فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

تا چند روز دیگه بهش عادت می‌کنیم؛ شاید یک روزی یادمون بیاد که یک وقت استراحت کوفتی پونزده دقیقه‌ای هم داشتیم؛ ولی چه اهمیتی داره؟ این دیالوگ نمایش «هفت دقیقه» توجیه خوبی است برای بیان این نکته است که ما انسان‌ها عادت‌پذیر‌ترین موجودات روی کره خاکی که نه، بلکه عادت‌پذیر‌ترین جاندار روی زمین هستیم. بطوریکه هیچ ارگانیسمی از حیوان و چرنده و پرنده و خزنده عادت‌پذیر‌تر از بشر نبوده و نیست.

نمایش «هفت دقیقه» نوشته استفانو ماسینی و به کارگردانی آرش عباسی در تالار حافظ بر صحنه تئاتر در حال اجراست. بی‌شک «هفت دقیقه» جزو یکی از نمایش‌های تامل برانگیز است؛ نمایشی است که بازیگرانش دختران جوان مهاجر افغان هستند که هرکدام در جایگاهشان بهترین خود را نشان میدهند. به بیان دیگر هفت دقیقه نمایشی جسورانه در وجه‌ «انتخاب» است و تلنگری برای آگاهی از مسیر مدنیت و تمرین احترام و رعایت حقوق انسانی است که از بسیاری جهات انسان امروز را به تفکر وا‌ می‌دارد.

«هفت دقیقه» روایت‌گر تمام لحظات از بین رفته کارگران، به دست طبقه بورژوا است؛ که تنها با داشتن سرمایه، پول و قدرت، برده‌داری صنعتی را تشکیل داده‌اند. اینقدر پول و چپاول در‌نظرشان مهم جلوه می‌نماید که چرتکه‌ها را بکار بسته و با به شماره انداختن نفس‌های کارگران به رشد و سود‌دهی هر‌چه بیشتر خود می‌اندیشند؛ طمع در مال‌اندوزی در وجودشان به‌قدی سیری‌ناپذیر است که حاضر می‌شوند که تمام جان انسانهایی که تنها سرمایه‌شان نیروی بازوها و مهارت‌شان است را نیز استفاده کنند و بدون نفس از آنها کار بکشند؛ چون سرشار از ترس هستند و نیازمند کار و حقوقی که شکم خود و خانواده‌شان را سیر کنند، با دادن وعده‌های پوچ و دروغین به خود اجازه می‌دهند تا آنها را از حداقل حقوق انسانی و قانونی خویش محروم سازند.

داستان نمایش «هفت دقیقه» از نقطه‌ای آغاز می‌شود که صاحبان  کارخانه ریسندگی خواهان کسر هفت دقیقه از زمان استراحت پانزده دقیقه‌ای کارگران می‌شوند تا بتوانند شرایط پایدار‌تری را بدون استخدام نیروهای جدید برای حفظ و بقای کارخانه رقم بزنند و طبعا با عدم به‌کارگیری نیرو‌های تازه و پرداخت حقوق و درخواست کار بیشتر از کارگران موجود، بدنبال کاهش هزینه‌های کارخانه و سود بیشتر هستند. اما در ظاهر با بیان پیشنهاد کسر تنها هفت دقیقه نا‌چیز از زمان استراحت، این نکته را یادآور می‌شوند که در شرایط بد اقتصادی حاکم که شماری از کارگران کارخانه‌های دیگر اخراج شده‌اند، شما همچنان مشغول به کار هستید و همچون دیگر افراد بی‌کار نمی‌شوید. کارگران نیز که همیشه از بی‌پولی، عدم امنیت شغلی، بی‌کاری و هزاران مساله دیگر در ترس‌های بی‌شماری گرفتار هستند، بدون اندک درنگی این پیشنهاد را قبول می‌کنند. چرا‌که معتقدند تنها با موافقت کم شدن هفت دقیقه از وقت استراحت، هیچ‌کس اخراج نخواهد شد و همه می‌توانند خوشحال باشند. براستی صاحبان قدرت و به اصطلاح کرواتی‌ها چه بر سر طبقه کارگر آورده‌اند که آنها مجبورند از حداقل حقوق انسانی خویش بگذرند و عزت نفس خود را زیر‌پا بگذارند؟!

در نمایش «هفت دقیقه» مخاطب با هجمه‌ای از دیالوگ‌های خوب و متناسب با موضوع همچون «داریم برای نجات خودمون همدیگر را تیکه پاره می‌کنیم»، «من در این لحظه، همان آدمی‌ام که تو چهل سال قبل بودی»، «هیچ کاری نمی‌کنیم، چون نمی‌خواهیم هیچ کاری بکنیم»، «آنها می‌دانند که ما منتظر بدتر از این هستیم»، «تو داری یک توافق هفت دقیقه‌ای را رد می‌کنی به خاطر یک عقیده»، «سال دیگه هفت دقیقه دیگه از استراحت ما کم می‌کنند و این داستان همین‌طور ادامه دارد» و... روبرو می‌شود که این مساله به نوبه خود تا اندازه‌ای اجرا را در مقاطع مختلف برای تماشاگر جذاب می‌کند.