«بدترین زمان ممکن برای مرگ، وسط یک تورنمنت فوتبالی است. وقتی یک تورنمنت فوتبالی تمام می‌شود، می‌توانید مرگ را هم در آغوش بکشید». این جمله از زبان مردی روایت شده که خودش تنها چند روز پس از پایان یورو 2020 درگذشت. مردی که خبر بیماری‌اش را دوستان قدیمی‌اش در مجله فیلم داده بودند و به نظر می‌رسید این اواخر، دیگر امید چندانی به بهبودش وجود نداشت. دکتر حمیدرضا صدر، یکی از بهترین مفسران فوتبال در ایران به شمار می‌رفت. چراکه عادت نداشت فوتبال را در یک مشت عدد و رقم خلاصه کند، چراکه فوتبال را تنها در قاب تاکتیک‌های انعطاف‌ناپذیر نمی‌دید و با روایت‌هایی که داشت، همیشه فوتبال را به زندگی تشبیه می‌کرد. شور و حرارت او وقت صحبت کردن از فوتبال، فراموش‌نشدنی به نظر می‌رسید. او در سال‌های پایانی زندگی‌اش برای معالجه به آمریکا رفت و البته تصمیم گرفت زمان بیشتری را با دخترش سپری کند. او حتی تا همین اواخر هم ویدئوهایی زیادی در حال تماشای لیگ قهرمانان از خودش منتشر می‌کرد اما وقتی عملا هیچ مطلب یا نوشته‌ای در مورد یورو روی صفحه‌اش به اشتراک نگذاشت، به نظر می‌رسید اوضاع دیگر اصلا عادی نیست. یورو 2020، آخرین تورنمنت فوتبالی مردی بود که حالا چشم‌هایش را برای همیشه بسته است. چهره محبوب کارشناس فوتبال در تلویزیون که با حرکت همیشگی دست‌ها و شوقش وقت حرف زدن از فوتبال، یه یاد آورده خواهد شد. او جدا از همه تالیفات غیرفوتبالی‌اش که گاهی جایزه ادبی هم برده بودند، چند کتاب درخشان در زمینه فوتبال نوشت. روزی روزگاری فوتبال و پسری روی سکوها، دو اثر جذاب و دوست‌داشتنی دکتر صدر در حوزه فوتبال به شمار می‌روند که خوانندگان بسیار زیادی داشته‌اند. او در مبارزه دشوارش با سرطان شکست خورد اما جالب اینجاست که هرگز هیچ صحبتی در مورد بیماری، با دنبال‌کنندگان صفحه‌های اجتماعی‌اش در میان نگذاشت. او هرگز نمی‌خواست که برای خودش ترحم بخرد و دوست نداشت مردم او را با چیزی بجز فوتبال به یاد بیاورند. دوست داشتیم دکتر صدر، برای سال‌های بیشتری با همان جذابیت همیشگی از فوتبال حرف بزند. دوست داشتیم او تورنمنت‌های فوتبالی بیشتری را تماشا کند و درباره‌شان بنویسد. فوتبال اما حالا یک چهره دوست‌داشتنی را از دست داده است. چهره‌ای که عادت داشت همه چیز را از دریچه فوتبال و هنر ببیند. برای رفتن دکتر صدر، هنوز خیلی زود بود. مرگ اما درست شبیه یک گل خورده در آخرین ثانیه‌های یک مسابقه فوتبال است. آن‌چنان بی‌رحمانه آوار می‌شود که زبان بند می‌آید. آن‌چنان تلخ از راه می‌رسد که راه نفس را می‌بندد. دکتر صدر یک بار در یک گفت‌وگوی تلویزیونی، جمله‌ جالبی از وودی آلن را نقل کرده بود.

جمله‌ای که از نمایشنامه‌ای به نام مرگ از همین کارگردان و نویسنده مطرح آماده بود: «کاش وقتی مرگ از راه می‌رسد، من آن‌جا نباشم!» کاش وقتی مرگ راهش را به طرف‌تان کج کرد، آن‌جا نبودید دکتر. کاش توی یک استادیوم، مشغول تماشای فوتبال بودید. کاش پای صفحه تلویزیون، از هیجان یک مسابقه بالا و پایین می‌پریدید. کاش هنوز بودید و با روایت‌های‌تان به فوتبال جذابیت بیشتری می‌بخشیدید.