دعوت آمریکا از ایران برای نشست صلح غزه، تهران را در دوراهی تاریخی قرار داده است
حضور در شرمالشیخ؛ فرصت تنفس یا دام دیپلماتیک؟

کیا مقدم
در تحولی بیسابقه و در بحبوحه تغییرات بنیادین در خاورمیانه، واشنگتن دست به اقدامی زد که میتوان آن را نقطه عطفی در روابط پیچیده ایران و آمریکا دانست. وزارت خارجه ایالات متحده، شنبه گذشته، دعوتنامهای رسمی برای جمهوری اسلامی ایران بهمنظور شرکت در نشست امضای توافق صلح غزه در قاهره ارسال کرد. این دعوت، که در دهههای اخیر کمسابقه بوده و با اظهارات اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مبنی بر رضایت ایران از آتشبس و تمایل به همکاری با تهران همراه شده، نه تنها جامعه بینالمللی بلکه محافل داخلی ایران را نیز به تأمل واداشته است. با این حال، گزارشها حاکی از آن است که تهران این دعوت را نمیپذیرد و در این نشست مهم حضور نخواهد یافت؛ تصمیمی که میتواند تبعات استراتژیک عمیقی برای آینده منطقهای و بینالمللی ایران داشته باشد.
پیچیدگیهای یک دعوت غیرمعمول؛
ترامپ و معمای خاورمیانه جدید
دعوت غیرمعمول آمریکا از ایران، این ذهنیت را در جامعه بینالمللی و حتی در داخل ایران ایجاد میکند که آمریکا به دنبال آرامش و حلوفصل مسائل با ایران است. هرچند این ذهنیت میتواند لزوماً بازتاب واقعیت اهداف آمریکا نباشد، اما نباید از اهمیت آن غافل شد. ترامپ، که توقف جنگ غزه را بزرگترین دستاورد قابل بازاریابی در سایه بنبستی که در پروندههای ایران و اوکراین با آن روبروست میبیند، میداند که ازسرگیری مذاکره با تهران میتواند برای او سودی اضافی، دستکم از نظر رسانهای، به همراه داشته باشد تا توانایی خود را در کشاندن ایران به پای میز مذاکره نشان دهد و تصویر خود را به عنوان یک معاملهگر بزرگ تثبیت کند. از همین رو بود که او اظهار داشت ایران به صلح در منطقه خواهد پیوست؛ اظهارنظری که به همان اندازه که تهدیدآمیز است، نشاندهنده آمادگی آمریکا برای بازگشت به دیپلماسی با تهران نیز هست.
در تحلیل نیت ترامپ، کارشناسان بیان میکنند که سیاستهای آمریکا در قبال ایران (مانند غنیسازی صفر و مسائل موشکی) تغییری نکرده است، بلکه تنها روش و تاکتیک او عوض شده و از در دیپلماسی وارد شده تا به خواستههایش برسد. او به دنبال آتشبس دائمی در غزه نیست، بلکه میخواهد اسرائیل و کشورهای عربی و اسلامی را وارد فرایند اجرای پروژه نظم منطقهای کند، زیرا گام نخست این پروژه، پیوستن تمام کشورهای عربی به پیمان ابراهیم است. تحقق این امر اگرچه سخت است، اما ناممکن نیست. لذا شاهد تلاشهایی جدی از سمت ترامپ برای پیوستن عربستان و سوریه و سپس سایر کشورهای عربی از جمله قطر به پیمان ابراهیم و عادیسازی روابط با اسرائیل خواهیم بود. رکن دوم نظم منطقهای مدنظر ترامپ، ادغام اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی اسرائیل در منطقه است. در این زمینه، نقش ترکیه و مصر بسیار اهمیت دارد. در صورت تحقق این روند، ایران به معنای واقعی کلمه در گوشه رینگ گیر خواهد افتاد، زیرا در آن زمان، جمهوری اسلامی تنها حکومتی در منطقه خواهد بود که به این نظم جدید تن نداده است.
معمای داخلی ایران؛
مقاومت یا بار سنگین؟
نشست شرم الشیخ میان حماس و اسرائیل فراتر از صرفاً یک آتشبس در نوار غزه است و به بازتعریف معادلات کل خاورمیانه میانجامد؛ چرا که پیامدهای آن با گذشت زمان، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، قدرتهای منطقهای مختلف و موازنه قوا را تحت تأثیر قرار میدهد. در ایران، صلح غزه یک رویداد گذرا نیست، بلکه به آینهای بازتابدهنده شکاف سیاسی و فکری میان نخبگان آن تبدیل خواهد شد؛ زیرا فلسطین دیگر یک پرونده خارجی نیست، بلکه عنوانی در بازار کشمکشها و مناقشات داخلی است. بر این اساس، دیدگاهها متفاوت است: عدهای مقاومت را تنها راه ایستادگی در برابر دشمنان میدانند و به آنچه در غزه رخ داد استناد میکنند و معتقدند که بقای حماس در جایگاه مذاکره و توافق پس از یک جنگ طولانی، یک پیروزی استراتژیک برای این جنبش و محور مقاومت است و دلیلی بر شکست اسرائیل در پایان دادن به موجودیت مقاومت و از دست دادن تواناییاش برای تحمیل شروط خود؛ و عدهای دیگر معتقدند که مقاومت در دوران تحریم و فشارهای بینالمللی به باری تبدیل شده که دولت ایران را محدود میکند و تشکر حماس از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در بیانیهاش بدون تشکر از تهران، نشاندهنده کاهش بیشتر نفوذ ایران در منطقه است.
این تقسیمبندی داخلی، تصمیمگیری درباره دعوت آمریکا را به مراتب پیچیدهتر میکند. در شرایطی که ایران به دلیل سیاستگذاریهای اشتباه دهههای گذشته، در موقعیت تضعیف شدهای قرار دارد و بازوان منطقهای و بازدارندگیاش آسیب دیدهاند، لزوم اتخاذ سیاستهای معقول، واقعبینانه بیش از پیش نمایان میشود.
سخنرانان و تحلیلگران مسائل بینالملل در ایران، درباره رد کامل این دعوت هشدار میدهند. تجربه گذشته نشان میدهد که پس از پنج دور مذاکره و آمادگی برای دور ششم، آمریکا به اسرائیل چراغ سبز داد و حملاتی صورت گرفت، اما واکنش بینالمللی به نفع ایران بود. بنابراین در شرایط فعلی، اگر تجاوزی رخ دهد، ایران باید هم در داخل و هم در خارج پاسخگو باشد، زیرا جو کنونی متفاوت است و ممکن است عدم همکاری ایران به عنوان بهانهای برای اقدامات بعدی تلقی شود. نصرالله تاجیک سفیر سابق اردون در همین رابطه مینویسد:«غیبت ایران دردی از فلسطینیها دوا نمیکند، اما مشارکت ایران رفتار و الگوی جدیدی را نشان میدهد.»
از دست دادن فرصت
یا گرفتار شدن در دام؟
ایران در آستانه اتخاذ تصمیمی مهم در مورد حضور یا عدم حضور در نشست صلح شرمالشیخ مصر قرار دارد، نشستی که پس از دعوت رسمی و بیسابقه آمریکا برای پایان دادن به جنگ غزه برگزار میشود. با وجود گمانهزنیهای فراوان و اینکه منابع دولتی احتمال حضور ایران را پایین میدانند، رئیسجمهور در این باره تصمیمگیری خواهد کرد. این رویداد، توجهات را به پیامدهای توافق صلح غزه برای ایران معطوف کرده و پرسشهایی جدی درباره رویکرد احتمالی واشنگتن و تلآویو در قبال تهران مطرح ساخته است.
تحلیلگران معتقدند که ایران نباید دعوت آمریکا برای نشست شرمالشیخ را به طور کامل رد کند، بلکه باید نوعی پاسخ به آن داشته باشد، حتی با شرکت در سطوح پایینتر دیپلماتیک مانند معاون وزیر یا مدیرکل. هدف از این کار، جلوگیری از ایجاد سوءظن منطقه و جامعه جهانی نسبت به ایران است که تحت تأثیر اظهارات اخیر ترامپ قرار گرفتهاند
تحلیلگران با تأکید بر نوسانات رفتاری دونالد ترامپ و سرعت تحولات منطقهای، نسبت به گمانهزنیهای شتابزده درباره آینده ایران هشدار میدهند. اگرچه فروکش کردن جنگ غزه میتواند توجهات را به پرونده ایران معطوف کند، اما این لزوماً به معنای تشدید تنش نیست و حتی ممکن است انگیزهای برای از سرگیری دیپلماسی باشد. کارشناسان بر این باورند که ایران در یک دوراهی راهبردی قرار گرفته است: یا باید تغییرات منطقهای را پذیرفته و سیاستهای خود را برای تأمین امنیت ملی بازتعریف کند، یا در صورت عدم انطباق با نظم جدید منطقهای که ترامپ با گسترش پیمان ابراهیم و تضعیف جریانهای ضداسرائیلی در پی آن است، با خطر انزوای فزاینده مواجه شود. حتی این احتمال وجود دارد که اسرائیل بتواند آمریکا را برای درگیری جدید با ایران ترغیب کند.
یک راهکار میانه؛ حضور دیپلماتیک
در سطح پایین
در این میان، برخی کارشناسان معتقدند که ایران نباید این دعوت را به طور کامل رد کند، بلکه باید نوعی پاسخ به آن داشته باشد، حتی با شرکت در سطوح پایینتر دیپلماتیک مانند معاون وزیر یا مدیرکل. هدف از این کار، جلوگیری از ایجاد سوءظن منطقه و جامعه جهانی نسبت به ایران است که تحت تأثیر اظهارات اخیر ترامپ قرار گرفتهاند. این رویکرد میتواند به ایران کمک کند تا از متهم شدن به عدم همکاری جلوگیری کند، بدون آنکه مجبور به تعاملات سطح بالا و احتمالا پرچالش شود.
صلح میان اسرائیل و حماس یک فضای تنفسی را به نفع ایران ایجاد کرده که میتواند از آن برای منزوی ساختن اسرائیل بهرهبرداری کند. علت اینکه ترامپ فقط موضوع هستهای را به عنوان مطالبه آمریکا مطرح کرده، این است که او نمیخواهد چالشهای جهانی با ایران بدل به چالشهای منطقهای شود. مسائلی چون توان موشکی و مسائل منطقهای و اختلافات ایدئولوژیک و... چالشهای حل ناشدنی هستند. لذا ترامپ تلاش میکند خطوط قرمز آمریکا را از اسرائیل دور نگه دارد. این روند به معنای اختلاف آمریکا با اسرائیل نیست، بلکه به این معناست که امکان شکلگیری فضای مذاکراتی تازه بین ایران و آمریکا فراهم شده است.
آینده مبهم و ضرورت واقعبینی
وضعیت کنونی جهان و خاورمیانه در دهههای اخیر بیسابقه است و تحت تأثیر دو عامل اصلی قرار دارد: مدل سیاستورزی خاص ترامپ و رویکرد تهاجمی نتانیاهو. ایران نیز در کانون این تحولات قرار دارد و نوع تعاملش با این شرایط، سرنوشت کشور را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. ما نیازمند یک تصمیم عاقلانه هستیم. تا زمانی که وضعیت در خاورمیانه به یک ثبات نسبی نرسیده، ایران باید سایه جنگ را از سر خود کم کرده و به سمت تنشزدایی حرکت کند. منتقدان توصیه میکنند که باید تحولات روز را در درون یک استراتژی بلندمدت تحلیل و سعی کنیم درک همهجانبهای نسبت به این موضوعات و تغییرات داشته باشیم. باید واقعبین باشیم و سعی کنیم نگاهمان بلندمدت باشد و چارچوب کلی جهانی را ببینیم، اما در درون آن هم مصداقهایی مانند لبنان، سوریه، تحولات ایران، تحولات مربوط به عراق، تحولات مربوط به یمن و حوزه خلیج فارس وجود دارد که باید تبدیل به فرصت برای کشورمان شوند.
ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است. رد کامل دعوت به نشست صلح غزه، هرچند ممکن است در نگاه اول با اصول مقاومت همسو به نظر رسد، اما میتواند به از دست رفتن فرصتهای استراتژیک بینظیر بینجامد و ایران را در برابر اتهامات بینالمللی و فشارهای منطقهای آسیبپذیرتر کند
در نهایت، ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است. رد کامل دعوت به نشست صلح غزه، هرچند ممکن است در نگاه اول با اصول مقاومت همسو به نظر رسد، اما میتواند به از دست رفتن فرصتهای استراتژیک بینظیر بینجامد و ایران را در برابر اتهامات بینالمللی و فشارهای منطقهای آسیبپذیرتر کند. شاید زمان آن رسیده است که با نگاهی واقعبینانه و دوراندیشانه، به جای نادیده گرفتن این فرصت، از آن برای تأمین منافع ملی و بازتعریف جایگاه ایران در معادلات جدید منطقهای بهره برد.
دیدگاه تان را بنویسید