آریا رهنورد

گل نزدن در لیگ بیستم، تنها مشکل پرسپولیس نیست. خیلی از تیم‌ها با چنین مشکل بزرگی روبه‌رو هستند و بازی‌های کم‌گل، عملا به ویژگی مهم فوتبال ایران تبدیل شده‌اند. جالب است بدانید که اولین بازی هفته اول بوندس‌لیگا به تنهایی فقط یک گل کم‌تر از همه دیدارهای هفته اول لیگ برتر ایران داشته است. یعنی همه گل‌هایی که معمولا در یک مسابقه اروپایی دیده می‌شوند روی هم، لحظه‌های حساس یک هفته کامل از لیگ برتر ایران را می‌سازند. با این آمار، حق داریم اگر نگران کیفیت نازل این لیگ باشیم.

آمار گل‌های رد و بدل شده در سومین هفته لیگ برتر، یک فاجعه را در فوتبال ایران روایت می‌کنند. این هفته در لیگ برتر ایران، فقط 9 گل رد و بدل شده است. در حقیقت به ازای هر 90 دقیقه، تقریبا فقط یک گل در لیگ داشته‌ایم و این موضوع، حقیقتا ناامیدکننده به نظر می‌رسد. از 16 تیم حاضر در لیگ برتر، هفت تیم این هفته حتی یک گل هم به ثمر نرسانده‌اند و بین 9 باشگاه دیگر نیز، هیچ تیمی موفق نشده بیشتر از یک گل به ثمر برساند. جالب اینکه در دومین هفته از لیگ برتر نیز، تنها باشگاه فولاد خوزستان موفق شده بود در جریان 90 دقیقه بازی، بیشتر از یک بار دروازه رقیبش را باز کند. در حقیقت در 16 بازی گذشته لیگ برتر، فقط در یک مسابقه تیمی حضور داشته که توانسته بیشتر از یک گل بزند. این آمار و ارقام، سطح کیفی لیگ بیستم را به وضوح نشان می‌دهند. حالا که تماشاگرها هم جایی در استادیوم‌ها ندارند، تماشای لیگ برتر واقعا به یک تجربه کسل‌کننده تبدیل شده است. جنگ و دعواها هنوز در اوج هستند و عنصر جذابیت به طور کلی از لیگ برتر حذف شده و جایش را به یک مشت اعتراض و درگیری داده است.

عوامل زیادی در «فقر گل» لیگ برتر موثر هستند. اولین عامل مهم، شاید «ذهنیت» مربی‌ها باشد. بسیاری از مربیان لیگ برتری، تیم‌شان را به امید کسب تساوی به زمین می‌فرستند و نهایتا نیم‌نگاهی به ضربات شروع مجدد برای کسب پیروزی دارند. این مربی‌ها معمولا به محض جلو افتادن از رقیب، از شاگردان‌شان درخواست می‌کنند که کاملا عقب بکشند، فضاها را ببندند و به جای زدن گل‌های بعدی، همین برتری یک گله را حفظ کند. البته این موضوع نیز ریشه در جای دیگری دارد. در فوتبال ایران اساسا امنیت شغلی زیادی برای یک مربی وجود ندارد و هر مدیرعامل فقط با چند نتیجه بد، تصمیم به برکناری مرد اول نیمکت تیمش می‌گیرد. در نتیجه طبیعی به نظر می‌رسد که مربی‌ها نیز به جای ارائه فوتبال جذاب و هجومی، صرفا به دنبال نتیجه باشند. حاصل این نتیجه‌گرایی محض، مسابقه‌هایی است که در آنها به ندرت می‌توانیم شاهد رد و بدل شدن گل باشیم. مساله مهم دیگر، عدم آموزش جدی مهاجم‌ها در فوتبال ایران است. برخلاف تیم‌های اروپایی که در کادر فنی یک پست مجزا به عنوان مربی مهاجم‌ها تعریف کرده‌اند، در فوتبال ایران چنین پستی وجود ندارد و به همین خاطر مهاجم‌ها معمولا به لحاظ فنی، از مشکلات زیادی برخوردار هستند. این موضوع را هم فراموش نکنید که تحلیل و آنالیز در این فوتبال، به دقت صورت نمی‌گیرد و این اتفاق کار مهاجم‌ها را برای گل زدن کمی دشوار می‌کند. چراکه آنها معمولا نقاط ضعف حریف را به خوبی نمی‌شناسند. بخشی از مشکلات مربوط به دیدارهای کم‌گل لیگ برتر نیز، سخت‌افزاری هستند. چراکه چمن بیشتر استادیوم‌ها اصلا برای فوتبال مناسب به نظر نمی‌رسد. طبعا روی چنین چمنی، گردش توپ دشوار می‌شود و در نهایت، بازی کیفیتش را از دست می‌دهد. کیفیت تمرین‌ها نیز در لیگ برتر ایران، اصلا قابل دفاع نیست. در حقیقت اگر در اروپا یک مهاجم به بهترین شکل با سپری کردن تمرین‌ها آماده شروع یک فصل می‌شود و به لحاظ بدنی در بهترین فرم قرار می‌گیرد، در فوتبال ایران بازیکن‌های هجومی به حال خودشان رها می‌شوند و تمرین‌های استانداردی ندارند. همه این عوامل در کنار هم، شرایطی را به وجود می‌آورند که لیگ برتر فوق‌العاده کم‌گل

و کسالت‌بار باشد.

آن‌چه اوضاع گل‌زنی در لیگ بیستم را حتی نسبت به گذشته ناامیدکننده‌تر کرده، قانون منع ورود خارجی‌های جدید به لیگ برتر است. چراکه هم در پست هافبک و هم در خط حمله، ظرفیت داخلی فوتبال ایران پاسخگوی همه نیازهای لیگ برتر نیست. در دو فصل گذشته، آقای گل‌های لیگ برتر خارجی بوده‌اند و البته آن نفرات هنوز هم در فوتبال ایران هستند اما واضح به نظر می‌رسد که خطوط حمله باشگاه‌های مختلف، به تزریق خون تازه نیاز دارند. همین حالا اگر لوسیانو را از فولاد، دیاباته را از استقلال و کی‌روش را از سپاهان بگیریم، اوضاع گل‌زنی در لیگ اسفبارتر هم خواهد شد. در حقیقت این قانون من‌درآوردی، اوضاع را کمی سخت‌تر کرده است. این عادت مدیران تصمیم‌ساز فوتبال ایران است که به جای بهبود شرایط و ساده‌سازی اوضاع، فقط کار را سخت‌تر کنند و فقط شرایط را به دشواری بیشتری برسانند.