نقاب موفقیت

چیزهای زیادی پشت تصویر باشکوه نایب‌قهرمانی پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا و نتایج رویایی این تیم در داخل ایران پنهان شده‌اند و یکی از این چیزها، عیار واقعی مدیریت «حمیدرضا گرشاسبی» است. در فرهنگ فوتبال ایران، تعریف جالبی از «مدیر موفق» وجود دارد. بر اساس این تعریف، مدیری که باشگاهش خوب نتیجه بگیرد موفق محسوب می‌شود و مدیری که باشگاهش در زمین به نتایج مطلوب دست پیدا نکند، ناموفق و شکست‌خورده خواهد بود. البته که مدیریت نیز ابزاری برای رسیدن به نتایج ایده‌آل در زمین مسابقه است اما نمی‌توان همه زیر و بم‌های کار یک مدیر را به اعداد نوشته شده روی اسکوربرد ورزشگاه‌ها محدود دانست. با وجود واگذار کردن فینال آسیا به کاشیما سرخپوشان در بخش فوق‌العاده‌ای از تاریخ‌شان به سر می‌برند و روزهایی فراموش‌نشدنی را پشت سر می‌گذارند. سهم مدیرعامل باشگاه از این موفقیت اما دقیقا چقدر است؟ آیا گرشاسبی پرسپولیس را در این جایگاه قرار داده است؟ آیا او موجب شده که قرمزها به یکی از قدرت‌های فوتبال آسیا تبدیل شوند؟ به نظر می‌رسد پرسپولیس مدیون مدیریت گرشاسبی نیست اما این مدیر، کاملا مدیون کار کردن در باشگاه پرسپولیس است. باشگاهی که در آن همه ضعف‌های مدیریتی به واسطه درخشش کادر فنی و ستاره‌ها، نامرئی به نظر می‌رسند. کیفیت پرسپولیس نه با تصمیم‌های مدیریتی، بلکه با نقشه‌های فنی برانکو ایوانکوویچ شکل گرفته و تشویق‌های ایسلندی هوادارها در آزادی، به خوبی نشان می‌دهد که آنها نیز این حقیقت آشکار را پذیرفته‌اند. زیر سایه بلند مرد کروات، مدیرها از خطر شکل گرفتن اعتصاب در تمرین و فاش ‌شدن ضعف‌های واقعی‌‌شان در امان مانده‌اند. ایوانکوویچ تیمش را به مرحله‌ای رسانده که برای کنار زدن بزرگ‌ترین رقبا هم، نیازی به کمک مدیران باشگاه نداشته باشد. تیمی که دست مدیرانش را هم می‌گیرد و به چهره آنها نقاب «موفقیت» می‌زند.


مدیر یا تماشاگر؟!

محرومیت پرسپولیس از دو پنجره نقل و انتقالات مربوط به دوران مدیریت طاهری است اما نباید فراموش کرد که در همان دوران نیز گرشاسبی یکی از چهره‌های موثر کادر مدیریتی باشگاه به شمار می‌رفت. او به عنوان یکی از بازوهای اجرای مدیریت باشگاه، هیچ قدمی برای حل و فصل ماجرای ریزه‌اسپور برنداشت و تنها به تماشای روندی نشست که در نهایت محرومیت سنگین باشگاه را به همراه آورد. گرشاسبی کمی بعد جای طاهری را گرفت و انتظار می‌رفت بحران محرومیت باشگاه از خرید بازیکن را مدیریت کند اما او در این زمینه نیز موفق نبود. حداقل کاری که گرشاسبی باید انجام می‌داد، تلاش برای حفظ ستاره‌های پرسپولیس در دوران محرومیت بود. او می‌توانست قبل از درخشش وحید امیری در جام جهانی قرارداد این ستاره را در تهران تمدید کند. می‌توانست با پرداخت رقمی خوب سد راه جدایی فرشاد احمدزاده شود. می‌توانست قبل از تبدیل شدن صادق محرمی به یک پدیده، با این فوتبالیست جوان قرارداد طولانی‌مدت ببندد و می‌توانست برای حل ماجرای مسلمان و برانکو تلاش کند. گرشاسبی اما تنها به عنوان تماشاگر، مشغول تماشای جدایی مهره‌های کلیدی تیمش شد. ستاره‌‌هایی که بدون حتی یک ریال درآمدزایی، باشگاه را به مقصد تیم‌های دیگر ترک کردند. حتی نحوه جدایی طارمی نیز برای باشگاهی که از فقر بازیکن رنج می‌برد، یک شکست برای گرشاسبی بود. این مدیر باور داشت که از این طریق برای تیمش درآمدزایی کرده اما آیا قهرمانی آسیا و حضور در جام باشگاه‌های جهان با حضور طارمی، درآمدزایی بیشتری به همراه نداشت؟ به نظر می‌رسد بی‌میلی برانکو به حفظ نفراتی که حتی برای یک بار ساز جدایی کوک می‌کنند، این نفرات را به خروج از پرسپولیس مصمم‌تر کرده است. نقش مدیریت اما در هدایت این ماجرا چیست؟ تنها سکوت ‌کردن و منتظر آینده ماندن؟