افسانه فرقدانی

دهم مرداد زادروز یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان ایرانی است که امسال 80 سالگی‌اش را جشن می‌گیرد و البته همیشه سر و صدای فراوانی پیرامون او و آثار و اظهارنظراتش بوده است. نویسنده‌ای که حتی درباره سطح و موقعیت آثارش همچنان دو جبهه موافق و مخالف دارد و دعوای دیرینه این جبهه پس از سالیان طولانی و با گذشت سال‌ها از جدال میان او و هوشنگ گلشیری و مرگ او اما، اختلافات سر جای خودشان باقی‌اند. محمود دولت‌آبادی به‌خاطر شیوه زندگی و روند دشواری که از یک روستایی فقیر تا نویسنده‌شدن طی می‌کند و همچنین به دلیل ورود فعالش به سینما به‌عنوان فیلمنامه‌نویس و بازیگر، بیشترین توجه حاکمیت دوره پهلوی و اکنون و حتی منتقدان و دیگر نویسندگان و صد البته خوانندگان حرفه‌ای رمان را به خود جلب کرده است. حضور فعال محمود دولت‌آبادی تنها به صحنه سینما محدود نمی‌شود، بلکه او مصرَ و بی‌پروا در عرصه سیاست و احزاب حاضر شده و از ابراز عقایدش که گاه مخالفت و حتی خشم عده‌ای را برانگیخته، صرف نظر نکرده است. حال پرسش این‌جاست که آیا می‌توان آثار یک نویسنده را بدون جنبه‌های سیاسی شخصیت نویسنده و گرایش‌های حزبی‌اش مورد بررسی قرار داد و چند و چون موقعیت آثار او را واکاوی کرد؟ بسیاری بر این باورند که متن و اثر از مؤلف متمایز نیست و برخی نیز معتقدند که کنش‌های سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک یک نویسنده بر آثارش تأثیر و ختی سایه می‌افکند و نمی‌توان این دو را از یکدیگر جدا کرد.

این نظریه تاحدودی ممکن است درست باشد یا اگر درست نباشد، اما به هر حال اغلب اجتناب‌ناپذیر است، اما باید لحظه‌هایی نیز نوع احساساتمان نسبت به نویسنده را به کنار برانیم و ببینیم که آثار یک نویسنده به‌ویژه اگر پرکار و صاحب سبک بوده باشد، چه جایگاهی در ادبیات دارند و بی‌طرف و بدون و حب و بغض به کارنامه او نگاهی بیندازیم. از این روی صفحه کتاب زادروز این نویسنده را بهانه‌ای قرار داد تا نظرگاه بی‌طرفانه‌اش را فقط و فقط به آثار این نویسنده معاصر که به اطناب در کارهایش معروف است، معطوف کند.‌

کوتاه درباره محمود دولت‌آبادی

محمود دولت‌آبادی متولد 10 مرداد 1319 در روستای دولت‌آباد سبزه‌وار، به روایت خودش، کودکی و نوجوانی دشواری را پشت سر می‌گذارد؛ هم درس می‌خواند و هم کار می‌کند، اما پس از رفتن به تهران، با فعالیت‌های هنری مختلفی آشنا شده و راهی تجربه‌کردن عرصه پرزرق و برق سینما می‌شود؛‌ بازیگری در سینما و تئاتر، فیلم‌نامه‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر و هم‌زمان نوشتن داستان را آغاز می‌کند. اما کم‌کم از همه آن‌ها کناره می‌گیرد و تنها به نویسندگی می‌پردازد؛ از نوشتن داستان کوتاه آغاز و با نوشتن داستان‌های بلند راه رمان‌نوشتن را در پیش می‌گیرد. راهی که به‌خلق رمان «کلیدر»،‌ حجیم‌ترین رمان فارسی نامزد جایزه نوبل می‌انجامد. اما حضور او در سینما به همین‌جا ختم نمی‌شود، زیرا شاید به جرأت بتوان گفت که آثار دولت‌آبادی پراقتباس‌ترین آثار ادبیات در دوران معاصر بوده است.

اقتباس از آثار دولت‌آبادی، اما بی‌نام و نشان

او ابتدا در بحران مالی، «اوسنه بابا سبحان» را به مسعود کیمیایی می‌فروشد که فیلم «خاک» بر اساس آن ساخته می‌شود، اما به دلیل عدم وفاداری کیمیایی به داستان،‌ دولت‌آبادی طی نامه‌ای نارضایتی خود را ابراز می‌دارد. اما پس از آزادی از زندان درمی‌یابد که‌ مسعود کیمیایی فیلم «گوزن‌ها» را نیز بدون اجازه او و بدون ذکر نامش بر اساس نمایشنامه‌اش، «تنگنا»، ساخته است. پس از آن داریوش فرهنگ به‌توصیه بهرام بیضایی از دولت‌آبادی می‌خواهد فیلم‌نامه‌ای بر اساس طرحی واقعی که در گذشته رخ داده بنویسد و او اتوبوس را می‌نویسد، اما تلویزیون با ذکر نام دولت‌آبادی مخالفت می‌کند. مدتی بعد علی ژکان هم فیلم «مادیان» را بی‌هیچ اشاره‌ای به اقتباس آن از «جای خالی سلوچ» می‌سازد. حمید سمندریان نیز هم از طرح فیلم‌نامه «هیولای من» دولت‌آبادی، فیلمی می‌سازد با عنوان «همه‌ آرزوی زمین» که در تیتراژ آن هیچ اشاره‌ای به نام فیلم‌ نامه‌نویس اثر نمی‌کند.

دولت‌آبادی یکی از پرکارترین نویسندگان در ادبیات معاصر است که داستان‌های او را در ادبیات اقلیمی یا ادبیات بومی رده‌بندی می‌کنند. اما به دلیل اطناب زیادش در رمان‌نویسی انتقادات فراوانی متوجه او بوده است. او آثار فراوانی دارد که شاید حتی به گوش خواننده کنجکاو ادبیات نیز نخورده باشد. آثار او عبارتند از:

ته شب، ادبار، لایه‌های بیابانی، کلیدر، سفر، آذر ماهر، اوسنه بابا سبحان، گاواره‌بان، هجرت سلیمان، باشبیرو، مرد، عقیل عقیل، دیدار بلوچ، از زخم چمبر، جای خالی سلوچ، آهوی بخت من گزل، هیولای من، روزگار سپری شده مردم سالخورده، اتوبوس، خانه آخر، یک زندگی کوچک، روز و شب یوسف، آن مادیان سرخ‌یال، گل آتشین، ادبار و آینه، بیابانی و هجرت، نون نوشتن، سلوک، بنی‌آدم، بیرون در، طریق بسمل شدن، زوال کلنل روز و شب یوسف، گلدسته‌ها و سایه‌ها.

ادبیات اقلیمی در قلمرو روستا

او به ادبیات اقلیمی که قهرمانانش زنان و مردان روستایی هستند، توجه ویژه نشان داده است، قلمرو کار او روستاست و شخصیت‌های او بیشتر روستایی‌اند، زیرا معتقد است که می‌تواند در همین قلمرو کوچک با دقت و حوصله به ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین مسائل انسانی و اجتماعی بپردازد و دریافت‌های خود را با خواننده قسمت کند. او می‌گوید: «ادبیات است که می‌تواند پیش‌زمینه حرکت و پیشرفت اجتماعی را با سمت‌گیری‌های نسبتاً درست فراهم کند، کاری که در جامعه معاصر ما از مشروطیت تا امروز، هرگز در یک روند تکاملی و پیوسته انجام نپذیرفته است و بر این اساس مهم‌ترین وظیفه‌ نویسنده و هنرمند را بازسازی تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران می‌داند. امری که قدرت‌های استکباری با استعمارگری‌هایشان مانع آن شده‌اند.

بررسی تعداد و حجم آثار و هر رمان دولت‌آبادی نشان می‌دهد که او نویسنده‌ای تواناست، نویسنده‌ای است که هجوم تخیلش قلمش را به‌ حرکت درمی‌آورد و قلمش چنان سماجتی در نوششتن داشته است که استخوان دست راستش بیرون می‌زند تا دردِ نوشتن سالیان طولانی عمرش همراهش باشد. دولت‌آبادی قصه می‌گوید و از بازی‌های فرمی رمان نو گریزان است، او سرراست و صریح و رئالیستی به محروم‌ترین قشر جامعه‌اش می‌پردازد. از همین روی است که دولت‌آبادی خود را نویسنده مردم می‌داند، اما مسئله اینجاست که به یقین مردم دیگری به‌جز مردم روستا در جامعه زندگی می‌کنند که به هر حال مردم‌اند و اتفاقا خوانندگان اصلی کتاب‌های او مردم شهرنشین هستند که اغلب جایی در داستان‌های دولت‌آبادی ندارند. نه این‌که نوشتن از مردم روستا به خودی خود عیب محسوب شود، نه! اما اداعای نویسنده برای این‌که نماینده تمام مردم باشد را باطل می‌کند. دولت‌آبادی درباره‌ علت اینکه در کارهایش بیشتر مردم روستا حضور دارند و بخش‌های دیگر جامعه غایبند می‌گوید: «این یک فقدان کمّی در آثار من است چون دیگر مردمان نیز در من هستند ولی هنوز از زبان من به بیان نرسیده‌اند.» وی با بیان این نکته که سال‌هاست دارد در شهر زندگی می‌کند و با افراد مختلفی و در مکان‌ها و موقعیت‌های متفاوتی زیسته و بنابراین تجربیات زیادی اندوخته است معتقد است زندگی هنوز به او مهلت نداده که آنان را به‌نمایش بگذارد.

زبان داستان‌های دولت‌آبادی با توجه به بافت و فضا و همچنین بافت تاریخی و جغرافیایی کارهایش به‌کار می‌رود. زبان گاه به‌مناسبت وزن و حرکت در کردار و کنش صحنه و رویداد بیان مناسب خودش را که گاهی به زبان شعر نیز نزدیک می‌شود، پیدا می‌کند. بی‌شک به‌کارگیری این نوع زبان کاملاً بی‌اختیار و تابع حرکت صحنه و داستان‌ها بوده است.

محمود دولت‌آبادی با رویکرد تازه به مسائل روستایی، تصویری هنرمندانه از روستانشینان ایرانی در یک مرحله گذار پدید می‌آورد. ارزش‌های ادبی و اجتماعی آثار دولت‌آبادی سهم قابل‌توجهی در تکامل رمان ایرانی ایفا می‌کند. او بیش از آن‌که به ایجاد اتمسفر داستان اهمیت دهد، شرح ماجرا و روان‌شناسی شخصیت‌ها را مهم می‌شمارد. توجه به رابطه فرد و نیروهای اجتماعی و موقعیت‌هایی که در شکل‌بخشیدن به شخصیت فرد و تغییر مسیر زندگی او تأثیر دارند، جنبه رئالیستی و تاریخی آثارش را تقویت می‌کند.

وی از لحاظ شخصیت‌پردازی پیرو رئالیست‌های قرن نوزدهم اروپا است؛ دانای کلی است که از درون و برون آدم‌های داستان آگاهی کامل دارد و هنگام ورود آن‌ها به داستان شرح دقیقی از ظاهر جسمی و تاریخچه شخصی‌شان به‌دست می‌دهد و آنچه در پی می‌‌آورد در جهت تکمیل این تصویر معین و مشخص اولیه است،‌ تا سرانجام در طی حوادث قهرمان داستان به‌طور کامل عرضه شود. نویسنده پس از توصیف وضع ظاهری آدم‌ها درون آن‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. او جلوه‌های طبیعت را نیز برای توصیف دنیای درونی قهرمانانش به‌کار می‌گیرد.

دولت‌آبادی نویسنده پرکاری است؛ اما داستان‌های متعددش به‌دلیل شخصیت‌ها و حادثه‌های تکرارشونده‌شان نمودهای مختلف یک دل‌مشغولی اساسی‌اند،‌ گویی نویسنده بر مبنای نوعی خاطره پنهان به‌طور مداوم روی یک طرح معین داستان می‌نویسد. تمامی آثارش ساختاری یکسان دارند، رویدادها و طرز فصل‌بندی و شکل‌گیری رمان‌ها شباهت بسیار به هم دارند:‌ خلق بحران نقطه شروع همه داستان‌های دولت‌آبادی است. در نخستین فصل رمان، ‌فاجعه‌ای رخ می‌دهد که داستان حول آن شکل می‌گیرد و شخصیت‌های اصلی نیز معرفی می‌شوند تا در فصول بعد، برمبنای دوری و نزدیکی‌شان به فاجعه، تکامل درخور خویش را بیابند. در هر فصل رمان ضمن گسترده‌شدن موضوع،‌ یکی از شخصیت‌های اصلی به خواننده شناسانده می‌شود. بحران رویداد مرکزی است و و بقیه ماجراهای رمان چون شعاع‌هایی از آن منشعب می‌شوند. ساخت داستان در ارتباط با این وضعیت بحرانی بنا می‌شود. آن‌گاه عملکرد شخصیت‌ها بر بستر بحران آغازین،‌ داستان را به‌پیش می‌برد. قهرمان که موقعیت امن خود را از دست داده،‌ تلاش می‌کند تا از این وضعیت بگریزد و یا در مقابل آن بایستد و آن را تغییر دهد. این تلاش‌ها عمده‌ترین قسمت رمان را می‌سازند. گاه به‌نظر می‌رسد قهرمان در تلاش خود موفق شده است،‌ اما این حالتی ناپایدار است و در پی آن بحران عظیم‌تری فرامی‌رسد. تکرار این درون‌مایه و فرم اساس سبک دولت‌آبای را تشکیل می‌دهد.

دولت‌آبادی یکی از پرکارترین نویسندگان در ادبیات معاصر است که داستان‌های او را در ادبیات اقلیمی یا ادبیات بومی رده‌بندی می‌کنند. اما به دلیل اطناب زیادش در رمان‌نویسی انتقادات فراوانی متوجه او بوده است

نویسنده بحران و دوران تحول

در تحلیل آثار دولت‌آبادی باید توجه داشت که او نویسنده‌ای است که در دوران تحول قرار دارد و بحران در آثارش، بحران حاکم بر روابط و مناسبات اجتماعی و عاطفی را انعکاس می‌دهد. دولت‌آبادی با پرداختی جامعه‌شناسانه به قهرمانان آثارش آنان را در متن کشاکش‌های اجتماعی بررسی می‌کند. بهترین آدم‌هایی که خلق کرده،‌ با داشتن فردیتی خاص، وضع مردم خرده‌پای شهر و روستا در موقعیت زمانی مکانی مشخصی را به‌نمایش می‌گذارند. چنین است که حاصل کارش درون‌مایه یک زمان و شرایط خاص آن زمان را در بطن خود حمل کرده و برای آیندگان به ‌ارمغان آورده است. دولت‌آبادی چهره‌پرداز قدرتمند زندگی و طبیعت روستا وقتی به شهر می‌رسد، به گردابی ناتورالیستی درمی‌غلتد. قهرمان‌های داستان‌هایش تحمل شهر را ندارند و از کارگاه و کارخانه بیزارند. شهر در آثار او تجسمی از تباهی جامعه بورژوایی است.

ساخت بحرانی داستان‌های دولت‌آبادی نیز بحران اجتماعی زمانه‌اش را بازتاب می‌دهد. بحران در فرم به صورت داستان‌های کوتاهی که تا حد رمان کش آمده‌اند و یا رمان‌هایی که گسترش مطلوب خود را نیافته‌اند بازتاب می‌یابد.

دولت‌آبادی حتی در داستان‌های کوتاهش می‌کوشد خواننده را با همه ادوار زندگی یک آدم آشنا کند و با گستردن صحنه ماجرا، در کنار مضمون اصلی مضمون‌های دیگری را نیز بپروراند. در نتیجه داستان‌های کوتاهش نیز به رمان‌هایی فشرده تبدیل می‌شوند، درحالی‌که گاهاً رمان‌هایش نیز تا آن حد بسط نمی‌یابند که خواننده با انگیزه رفتار و اعمال همه آدم‌ها آشنا شود.

در داستان کوتاه‌های او عمدتاً روایت برعهده راوی سوم شخص است و زمان روایت پس از وقوع رخدادها و کنش‌ها بوده و راوی مرتباً به وقایعی که به زمان گذشته تعلق دارد رجوع می‌کند تا بدین‌ترتیب به سرچشمه و ریشه داستان دسترسی یابد. شخصیت‌ها به‌طورکلی افرادی منفرد و تنها هستند که در محیطی پرکشمکش و حال‌وهوایی مأیوس‌کننده زندگی می‌کنند. توصیف‌های واقع‌گرایانه در داستان‌های کوتاه دولت‌آبادی بازتاب دو پهنه‌ متفاوتی است که وی به‌تناوب به‌شرح آن می‌پردازد: دنیای شهر و شهرنشینی و دنیای روستا. مکانی که ترک می‌شود همیشه محیط روستاست. این محیط در آثار بعدی مبدل به پهنه‌ای می‌شود که از هرگونه نیروی حیات عاری است. دولت‌آبادی در داستان‌های بلند نیز از راوی سوم شخص سود می‌جوید که عمدتاً‌ در زمان پس از رخدادها گذشته را روایت می‌کند گاه به گذشته‌ای بسیار دور رجعت می‌کند تا بدین‌سان گذشته شخصیت‌ها را به‌ تصویر بکشد. با این همه در برخی از داستان‌ها،‌ نشانه‌هایی از روایت به‌شیوه‌ای غیرمتعارف به‌چشم می‌خورد. این داستان‌ها نیز به‌مانند بیشتر داستان‌های دولت‌آبادی با یک بحران شروع می‌شوند.

جای خالی سلوچ نخستین رمان دولت‌آبادی است که حول بحرانی می‌چرخد که بر اثر تعارض مناسبات کهن و مناسبات جدید، جامعه را دچار کرده است و مهاجرت یکی از پیامدهای آن است. رمان با غیبت سلوچ، با جای خالی او آغاز می‌شود. پدر، نقطه اتکا و اطمینان خانواده به ناگهان نیست شده است. تأثیر غیبت سلوچ بر «مرگان»،‌ همسر او، چنان عمیق توصیف می‌شود که وحشت آن به‌ناگهان مثل زهر در جان خواننده منتشر می‌شود. دولت‌آبادی به‌رغم علاقه شدیدش به واقع‌گرایی از سمبولیسم نیز برای افزودن بر مفاهیم کنایی و ضمنی روایت استفاده می‌کند. غیبت سلوچ در حقیقت نمودی است از سنت‌ها و شرایط زیست در وضعیتی که عملاً در مواجهه با پدیده‌های جدید جهان معاصر به نیست‌شدگی دچار شده است. به‌عقیده برخی منتقدان در جای خالی سلوچ دولت‌آبادی موفق می‌شود ضمن به‌کارگیری زبان مناسب و استفاده از واژگانی که با بافت داستان و تاروپود زندگی روستایی تناسب دارد، تصویری از مضامینی که پیش از این به‌نحوی پراکنده و جسته‌گریخته در دیگر داستان‌های خود به‌کار گرفته بود ارائه دهد.

دولت‌آبادی چهره‌پرداز قدرتمند زندگی و طبیعت روستا وقتی به شهر می‌رسد، به گردابی ناتورالیستی درمی‌غلتد. قهرمان‌های داستان‌هایش تحمل شهر را ندارند و از کارگاه و کارخانه بیزارند

کلیدر و نقد تاریخی  هوشنگ گلشیری بر آن

کلیدر که در ده جلد نگاشته شده است، مرحله گذار در تجربه داستان‌نویسی دولت‌آبادی محسوب می‌شود، زیرا با کلیدر است که دولت‌آبادی با استناد به الگوهای ادبیات عامیانه و سنت عرفانی مذهبی ایرانی، از مرزهای سنت رمان‌نویسی ایرانی پا فراتر می‌نهد. صرف‌نظر از این بازگشت به‌منظور استفاده از الگوهای کهن ادبیات فارسی کلیدر دیگربار فارسی کهن را احیا کرده و بدان حیاتی تازه می‌بخشد. اما باید گفت که توصیف بیش‌ از حد ذهنیت‌ها در کلیدر از عینیت رمان کاسته و حرکت اساسی آن را متوقف ‌کرده است. اما به هر روی زبان در آثار دولت‌آبادی و بیش از همه آن‌ها در رمان کلیدر مورد انتقاد قرار گرفته است.

هوشنگ گلشیری از منتقدان رمان کلیدر بود و اگرچه معتقد است کار دولت‌آبادی در کلیدر به‌دلیل ساختن حادثه و آدم‌های متفاوت و ترسیم خوب گستره جغرافیایی رمان باارزش است و بخش‌هایی از کلیدر را دارای اوج درخشانی می‌‌داند، اما نقدهایی جدی را به آن وارد می‌داند. از نظر او الگوگیری از زبان و ذهنیت نقالان و استفاده از آداب و اصول نقالی و نقل قصّه، رهانشدن از ته‌مانده‌ ذهنیت قرون وسطایی، بهره‌گیری از زبانی ضربی، فخیم، پرتکرار و سرشار از توصیف و تشبیه‌های اضافه، حرافی و زیاده‌گویی، کشتن زمان، سپردن سرنوشت‌ها به دست یک فعال مایشاء و چون‌وچرا کردن و طلب علت‌کردن را به‌کناری نهادن و شخصیت آدم‌ها را کلی و بی‌تغییر دانستن و میدان دادن به تصادفات و جبر را از عمده اشکالات وارده بر کلیدر می‌داند. او در رویارویی‌اش با دولت‌آبادی با او گفته بود: «10 جلد کلیدر را به من بده تا آن را در یک جلد تحویلت بدهم»

قلمرو کار دولت‌آبادی روستاست و شخصیت‌های او بیشتر روستایی‌اند، زیرا معتقد است که می‌تواند در همین قلمرو کوچک با دقت و حوصله به ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین مسائل انسانی و اجتماعی بپردازد

محمود دولت‌آبادی تاکنون برنده جوایز ادبی بسیاری شده است:

نامزد «بوکر» برای رمان «زوال کلنل»، نامزد نوبل ادبیات برای کلیدر، دریافت نشان «شوالیه هنروادب» از دولت فرانسه، برنده «بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی»، برنده «جایزه ادبی یلدا» برای یک عمر فعّالیت ادبی، برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت، نامزد دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور، نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی، برای رمان زوال کلنل، دریافت جایزه ادبیات بین‌المللی خانه فرهنگ‌های جهان برلین، برنده جایزه ادبی واو و برنده لوح زرین بیست سال داستان‌نویسی.