آریا طاری

فوتبال ایران بارها ثابت کرده است که حافظه‌ای کوتاه‌مدت دارد، اما برخی نام‌ها فراتر از رنگ‌ها، لیگ‌ها و جنجال‌های فصلی، به بخشی از هویت و آبروی این ورزش تبدیل شده‌اند. آنچه در روزهای اخیر و پس از ماراتن نفس‌گیر هشت بر هفت در ضربات پنالتی میان تراکتور و پرسپولیس در جام حذفی رخ داد، فراتر از یک تقابل فوتبالی ساده بود. ما شاهد جریانی بودیم که در آن، خطوط قرمز اخلاقی به بهای تهییج سکوها جابه‌جا شد و در این میان، هدف قرار دادن کریم باقری، بزرگ‌ترین خطای محاسباتی و استراتژیک مدیریتی بود که می‌توانست رخ دهد. 

شب سرد تبریز که قرار بود با صعود دراماتیک تراکتور به جشنی ماندگار برای هواداران پرشور این تیم تبدیل شود، ناگهان با شعارهای تند و توهین‌آمیز علیه کریم باقری و افشین پیروانی تغییر جهت داد. اما تلخی واقعی ماجرا زمانی دوچندان شد که مدیریت باشگاه تراکتور به جای آرام کردن فضا و دلجویی از اسطوره‌ای که خود برخاسته از همان خاک و نماد افتخار فوتبال آذربایجان است، مسیری انتحاری را برگزید. 

بیانیه صادر شده توسط باشگاه تراکتور، نه یک متن اداری منصفانه، بلکه یک فرار رو به جلو برای توجیه رفتارهای غیرورزشی روی سکوها بود. این که باشگاهی با قدمت تراکتور، مربی حریف را بابت سکوت در سال‌های گذشته بازخواست کند، بدعتی خطرناک در ادبیات ورزشی ماست. تراکتوری‌ها مدعی شدند که چرا باقری در زمان توهین به ترک‌زبانان در تهران سکوت کرده بود؟ این پرسش، بیش از آنکه دغدغه‌ای فرهنگی یا اجتماعی باشد، ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به توهین‌های جاری در ورزشگاه یادگار امام به نظر می‌رسید؛ گویی مدیریت باشگاه قصد داشت با گروگان گرفتن گذشته، بی‌اخلاقی حال حاضر را توجیه کند. 

پاسخ کریم باقری به این هجمه‌ها، دقیقا همان چیزی بود که از شخصیت آقا کریم انتظار می‌رفت؛ صریح، گزنده و به دور از مصلحت‌سنجی‌های کاذب. او با یادآوری خاطره‌ای تلخ از ۱۰‌سال پیش، دست روی نقطه‌ای گذاشت که مدیران امروز تراکتور سعی در پنهان کردنش داشتند. زمانی که او در کنار علی دایی در همان ورزشگاه یادگار امام مورد بی‌مهری و توهین قرار گرفت، آن هم در حالی که هر دو فرزند همان آب و خاک بودند. باقری با این یادآوری، به درستی نشان داد که فحاشی و بی‌احترامی، لهجه و قومیت نمی‌شناسد. او با ذکاوت تمام، نفاق موجود در بیانیه باشگاه را آشکار کرد؛ اگر توهین بد است، در همه جا و برای همه بد است؛ نه اینکه توهین‌های گذشته را مجوزی برای بی‌حرمتی‌های امروز قرار دهیم. سکوت باقری در تمام این سال‌ها نه از روی بی‌تفاوتی، بلکه از روی وقاری بود که نخواست بنزین بر آتش تفرقه بریزد، اما وقتی پای حرمت و صداقت به میان آمد، او نشان داد که شاگرد اول مکتب صراحت است. 

نکته تامل‌برانگیز اینجاست که با وجود واکنش‌های منفی گسترده جامعه فوتبال و دل‌شکستگی هواداران اصیل، هنوز نشانه‌ای از عقب‌نشینی یا پشیمانی در بدنه مدیریتی باشگاه تراکتور دیده نمی‌شود. محمدرضا زنوزی و تیم رسانه‌ای‌اش، گویی در حصاری از مشاوران تندرو گرفتار شده‌اند که تصور می‌کنند بقای آنها در گروی ایجاد تقابل‌های خیالی و دشمن‌تراشی است. عدم پذیرش اشتباه در مورد کریم باقری، تنها یک لجاجت ساده میان دو باشگاه نیست؛ بلکه تخریب پلی است که سال‌ها میان فوتبال آذربایجان و کل ایران کشیده شده بود. باقری نماد آن دسته‌ای از ورزشکاران است که تعصب قومی را با ملی‌گرایی و اخلاق حرفه‌ای پیوند زده‌اند. حمله به او، در واقع حمله به مفهوم میانه‎‌روی و انصاف در فوتبال است. مدیران تراکتور با این بیانیه، نه‌تنها حریف را نقد نکردند، بلکه یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌های نمادین خود را به جبهه مقابل راندند و به هواداران خود این پیام غلط را دادند که «هر که با ما (و حتی به شیوه ما) نیست، 

بر ماست.» 

صحبت‌های محمدرضا زنوزی در روزهای اخیر نیز بر این آتش دمیده است. اگرچه او همواره بر حمایت از منافع ملی تاکید دارد، اما در عمل، اجازه داده است که باشگاه تحت مدیریتش به کانون تولید بیانیه‌های تفرقه‎‌افکن تبدیل شود. مدیریت یک باشگاه بزرگ، تنها به معنای پرداخت هزینه‌ها و خرید ستاره‌ها نیست؛ بلکه مسئولیت اصلی، صیانت از فرهنگ و اعتباری است که دهه‌ها برای آن زحمت کشیده شده است.  باشگاه تراکتور باید بداند که پیروزی در زمین مسابقه، با یک باخت اخلاقی سنگین در فضای عمومی همراه شد. پیروزی واقعی زمانی بود که کریم باقری با افتخار و به عنوان یک قهرمان ملی در تبریز مورد استقبال قرار می‌گرفت، نه اینکه با متنی که بوی کینه و تسویه‌حساب‌های شخصی می‌داد، از زادگاهش رانده شود.

بیانیه صادر شده توسط باشگاه تراکتور، نه یک متن اداری منصفانه، بلکه یک فرار رو به جلو برای توجیه رفتارهای غیرورزشی روی سکوها بود. تراکتوری‌ها مدعی شدند که چرا باقری در زمان توهین به ترک‌زبانان در تهران سکوت کرده بود؟ پاسخ کریم باقری اما دقیقا همان چیزی بود که از شخصیت آقا کریم انتظار می‌رفت؛ صریح، گزنده و به دور از مصلحت‌سنجی‌های کاذب

فوتبال ایران بیش از هر زمان دیگری به «کریم باقری‌ها» نیاز دارد تا در تلاطم بیانیه‌ها و توهین‌ها، لنگرگاه اخلاق باشند. لجاجت تراکتوری‌ها در عدم پذیرش اشتباه‌شان در قبال باقری، زخمی است که به این زودی‌ها التیام نخواهد یافت. وقت آن رسیده است که عقلای قوم و پیشکسوتان واقعی فوتبال در آذربایجان وارد عمل شوند و اجازه ندهند لجاجت‌های مدیریتی، نام بزرگ و مردمی تراکتور را در مقابل چهره‌های محبوب و شریف ملی قرار دهد. اشتباه در مورد کریم باقری به وضوح رخ داده است؛ پذیرش صمیمانه این اشتباه، نه نشانه ضعف، بلکه اولین قدم برای بازگشت اعتبار و شکوه به ورزشگاه یادگار امام خواهد بود.