آریا طاری

رفتن به خدمت سربازی برای همه ستاره‌های فوتبال، به یک اندازه آزاردهنده است اما اگر قرار باشد مساله‌ای به نام «قانون» تصویب شود، اجرای آن باید برای همه یکسان باشد. اینکه عده‌ای از بازیکن‌ها به محض مشمول شدن به خدمت بروند و عده دیگری به راحتی با معافیت و تعویق خدمت روبه‌رو شوند، اصلا اتفاق خوشایندی به نظر نمی‌رسد. اتفاقی که همین حالا برای محمدحسین مرادمند و سیاوش یزدانی در استقلال رقم خورده است. بازیکنانی که قانونا حالا باید مشغول خدمت سربازی باشند اما بدون هیچ مشکلی برای استقلال به میدان می‌روند.

وقتی سربازی یک قانون اجباری در کشور است، چرا فوتبالیست‌ها نباید شامل این قانون شوند؟ آیا نظامی بودن مدیرعامل باشگاهی مثل استقلال، روی این مساله تاثیر گذاشته است؟ آیا همه بازیکنان سرباز می‌توانند به چنین برخورد مداراجویانه‌ای امیدوار باشند؟

داستان سربازی مرادمند و یزدانی از شروع فصل، مورد توجه رقبای استقلال بود. چند تیم حتی به خاطر استفاده از این دو نفر در ترکیب، از این باشگاه شکایت کردند و خواهان تغییر نتیجه بودند. ماجرای سال تولد سیاوش و اطلاعات شخصی او هم مساله دیگری بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت. به هر حال در نهایت این دو نفر فصل را در استقلال ادامه دادند. گفته می‌شد بر اساس معافیت‌های در نظر گرفته شده، این دو نفر می‌توانند تا اول اسفندماه بدون هیچ دردسری لباس تیم‌شان را بر تن کنند. طبیعتا آنها باید در نیم‌فصل از استقلال جدا می‌شدند اما این اتفاق رخ نداد. به نظر می‌رسد مسئولان حقوقی باشگاه استقلال به شکلی زیرکانه این دو نفر را حفظ کردند تا بعد از بسته شدن زمان نقل و انتقالات به بهانه اینکه دیگر امکان جابه‌جایی آنها وجود ندارد، جلوی رفتن‌شان به یک تیم نظامی را بگیرند. این در حالی است که در شروع همین فصل احمد زنده‌روح با وجود قراردادی که با تیمش داشت، برای سپری کردن دوران سربازی به باشگاه نظامی فجر سپاسی پیوست. اگر قرار است هافبکی مثل زنده‌روح به همین راحتی سرباز شود، چرا این اتفاق نباید برای دو ستاره دیگر رخ بدهد؟ آیا زنده‌روح هم اگر برای تیم‌های پرطرفداری مثل استقلال و پرسپولیس با مدیران پرنفوذ بازی می‌کرد، به همین سادگی سرباز می‌شد؟ استقلالی‌ها خیلی خوب می‌دانستند که از اول اسفندماه، این دو بازیکن مشمول خدمت خواهند شد اما صبر کردند تا فصل نقل و انتقالات به پایان برسد. جالب است که آنها به بهانه قرار گرفتن نام مرادمند در یکی از فهرست‌های 50 نفره دراگان اسکوچیچ، خواهان هم‌تراز شدن او با ستاره‌های ملی‌پوش هستند. با این تفاسیر هر بازیکن دیگری هم می‌تواند ملی‌پوش تلقی شود! قانون سربازی در فوتبال ایران، قربانیان زیادی گرفته است. از مهرداد پولادی که حتی مجوز حضورش در تیم ملی باطل شده بود و کارلوس کی‌روش به سختی توانست او را به جام جهانی ببرد. مهرداد بعد از مشمول شدن، دیگر به ایران برنگشت. چراکه نمی‌خواست آخرین سال‌های فوتبال را در یک تیم نظامی سپری کند. قبل از او ایمان مبعلی در اوج دوران فوتبال ناچار شد در لیگ یک برای نیروی زمینی به میدان برود. بازیکنی که شاید اگر آن اتفاق را تجربه نمی‌کرد، می‌توانست پیشرفت بیشتری را پشت سر بگذارد و حتی به فوتبال اروپا برسد. ستاره‌هایی مثل امید عالیشاه و احمد نوراللهی هم بعد از سرباز شدن، با پنجره نقل و انتقالات بسته تراکتور برخورد کردند و ناچار شدند مدت زیادی را دور از فوتبال بگذرانند. این شتری است که در خانه همه فوتبالیست‌ها خوابیده و حالا استقلالی‌ها اصرار دارند که به زور، بیدار نگهش دارند! مشکلاتی که قانون سربازی برای بسیاری از ستاره‌های فوتبال ایران ایجاد کرد و سختی‌هایی که لژیونرهای مشمول برای ورود به ایران و خروج از کشور داشتند، موجب تصویب قانونی شد که ملی‌پوش‌ها را تا 30 سالگی از رفتن به خدمت معاف می‌کرد. با این وجود اگر قرار باشد چنین قانونی هم نقض شود، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. تاسفبار است که حتی خیلی از هوادارها به این ماجرا کاملا رنگی نگاه می‌کنند و تنها برای کری خواندن، حاضر به زیر پا گذاشتن هر قانونی هستند. وقتی سربازی یک قانون اجباری در کشور است، چرا فوتبالیست‌ها نباید شامل این قانون شوند؟ آیا نظامی بودن مدیرعامل باشگاهی مثل استقلال، روی این مساله تاثیر گذاشته است؟ آیا همه بازیکنان سرباز می‌توانند به چنین برخورد مداراجویانه‌ای امیدوار باشند؟

شما حتی یکی از 50 بازیکن دعوت شده به تیم ملی باشید، از «سون هیونگ مین» که بیشتر نیستید. فوق‌ستاره تیم ملی کره جنوبی که یکی از برترین بازیکنان تاریخ قاره آسیا به شمار می‌رود، از هیچ نوع معافیت سربازی برخوردار نبود. او برای دریافت مجوز ماندن در انگلیس، با تیم ملی کشورش به بازی‌های آسیایی رفت و در این بازی‌ها قهرمان شد. حتی با این وجود سون باز هم برای چند هفته از تیم ملی کشورش جدا شد و به خدمت آموزشی رفت. تفاوت کشورهایی مثل ایران و کره در این بزنگاه‌ها مشخص می‌شود. جایی که قانون را حتی یک سانتی‌متر زیر پا نمی‌گذارند و جایی که قانون در آن به صورت رنگی و سلیقه‌ای به اجرا درمی‌آید. جایی که قانون برای همه یکسان اجرا می‌شود، نه آن جا که همواره برای قانون راه گریزی هست!