بهروز فائقیان

آثار راه یافته به ششمین دوسالانه مجسمه‌های شهری از دهم آذر ماه در موسسه فرهنگی و هنری صبا به نمایش درآمده است. در این دوسالانه علاوه بر نمایش ماکت و عکس از جانمایی 61 اثر راه یافته به بخش مسابقه، بخش هایی از نمایشگاه نیز به ارائه آثار  مجسمه‌سازان شاخص و فقیدی که طی یک سال گذشته در‌گذشته‌اند، اختصاص دارد؛ آثار هنرمندانی چون کارل اشلامینگر، هنرمند فقید و مسلمان ‌آلمانی که سال ها در ایران زندگی کرد، رضا امیر یاراحمدی و محسن وزیری مقدم در این بخش به نمایش درآمده است.‌ 

دوسالانه مجسمه های شهری در کنار سمپوزیوم مجسمه سازی تهران در غیاب برگزاری منظم دوسالانه تخصصی مجسمه سازی را می توان برآیندی از رویکردها و بضاعت های حجم سازی این روزهای ایران محسوب کرد اما این برآیند بازنمود چه دست‌آوردهایی در هنر مجسمه سازی در این سال‌ها است. 

گرایش های محتوایی در مجسمه‌سازی 

فارغ از اینکه آثار راه یافته به این نمایشگاه متعلق به کدام نسل از هنرمندان کشور است و در چه سطحی از تجربه گری قرار دارند، شناسایی گرایش هایی مشخص در میان آثار ارائه شده در نمایشگاه و مسیری که مجسمه سازی ایران در آن قرار دارد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. رویکردهای زیبایی شناسانه و ساختاری امری است که همچنان پررنگ‌ترین شاخصه‌های مجسمه سازی ایران را پیش روی ما می گذارد. در این میان ذهنیت معنا گرای اغلب مجسمه سازان ایرانی گرایشی عام در مجسمه های شهری ما را شکل می دهد. بیان ذهن گرایانه در ساخت و پرداخت هنری که اغلب می خواهد مخاطب را به حقیقتی بیرون از خود ارجاع دهد، رویکردی عمومی در مجسمه سازی ایران را شکل داده که ارجاع به هنرهای سنتی ایران، نمونه هایی که تلفیق هنر ایرانی و اسلامی را دلالت می کنند، و بالاخره اشاره به بعضی از معانی و اندیشه هایی که ریشه های اصلی شان را در ادبیات ایران می توان جست‌وجو کرد، از مصداق های اصلی این رویکرد معنی گرا است که جدای از تاثیرپذیری تکنیکی و ساختاری هنرمندان ایرانی از جهان مدرن، وجهی غالب در بخش بزرگی از حجم سازی ایران را به خود اختصاص داده است. از نمونه های عینی تر این رویکرد می توان به وجود عناصر تزئینی هنر سنتی، هندسه نقوش که گاه در آثار حجمی هنرمندان به ساختار و ماهیت اصلی اثر تبدیل می شود، همچنین جلوه هایی از معماری ایرانی که گاه به صورت ساختار فرمی مجسمه ها و گاه با بهره گیری از برخی عناصر معماری چون مقرنس ها و آینه کاری ها در آثار جلوه گر می شوند اشاره کرد که آثار حجمی هنرمندان ایرانی را تا اندازه زیادی به کارکرد معنایی هنرهای سنتی ارجاع می دهند. این وجه حتی درآثاری که از ساختاری مدرن برخوردارند و در شکل ظاهر تعلق هنرمند را به عناصر صرف بصری یادآوری می کنند، آن‌چنان در کارکرد معماگونه و رازآمیز این آثار نمود دارند که ناخودآگاه بار معنایی و درون‌گرایانه‌ای به آن ها می دهد.

فارغ از اینکه آثار راه یافته به این نمایشگاه متعلق به کدام نسل از هنرمندان کشور است و در چه سطحی از تجربه گری قرار دارند، شناسایی گرایش هایی مشخص در میان آثار ارائه شده و مسیری که مجسمه سازی ایران در آن قرار دارد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است

 تنوع  تجربه بصری در حجم‌سازی

علیرغم رویکرد محتوی محور مجسمه سازی ایران در این سال‌ها، ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های تکنیکی بیشتری در مسیر مجسمه سازی ایران هم قابل شناسایی است که بر تنوع بصری آثار حجمی هنرمندان ایرانی افزوده است. این ویژگی‌های بصری به ویژه در ساختارهای پیچیده و ترکیبی، همچنین در نحوه اتصال و هم پوشانی قطعات به وضوح تمایزهای شکلی آثار را شدت می‌بخشد. این خصوصیت به ویژه آنجا برجسته تر به چشم می‌آید که بخشی از هنرمندان در آثار حجمی از قابلیت‌های مضاعفی چون نحوه پرداخت قطعات مختلف، ایجاد بافت و حتی رنگ آمیزی اثر برای ارائه ای متمایز سود جسته‌اند. در هم پیچیدگی دلخواه فرم‌ها، ساختارهای تودرتو و هم پوشاننده و امکان بیشتر شخصیت بخشیدن به فضای منفی از جمله این ویژگی‌ها است. مجسمه‌های سازه گون شکلی دیگر از تجربه های تازه در مجسمه‌سازی ایران است که علاوه بر تنوع نسبی در نحوه ارائه از نظر تعدد نیز سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. این گرایش که هم در قالب اشکال هندسی و هم فرم‌های آزاد و ترکیبی شکل گرفته، اگرچه مشخصاً کارکردهای مجسمه‌های تعاملی را در خود ندارد، اما در بعضی موارد قابلیت‌هایی برای درگیر کردن فیزیکی مخاطب را در خود نهان دارد. 

وقتی از خصلت های متریال‌های مختلف سخن می گوییم در حقیقت اشاره اصلی به امکانات و ظرفیت‌هایی است که هر ماده به طور ذاتی در اختیار هنرمند می‌گذارد؛ امکان‌هایی چون ضریب استحکام یا انعطاف، میزان نقش‌پذیری و پرداخت‌ها از این جمله اند. به این ترتیب به نظرمی رسد در بخشی از آثار حاضر در این نمایشگاه این ظرفیت‌ها به اندازه کافی در نظر گرفته نشده است. از مصداق‌های عینی این کم‌توجهی می توان به پرداخت‌های فاقد حساسیت‌های هنرمندانه در سطوح که اغلب به پرداخت‌های صنعتی نزدیک می‌شود، همچنین به خام پردازی‌های سطوح و بی توجهی به ایجاد بافت‌های متنوع اشاره کرد.