روزبه صدر

در شرایطی که امروزه دوسالانه‌های هنرهای تجسمی از بی‌ینال هنر ونیز گرفته تا بی‌ینال لندن آخرین حرف‌ها را در هنرهای تجسمی جهان می‌زنند و پیشگام طرح ایده‌های نو در این عرصه شناخته می‌شوند، اما در کشور ما این دوسالانه‌ها از جمله‌ بی‌سروسامان‌ترین و نامنظم‌ترین رخدادهای هنری هستند. هر بار هم که از این آشفتگی‌ها در خصوص برگزاری گاه و بیگاه و ناپیوسته دوسالانه‌ها صحبت به میان آمده، استدلال‌هایی که در توضیح این نابه‌سامانی ها پیش کشیده شده نه تنها قانع‌کننده به نظر نرسیده، بلکه از نوعی ناتوانی در تحلیل فضای هنری کشور حکایت داشته است. 

هشت سال از آخرین دوسالانه نقاشی ایران به عنوان اصلی‌ترین بی‌ینال هنرهای تجسمی -   با توجه به غنای تجربه‌های هنرمندان ایرانی در این شاخه- می‌گذرد و تا همینجا هم باید گفت که معوق شدن یک رویداد دوسالانه در چنین بازه زمانی هم اکنون خودبه‌خود آن را از اعتبار ساقط کرده است. از معمول‌ترین دلایلی که در برگزاری نامنظم دوسالانه‌های تجسمی مطرح می‌شود عدم تامین بودجه به موقع دوسالانه، همچنین اختلافات و ناهماهنگی ها میان انجمن‌های هنرهای تجسمی و نهاد دولت است که مانعی بر سر راه برگزاری دوسالانه ها شمرده می‌شود. اما در اینجا هم این پرسش مطرح است که انجمن‌های هنری با کدام توجیه برگزاری دوسالانه‌ها را قربانی این اختلاف می‌کنند، در حالی‌که باید بیشترین اهتمام این انجمن‌ها بر پیوستگی در برگزاری دوسالانه‌ها-به عنوان اصلی‌ترین خروجی فعالیت انجمن‌های هنری- متمرکز شود. به عبارت روشن‌تر پرسشی که در این ارتباط مطرح می‌شود این است که آیا انجمن‌ها ترجیح می‌دهند به بهانه چنین اختلاف آرایی در برگزاری دوسالانه‌ها به طور کلی صورت مسئله را پاک کنند؟ 

اما فارغ از همه این‌ها تحلیل نهایی از وضعیتی که گریبان‌گیر دوسالانه‌های تجسمی کشور شده چیست؟ یکی از تازه‌ترین واکنش‌ها در این ارتباط اظهارات هادی مظفری، مدیرکل هنرهای تجسمی در حاشیه هفتمین دوره «10 روز با عکاسان» است  که برخی زوایای این معضل را به روی ما می‌گشاید. هادی مظفری در این سخنان با بیان اینکه این روزها به کرات این جمله را می‌شنویم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از برگزاری دوسالانه‌های هنری امتناع می‌کند، گفته است: «این یک دروغ بزرگ است که هدف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عدم برگزاری دوسالانه‌های هنری است. در سال‌های گذشته نیز عدم برگزاری و یا تاخیر در برگزاری دوسالانه‌ها عمدتا به دلایل مختلف و متنوع صورت گرفته است.  در برخی دوره‌ها برخی از انجمن‌ها خودشان به تشخیص رسیده‌اند که در این دوره نباید دوسالانه‌ای را برپا کنند. این دیگر بحث من نیست، موضوع وزارت ارشاد است که سال‌ها صفت دروغی را به آن منتسب کرده‌اند. اینقدر این جملات گفته شده بود که خود ما هم داشتیم باور می‌کردیم. ولی وقتی بررسی کردم و با تک‌تک انجمن‌ها نشستیم، دیدیم در بسیاری از اوقات، برخی از انجمن‌ها آمادگی لازم را برای برپایی بینال نداشتند یا هم اکنون به برگزاری آن به روش قبل، تمایلی ندارند. هدف این است که انجمن‌ها با حمایت اداره کل هنرهای تجسمی، خود برای بهتر برگزار شدن دوسالانه‌ها به هر شکل و اسمی تصمیم‌گیری کنند .»

موضع مدیرکل هنرهای تجسمی در این ارتباط اگرچه درنهایت از عملکرد این دفتر دفاع می‌کند، اما حاوی یک نکته مهم است؛ و آن اینکه انجمن‌های هنری به دلایلی ناگفته و نانوشته اغلب از برگزاری دوسالانه‌های تخصصی هنرهای تجسمی طفره می‌روند. از قضا با نورافکندن بر همین نقطه است که رمز و راز طفره رفتن در برگزاری دوسالانه‌ها آشکار می‌شود. ماجرا از این قرار است که عدم برگزاری به موقع دوسالانه‌های تجسمی درحقیقت معلول عدم اعتماد به نفس و ضعیف شدن انجمن‌های هنرهای تجسمی در یکی دو دهه گذشته است. به عبارت روشن‌تر انجمن‌های تجسمی متوجه شده‌اند که در برگزاری دوسالانه‌ها به عنوان رخدادهایی پیشگام حرفی برای گفتن نخواهند داشت و در وضعیت پیش آمده، دلیل همه این طفره رفتن‌ها در این خلاصه می‌شود که برگزاری دوسالانه ها به جای نمایش غنای تجربه‌های هنری شاخه‌های مختلف هنرهای تجسمی در حقیقت نمایش ضعف و افول هنرهای تجسمی در این سال‌ها خواهد بود.  

اما پرسش اصلی اینجاست که افول انجمن‌های هنری و بازماندن از پیشگامی رخدادهای تجسمی چگونه اتفاق افتاده و معلول چه عواملی است؟ پاسخ این پرسش را باید در مناسباتی نانوشته جستجو کرد که موازنه نقش‌آفرینی‌ها در عرصه هنرهای تجسمی کشور را تا اطلاع ثانوی به سوی نهادهایی چون حراجی ها و مجموعه داران هنری چرخانده است و با وجود عدم توانایی و صلاحیت این نهادها در پیشبرد گفتمان‌های هنری پیشرو، زمام چنین اموری را به آن‌ها سپرده است. اینکه چگونه چنین پدیده ناهنجاری در فضای هنرهای تجسمی ایران سایه گسترده، به‌رغم انکارها اما حاصل انفعال نهادها و تشکل های مستقل هنری و به موازات آن حمایت های تمام قد نهاد دولت از حراج‌گذاران و مجموعه‌داران هنری  است که نقش ذاتی خود را به دنبال بی‌عملی و تن دادن به این مناسبات مسموم و مخرب به طور کامل به جریان‌هایی واگذاشته‌اند که بیشترین هم و غم‌شان سودآفرینی و تثبیت کالاوارگی اثر هنری است.