بالاخره فریدون شهبازیان هم استعفا کرد و ارکستر ملی را رها کرد تا بنیاد رودکی برای رهبری این ارکستر چاره‌ای اگر بخواهد بیاندیشد. نه اینکه تاکنون چاره‌ای نداشت و نیاندیشیده بود بلکه شاید این بار همت کند و طرحی نو دراندازد. هرچند با سوابقی که در مدیرعامل بنیاد رودکی و درک او از فرهنگ و هنر سراغ داریم بعید می‌نماید که به سراغ مشورت با اهالی فن برود و از آنها مدد جوید تا بلکه راهکاری درست برای ارکستر ملی پیدا کند اما این خوشبینی را از خود دریغ نمی نماییم که شاید او نیز متحول شده باشد و بداند که ارکستر ملی ای که تاکنون چوب رهبری آن را در دو سال گذشته فریدون شهبازیان داشته آنچنان از ملی بودن و ارکستر بودن فاصله‌ها دارد که نمی‌توان به آن دل بست. کافی است یادآور شویم روز افتتاحیه جشنواره موسیقی فجر دوره گذشته را به خاطر بیاورند که چقدر ضعف ارکسترملی به چشم آمد آنهم وقتی که خواننده درجه چندم آذربایجانی خواند و رهبر آذربایجانی رهبری کرد و نشان داد چقدر آنها آماتورهای حرفه‌ای‌تر از حرفه‌ای‌های ما دارند. و لازم است بنیاد رودکی نیز درباره سمت رهبر ارکستر ملی و نوزاندگان و خوانندگان همراه ارکستر تجدید نظری نماید. حالا زمان این تجدیدنظر رسیده است و چقدر نیاز به داشتن شورای فنی در ارکستر ملی احساس می‌شود تا از سقوط یکباره این ارکستر به وضعیت اسفناک بدتر از قبلی جلوگیری نماید. و البته بماند که امیدواریم با شورایی شدن ارکستر ملی، این شورا به فکر رهبری جوان نیز بیافتند. رهبری جوان که با شور و دانش فنی خود تحرک عظیمی را در این ارکستر پررخوت، خموده و تکراری منجر شود.