بیتا یاری

جهان پیر و بی‌بنیاد در گذار است و تنها حسن او همین بوده و هست که در آن، هیچ‌چیزی جاویدان نمی‌پاید و زمان همه‌چیز را دگرگون می‌کند؛ اما گاهی این حسن، موجب آه‌های حسرت‌آمیزی می‌شود که هر چه می‌گذرد درد بیشتری را در عمق جان می‌ریزد آن هنگام که می‌بینی هر آنچه حسن بخشیده را حالا در روزگار پیری می‌ستاند و از این روند کسی را مجال فرار نیست. حکایت جهان گذران به آهنگسازی پشنگ کامکار و خوانندگی سالار عقیلی در همین نکته است و اندکی بیش از این.

از آن مضراب‌های نرم نجواگرانه، عشوه‌های طنازانه مضراب چپ و راست، پیچش سریع دست و پاساژهای ظریف در سابقه آهنگساز که پیش‌تر در آلبوم «بارانه» سراغ داشتیم که با قریحه و ذوق مملو از ملودی‌های زیبای فولکوریک که در لحظه شمه‌ای را از خود نشان می‌دادند و با رندی به سویی دیگر از ردیف موسیقی ایرانی اشاره می‌کردند حالا دیگر از آنها جملات کوتاه و موتیف‌های بدون تزیینی مانده است که با کمترین شوق و حوصله‌ای مضراب را روی سیم فرود می‌آورد و آواز نیز آن‌قدر از قوت برخوردار نیست که نوازنده را سر ذوق بیاورد و یا آهنگساز را از درون به جوشش وادارد. ازاین‌رو پاسخ‌هایی کوتاه را شاهدیم که برانگیزاننده نوازنده و خواننده نیست و در مخاطب هم درنمی‌گیرد. کاربرد جملات کوتاه و تکرارشونده تنها در پاسخ آوازها نمود ندارند بلکه در قطعه «ده ضربی» این آلبوم نیز با شدت بیشتری محسوس است و مایه تحلیل رفتهِ آهنگساز را در جمله‌بندی‌ها و چفت‌وبست جملات آشکار می‌سازد آن‌گونه که فضاسازی برای ورود لخت تنبک، عریانی این واقعیت را صحه می‌گذارد. چهار مضراب او دیگر مقدمه و شروعی انحصاری را رقم نمی‌زند برعکس گذشته که در این ظرافت‌ها دقت می‌شد و هر نوازنده صاحب سبکی در زخمه اول مضراب، خود را آشکار می‌ساخت اکنون آهنگساز هیچ حوصله‌ای از خود برای چنین اختصاصی‌سازی فضا نشان نمی‌دهد و ترجیح داده تنها یک نوازنده باشد در میان همه و قطعه‌اش را پیش ببرد، حتی اگر در پیش‌درآمد پایبند بوده باشد و به ناگاه آن را رها سازد تا انسجام ساختاری کمتر در آلبوم مشهود باشد.

کاربرد جملات کوتاه و تکرارشونده تنها در پاسخ آوازها نمود ندارند بلکه در قطعه «ده ضربی» این آلبوم نیز با شدت بیشتری محسوس است و مایه تحلیل رفتهِ آهنگساز را در جمله‌بندی‌ها و چفت‌وبست جملات آشکار می‌سازد آن‌گونه که فضاسازی برای ورود لخت تنبک، عریانی این واقعیت را صحه می‌گذارد

آواز افشاری که این روزها کمتر بدان پرداخته می‌شود، برای هم‌نسلان پشنگ، یادآور روزگار پرشور پیروزی انقلاب و همکاری پشنگ کامکار با گروه شیدا و عارف و بیش از همه محمدرضا لطفی است که این بار پس از دو تجربه در تولید آلبوم بداهه‌نوازی سنتور در سال‌های اخیر، این نوازنده سنتور آن را برای همراهی با آواز سالار عقیلی برگزیده است. پشنگی که روزگاری با استاد این خواننده، صدیق تعریف، همکاری‌هایی داشته است. او در گزینش اشعار به سراغ دوبیتی باباطاهر و رباعی خیام رفته است که پیش‌ترها دوبیتی باباطاهر «نسیمی کز بن آن کاکل آیو» در ماهور با صدای استاد شجریان شنیده ‌شده است و رباعی معروف ابوسعید ابوالخیر (که به‌اشتباه آن را از آن حکیم عمر خیام می‌دانند) با مصرع آغازین «هنگام سپیده‌دم خروس سحری» را شجریان در آواز دشتی در آلبوم «خیام» و شهرام ناظری در گوشه حجاز در آلبوم «آتش در نیستان» درنهایت زیبایی و رعایت تکنیک‌های آوازی توسط این دو خواننده قدرتمند زمانه اجرا کرده‌اند که به‌نوعی خاطره جمعی مردم را نسبت به این اشعار شکل داده‌اند؛ ازاین‌رو ارائه آنها در دستگاه دیگر با صدایی که بیشتر به تصنیف‌خوانی شهره است، فضای از پیش مشخصی را فراهم آورده است چراکه می‌باید خواننده آن‌قدر در آوازخوانی قدرتمندانه ظاهر شود که بتواند از پس آن خاطره‌های عمیق، نقبی به علاقه مردم بزند و راهی پیدا کند تا شنیده شود و طعم دستگاه دیگر را در حافظه مردم بنشاند؛ اما آیا چنین چیزی اتفاق افتاده است؟

 ازاین‌رو در انتخاب اشعار با توجه به خواننده و توان آوازی او در تناسب با دوران بی‌رمقی آهنگساز روبروییم که هرچند آهنگساز از سابقه روشن و البته بسیار قدرتمند در آلبوم «بارانه» برخوردار است؛ اکنون در وضعیت دیگری به سر می‌برد که متناسب با روزگاری است که در آنیم و رد آن را پیش‌تر در آلبوم‌های «شورم را» و «بی‌گاهان» دیده‌ایم.