و به عددها خیره شویم. داستان داکنز نازون و شایعات در مورد او اگر صحت داشته باشند، اوج هنر مدیریتی شما را نشان می‌دهند. رقمی نزدیک به ۲.۸ تا ۳.۵ میلیون دلار (بیش از ۳۰۰‌ میلیارد تومان) برای بازیکنی که هنوز جوهر قراردادش خشک نشده، شایعات مشکل قلبی‌اش ستون‌های باشگاه را لرزاند. چطور می‌شود در یک باشگاه حرفه‌ای، چنین رقم نجومی و کمرشکنی را پای بازیکنی ریخت که حالا باید بین کلینیک‌ها و ایفمارک سرگردان باشد؟ آقای مدیر! وقتی در توییتر از شفافیت حرف می‌زنید، چرا از جزئیات این قرارداد نمی‌گویید؟ آیا این هم بخشی از همان استراتژی فکت رسانه‌ای است که می‌خواهید با سکوت، فاجعه‌ مالی‌اش را دفن کنید؟ و اما برسیم به کیفیت ستاره‌هایی که با سلام و صلوات وارد کردید. موسی جنپو قرار بود بمب نقل‌وانتقالات باشد، اما حالا تنها چیزی که از او می‌بینیم، ویدئوهای رقص و شادی در رختکن است، آن هم بعد از باخت‌ها و در میانه‌ بحران فنی تیم! کیفیت جنپو در زمین مسابقه کجاست؟ بازیکنی که با قیمتی گزاف جذب شده، اما در لیست ساپینتو عملا به یک توریست گران‌قیمت تبدیل شده است. مدیر فضای مجازی بودن یعنی همین؛ خریدن بازیکن بر اساس هایلایت‌های یوتیوبی برای ساکت کردن موقت فالوئرها، نه بر اساس نیاز فنی و واقعی تیم در زمین سفت لیگ. آقای تاجرنیا! مدیریت با لایک و ریتوییت به دست نمی‌آید. استقلال کانال خبری دارد، سایت رسمی دارد و باید سخنگوی پاسخگو داشته باشد. اینکه شما خبر شکست در CAS را در حساب شخصی‌تان می‌زنید، توهین به ساختار باشگاهی است که ۸۰‌ سال قدمت دارد. تا کی قرار است پشت استوری‌های مدیر روابط عمومی و اصطلاحات من‌درآوردی مثل فکت رسانه‌ای قایم شوید؟ حقیقت این است؛ شما در فضای مجازی قهرمانید، اما در دنیای واقعی، با کیک ۶۰‌ میلیاردی و قراردادهای دلاری سوخته، در حال حراج کردن اعتبار استقلال هستید. وقت آن است که گوشی را کنار بگذارید و به این سوال پاسخ دهید؛ سود این همه ریخت‌وپاش برای استقلال چه بود، جز یک پنجره‌ بسته‌تر و تیمی که دیگر رمق دویدن ندارد؟

 آریا طاری

نوشتن از استقلال این روزها، شبیه به روایت یک تراژدی است که کارگردانش اصرار دارد آن را در قالب یک لایو اینستاگرامی یا یک رشته‌توییت به خورد مخاطب بدهد. شب که از نیمه می‌گذرد، وقتی هواداران خسته از وعده‌های توخالی، گوشی به دست منتظر یک خبر واقعی هستند (خبری از جنس باز شدن پنجره، خبری از جنس بازگشت آرامش) ناگهان نور صفحه‌ گوشی، صورت‌های برافروخته‌شان را روشن می‌کند. اما خبر از سایت رسمی باشگاه نمی‌آید. خبر از کانال رسمی تلگرام که قرار بود صدای واحد یک نهاد چند ده میلیاردی باشد، نمی‌آید. خبر از حساب شخصی مردی می‌آید که این روزها بیش از آنکه پشت میز مدیریتی بنشیند، پشت کیبورد گوشی‌اش در حال نبرد با کلمات است؛ علی تاجرنیا. 

جدید‌ترین داستان از جایی شروع شد که هوادار را در انتظار یک معجزه حقوقی نگه داشتند. قرار بود دادگاه CAS، مثل یک منجی سوئیسی، از راه برسد و قفل پنجره‌ای را باز کند که کلیدش در بی‌درایتی‌های داخلی گم شده بود. اما واقعیت تلخ، پشت کلمات پرطمطراق پنهان شد. 

تاجرنیا در توییترش از یک پیروزی شکست‌خورده حرف می‌زد. او با لحنی که انگار دارد نتایج یک انتخابات محلی را گزارش می‌کند، نوشت که از سه شرط لازم، دو شرط احراز شده است. داستانی مضحک! شبیه به این است که بگویید:«ما برای پرواز، هم خلبان داشتیم و هم بنزین، فقط بال نداشتیم!» آقای مدیر! در دنیای واقعی فوتبال، دو از سه یعنی صفر. یعنی محرومیت. یعنی بازیکنانی که پشت در می‌مانند و تیمی که در حساس‌ترین برهه، دست‌وپایش بسته است. همه اینها یعنی بسته ماندن پنجره نقل‌و‌انتقالاتی استقلال در نیم‌فصل به خاطر فسخ قرارداد غیرقانونی با یک بازیکن عراقی! اما در دنیای مدیریت مجازی، این یک دستاورد است که باید بابتش توییت زد و لایک جمع کرد. 

سوال اصلی اینجاست؛ مگر استقلال رسانه ندارد؟ مگر این باشگاه عریض و طویل، بخش رسانه‌ای، مدیر روابط عمومی و کانال خبری ندارد؟ چرا باید سرنوشت انتقال بازیکنان و احکام دادگاه بین‌المللی، ابتدا در حساب شخصی مدیران درز کند؟ اینجاست که به لایه عمیق‌تر فاجعه می‌رسیم؛ مدیریت اینفلوئنسری. مدیران جدید استقلال در بخش روابط عمومی، بیش از آنکه به فکر اصلاح ساختار باشگاه باشند، به دنبال برندینگ شخصی در فضای مجازی هستند. آنها به جای آنکه با نامه‌های رسمی و دیپلماسی ورزشی در فیفا و CAS بجنگند، در توییتر و اینستاگرام رندانه می‌نویسند تا هوادار عصبانی را موقتا آرام کنند و دلش را به دست بیاورند. 

آقایان! باشگاه فوتبال، استودیو تولید محتوا نیست. استقلال، یک نهاد ملی است، نه یک صفحه‌ شخصی که هر وقت دل‌تان خواست در آن دل‌نوشته منتشر کنید. وقتی خبر به این مهمی را در توییتر شخصی می‌زنید، یعنی برای ساختار تحت مدیریت خودتان پشیزی ارزش قائل نیستید. یعنی کانال رسمی باشگاه، بازیچه‌ای است که برای تبلیغ اسپانسر و پوسترهای تولد و تصمیمات کلان در دایرکت‌ها و توییت‌ها به کار گرفته می‌شود. 

یادمان نرفته که چندوقتی است واژه‌ مضحک فکت رسانه‌ای از راهروهای مدیریت روابط عمومی و صفحه شخصی جناب آقای مدیر به گوش می‌رسد. اصطلاحی که بیشتر شبیه به یک شوخی تلخ است. آنها می‌خواهند با سکوت یا وارونه‌نمایی، زمان بخرند. اما در فوتبال، زمان خریدنی نیست؛ زمان با گل‌هایی که می‌خورید و پنجره‌هایی که بسته می‌مانند، به سرعت می‌گذرد. 

مدیر روابط عمومی که قرار بود پل ارتباطی باشد، خودش به بخشی از نمایش مجازی تبدیل شده است. استوری‌های معنادار، جملات قصار و کری‌خوانی‌های سخیف، جایگزین اطلاع‌رسانی شفاف شده است. استقلال امروز درگیر یک سیرک رسانه‌ای است. مدیری که با یک استوری می‌آید و با یک توییت می‌رود، هرگز نمی‌تواند سنگینی پیراهن بزرگان این تیم را درک کند. آنها در حالی از پروژه‌های بزرگ حرف می‌زنند که حتی نمی‌توانند یک خبر را به‌صورت رسمی و از مجرای قانونی منتشر کنند. 

در حالی که تاجرنیا مشغول تنظیم رشته‌توییت بعدی‌اش است، ریکاردو ساپینتو در زمین تمرین با تیمی دست‌وپاشکسته سروکله می‌زند. او لیست داده بود، او منتظر خون تازه در رگ‌های تیم بود، اما حالا به او می‌گویند:«ببخشید، از سه شرط فقط دو تایش را داشتیم!» این اوج استیصال یک باشگاه است. تیمی که به جای سفر به بحرین با تمام قوا، باید درگیر حواشی خط خوردن رضاییان و جلالی باشد و همزمان، مدیرانش در فضای مجازی برای هم نوشابه باز کنند یا از شکست‌های حقوقی، پیروزی بتراشند. این مدیریت مجازی، مثل یک مسکن تاریخ‌مصرف‌گذشته است که درد را از بین نمی‌برد، فقط بیمار را دچار توهم   بهبودی می‌کند.

سوال اصلی اینجاست؛ مگر استقلال رسانه ندارد؟ مگر این باشگاه عریض و طویل، بخش رسانه‌ای، مدیر روابط عمومی و کانال خبری ندارد؟ چرا باید سرنوشت انتقال بازیکنان و احکام دادگاه بین‌المللی، ابتدا در حساب شخصی مدیران درز کند؟

آقای تاجرنیا! و آقایان پشت‌پرده‌ روابط عمومی! دوران مدیریت با توییت و استوری به پایان رسیده است. هوادار امروز، ضریب هوشی‌اش بسیار بالاتر از متن‌های تنظیم‌شده‌ شماست. آنها می‌فهمند وقتی پنجره بسته است، یعنی مدیریت شکست خورده است. آنها می‌فهمند وقتی خبر از کانال رسمی پخش نمی‌شود، یعنی هرج‌ومرج در باشگاه بیداد می‌کند. 

در حالی که تاجرنیا مشغول تنظیم رشته‌توییت بعدی‌اش است، ریکاردو ساپینتو در زمین تمرین با تیمی دست‌وپاشکسته سروکله می‌زند. او لیست داده بود، او منتظر خون تازه در رگ‌های تیم بود، اما حالا به او می‌گویند:«ببخشید، از سه شرط فقط دو تایش را داشتیم

تا کی می‌خواهید پشت فیلترهای اینستاگرام و محدودیت‌های کاراکتری توییتر پنهان شوید؟ مدیریت یعنی پرداخت به موقع طلب منتظر محمد، یعنی بستن قراردادهای محکم که در CAS مثل ورق پاره با آنها برخورد نشود، یعنی داشتن یک سخنگوی مقتدر که به جای توییت‌بازی، در کنفرانس خبری پاسخگوی سوالات سخت باشد. 

استقلال امروز، قربانی مدیرانی است که دیده شدن را به کار کردن ترجیح می‌دهند. آنها در فضای مجازی قهرمان‌اند، اما در دنیای واقعی، پنجره‌ها بسته است، بدهی‌ها انباشته و تیم در حال فروپاشی. آقای تاجرنیا! توییتر شما، زمین بازی استقلال نیست. اگر می‌خواهید استقلال را مدیریت کنید، گوشی را زمین بگذارید و به دنبال کلید واقعی آن پنجره بگردید. قبل از آنکه فکت رسانه‌ای به واقعیت فیزیکی این باشگاه بزرگ تبدیل شود، دست از این نمایش مجازی بردارید. هوادار، استقلال مقتدر را در جدول می‌خواهد، نه در لیست ترندهای توییتر.