تام هنکس یک نویسنده تمام‌عیار

تام هنکس بسیار هوشمندانه داستان اول را یک داستان طنز انتخاب کرده تا مخاطب را پای قصه‌های خودش بنشاند داستان‌ها سهل و ممتنع و ساختارمند هستند و در عین مجزابودن، خط سیر به‌هم پیوسته‌ای دارند و ماشین تحریر در تمام داستان‌ها حالا یا کمرنگ یا پررنگ حضور دارد

افسانه فرقدان، روزنامه‌نگار

نخستین مجموعه‌داستان تام هنکس که حق کپی‌رایت آن توسط انتشارات افق خریداری شده، به ایران ‌آمد و با وجود تیراژ بالا در مدت زمان کوتاهی به چاپ دوم رسید.

توماس جفری هنکس، هنرپیشه، کمدین، کارگردان، تهیه‌کننده و دوبلور آمریکایی که در سال 1956 در آمریکا متولد شده، برای مخاطبین ایرانی با فیلم‌های مسیر سبز و دورافتاده و فارست گامپ نام‌‌آشنا شد. تام هنکس، به گفته خودش، در دوره دبیرستان بسیار خجالتی بوده، اما وارد رشته تاتر می‌شود. با این حال این رشته را نیمه‌کاره رها و دانشگاه را ترک می‌کند. بالافاصه به ایفای نقش‌هایی روی صحنه تاتر می‌پردازد و خیلی زود روبه‌روی دوربین جادویی قرار می‌گیرد و بر پرده سپید سینما می‌درخشد. تام هنکس با یکی از مشهورترین کارگردانان آمریکایی، استیون اسپیلبرگ همکاری مداوم داشت که نتیجه‌اش ساخت فیلم‌ها و سریال‌های درخشانی در کارنامه سینمایی اوست.

تام هنکس در فیلم‌هایی چون فارست گامب، مسیر سبز، دورافتاده، آپولو13، نجات سرباز رایان، رمز داوینچی و کاپتان فیلیپس نقش اول مرد را ایفا می‌کند و برای بازی درخشانش در فیلم فارست گامب برنده جایزه اسکار، گلدن گلوب و جایزه انجمن بازیگران فیلم آمریکا می‌شود و برای فیلم دورافتاده، جایزه گلدن گلوب را به خانه می‌برد و دومین اسکارش را برای فیلم فیلادلفیا برای نقش اول مرد به‌دست می‌آورد. همچنین برای بازی بی‌نظیرش در فیلم نجات سرباز رایان برای نخستین بار نشان افتخاری عضویت در یگان رنجر آمریکا را به‌دست می‌آورد و در سال 2016 باراک اوباما رئیس‌جمهوری وقت آمریکا نشان افتخار آزادی رئیس‌جمهوری را به او اهدا می‌کند. تام هنکس، اکنون 61 ساله و با کارنامه قابل دفاعی در سینمای جهان و محبوبیت فوق‌العاده در بین آمریکایی‌ها و طرفدارانش در سرتاسر جهان، نخستین مجموعه داستانش را به نام «داستان‌های ماشین تحریر» به بازار کتاب فرستاده است تا در تاریخ حیات خود، نویسندگی را نیز برای خود ثبت کند. این مجموعه داستان را انتشارات ناپف(knopf) که از زیرمجموعه‌های انتشارات پنگوئن رندوم هاوس است، منتشر کرد و ظرف مدت یک ماه رکورد فروش را شکست.

صفحه کتاب پس از نخستین خبر درباره این کتاب، بر آن شد تا با مترجم آن گفت‌وگو کند. از آن‌جا که تام هنکس از پرطرفدارترین و مشهورترین بازیگران در میان ایرانیان است و اکنون نقش تازه‌ای برای خود در نظر گرفته و آن هم داستان‌نویسی است؛ ضروری است بدانیم این بازیگر شش‌دانگ، در عرصه داستان‌نویسی چه‌طور ظاهر شده است و بهترین منبع برای شنیدن زیر و بم اثر تام هنکس بی‌شک مترجم آن خواهد بود.از آغاز راه پرسیدم که محمد جوادی یا نشر افق چه‌طور و چگونه به فکر ترجمه کتاب افتادند، آن‌هم زمانی‌که تنها یک ماه از چاپ این کتاب در آمریکا می‌گذشت و تنها کشوری که در آن زمان اقدام به ترجمه کتاب کرده بود، آلمان بود و ایران به همت نشر افق توانست رسما حق کپی‌رایت را بر اساس قانون مرسوم کشورهای غربی خریداری کند و خوانندگان ایرانی جزء نخستین خوانندگان آن باشند.

کتاب حاصل یک

 کار تیمی قوی بود

محمد جوادی از نخستین اخبار مربوط به انتشار کتاب در آمریکا گفت: «10 روز پس از انتشار کتاب از طریق یکی از دوستانم از چاپ کتاب در آمریکا باخبر شدم. اما هیچ‌وقت چندان به‌دنبال ترجمه‌های پرهیاهو نبودم، چراکه معتقدم این‌گونه ترجمه‌ها دردسر ترجمه‌های موازی را با خود دارند، اما وسوسه ترجمه این کتاب باعث شد به‌دنبال ناشر خوبی بگردم. قبلا تجربه همکاری با نشر افق را در کتاب کبوتر انگلیسی داشتم و می‌دانستم افق، هم ناشر خوبی است و هم تبلیغات قوی‌ای دارد. در همین زمان آقای پورامینی با من تماس گرفت که درباره همین کتاب با هم گفت‌وگو کنیم. در نتیجه نشر افق هم آن زمان در پی ترجمه کتاب بود و کاملا اتفاقی ما هر دو یک فکر در ذهن داشتیم. آقای پورامینی یک مترجم تمام‌وقت می‌خواست که کار ترجمه کتاب به تعویق نیافتد. من هم به‌واسطه علاقه به ترجمه این کتاب می‌توانستم تمام وقتم را به ترجمه آن اختصاص دهم. بعد از جلساتی قرارمان به شروع ترجمه کتاب شد. حدود 10 روز طول کشید تا نشر افق کتاب را خریداری کند، چون خرید حق کپی‌رایت سخت و زمان‌بر بود. من بلافاصله و هر روز از ساعت هفت صبح، کار ترجمه کتاب را شروع می‌کردم. از همان داستان اول فهمیدم که کتاب واقعا بی‌نظیر است. خلاصه این‌که تا حدود نه شب کار را ادامه می‌دادم. انگیزه زیادی داشتم تا کار زودتر به نتیجه برسد، بنابراین دو ماهه کتاب را بستم و اوایل دیماه کتاب را به نشر افق تحویل دادم و مرحله بعدی آغاز شد.

در این مرحله مترجم-ویراستار نشر افق تک‌تک سطرها و اطلاعات کتاب و پاورقی‌ها را چک می‌کرد. زبان کتاب برای من خیلی مهم بود و بسیار معتقدم که خواننده نباید احساس کند یک کتاب ترجمه‌شده را دست گرفته و می‌خواند و درباره دیالوگ‌ها هم همان‌طور که تام هنکس زبان را نشکسته بود، در ترجمه زبان شکست نشده است. در بخش‌هایی از کار، سرویراستار نشر افق، آقای پورامینی درباره اصطلاحات و چالش‌هایی که داشتم بسیار کمک کردند تا کار شسته رفته‌ای از آب دربیاد. حدود یک ماه برای ویراستاری کتاب زمان گذاشتیم و اگر چه حق خریداری کپی‌رایت از سوی نشر افق رسانه‌ای شد، اما چند ناشر دیگر هم به ترجمه این کتاب ورود کردند. بعد از برگشت کتاب از ارشاد، ما مجددا کتاب را بازخوانی کردیم».

پرسیدم که چیزی از کتاب در ارشاد حذف شده یا نه؟

«فقط بعضی واژه‌ها حذف شد و چیزی از داستان‌ها حذف نشده است و لازم است که برای بار چندم بگویم که تیم افق خیلی زحمت کشیدند تا این کتاب در حد و اندازه‌ نام نویسنده و نشر افق وارد بازار شود و اولین روز نمایشگاه هم اولین روز ورود کتاب به بازار بود».

تجربه‌اندوزی در جهان نویسندگی

در حالی‌که ممکن است مخاطبان تصور کنند تنها با بازیگری روبه‌رو هستند که حالا در جهان نویسندگی تجربه می‌اندوزد، اما درواقع سبک و پیرنگ و فضای داستان‌ها مرا از این اشتباه بیرون آورد تا بفهمم که با یک نویسنده تمام عیار روبه‌رو هستم. معرفی بازیگری شهیر در مقام یک نویسنده تمام عیار، بی‌شک کار دشوارتری را پیش‌روی

مترجم می‌گذارد.

محمد جوادی در این‌باره می‌گوید: «من برای ترجمه کتاب تام هنکس، با دو چالش مواجه بودم: یکی فضا و یکی مکان. مکان اتفاقات تمام داستان‌ها آمریکا است و فضاها کاملا بر اساس فرهنگ آمریکا شکل می‌گیرد و اصطلاحات، بسیار خاص فرهنگ زندگی تام هنکس بود و نیاز به جست‌وجوی اطلاعات و پانویس خیلی زیادی درباره واژه‌ها و مکان‌ها و اصطلاحات فرهنگی و محاوره و عام مردم آمریکا داشت و البته بسیار زمان‌بر بود. تمام کارهای گذشته من تماما نویسندگانی بودند که برای اولین بار به جامعه ایران معرفی کردم، اما تام هنکس متفاوت بود. شهرت و محبوبیت او در عرصه سینما هم اضطراب‌آور و هم پیش‌زمینه ذهنی برای خواننده ایجاد می‌کرد. چون مردم نویسنده را می‌شناسند و این نوعی انتظار در خواننده ایجاد می‌کند. در ضمن این‌که ردپای تام هنکس را می‌توان در تمام داستان‌ها پیدا کرد؛ شوخ بودن و عمیق بودن تام هنکس در تمام داستان‌ها منعکس شده بود و علاوه‌بر خواننده عادی، جامعه سینمایی ایران هم نوع نگاهشان به کتاب متفاوت است و به‌خاطر همین یک کار تیمی قوی داشتیم تا کار خوب و بی‌نقصی ارائه دهیم. البته ما هم اصلا انتظار نداشتیم او را داستان‌نویسی شش دانگ ببینیم. بسیار معتقدم که کار ما تازه از این الان شروع می‌شود. از این به بعد نقد و نظرها درباره کتاب آغاز می‌شود. لازم است در این باره هم بگویم که حتی فونت چاپ و صفحه‌بندی کتاب دقیقا شبیه کتاب اصلی است».

سبک داستان‌ها

کلاسیک است

درباره سبک و سیاق داستان‌نویسی تام هنکس با هم گفت‌وگو کردیم که  چه سبکی را برای داستان‌نویسی انتخاب کرده است:

«در لحظه شروع ترجمه هیچ نظر خاصی درباره شیوه نوشتن تام هنکس نداشتم، چون اولین کتابش بود. انگار قرار بود وارد اتاقی کاملا تاریک شوم. به نظرم سبک داستان‌ها کلاسیک است، مقصودم از کلاسیک این است که شیوه روایت داستان‌ها خطی است و از سورئال و سیال ذهن استفاده نمی‌کند، داستان‌ها کمترین میزان فلاش‌بک را دارند، در نتیجه خوانش داستان‌ها برای خواننده بسیار ساده است و از راوی اول شخص نهایت کارکرد را می‌گیرد. تام هنکس بسیار هوشمندانه داستان اول را یک داستان طنز انتخاب کرده تا مخاطب را پای قصه‌های خودش بنشاند. تام هنکس بازیگر تیزبینی است که دست به داستان‌نویسی زده و از تجربیات فیلم‌هایش در صحنه‌ها و فضاها استفاده می‌کند، نه این‌که از مضامین فیلم‌ها استفاده کرده باشد، اما فیلم‌هایش مثل فارست گامپ و البته نوع شخصیت خود تام هنکس در پرداخت شخصیت‌ها بسیار کمک کرده است. می‌خواهم در نهایت بگویم که داستان‌های ماشین‌تحریر به‌هیچ‌وجه پیچیدگی ندارد و تنها در بخش‌هایی دست به تجربیات سبکی زده است. داستان‌ها سهل و ممتنع و ساختارمند هستند و در عین مجزا بودن، خط سیر به هم پیوسته‌ای دارند و ماشین تحریر در تمام داستان‌ها حالا یا کمرنگ یا پررنگ حضور دارد. چند داستان در شخصیت‌ها با هم پیوستگی دارند، اما قصه‌های متفاوتی می‌سازند».

دلم می‌خواست بدانم کتاب به دست تام هنکس رسیده و از ترجمه فارسی آن باخبر است که محمد جوادی گفت: «دو نسخه از کتاب برای انتشارات پنگوئن فرستاده شده و هنوز از این‌که با وجود شلوغی در کارهایش کتاب به دست تام هنکس رسیده یا نه خبر ندارم که البته تلاش می‌کنیم به‌نحوی با او تماس داشته باشیم».