روز سه‌شنبه بهروز افخمی، کارگردان سینما طی ویدئویی گفت: «اعتراضات اخیر، نمایشی زودگذر و خیابانی بود. «شورش» بنزین قابل فهم‌تر بود و کشته‌شدگان ۹۸ قابل ترحم و قابل فهم بودند.» که با واکنشی گسترده در شبکه‌های اجتماعی همراه بود.

به گزارش برترین‌ها، مهدی یزدانی‌خرم، روزنامه‌نگار و منتقد سینما در یادداشتی خطاب به این کارگردان نوشت: آقای بهروز افخمی فرموده‌اید که «اتفاق‌های اخیر یک‌ نمایش زودگذر خیابانی بود» و چند نکته‌ی دیگر هم در این باره چاشنی کلمات‌تان کرده‌اید و احتمالا الان هم دارید از توهین‌هایی که به شما می‌شود «لذت» می‌برید. شما ۶۶ سال دارید و بی‌تردید فیلم «شوکران» شما اثری تابوشکن بود در دهه‌ی هفتاد و حتی کمدی مفرحی چون «سن‌پترزبورگ» را در کارنامه دارید.

می‌دانم بسیاری آدم‌ها وقتی به بخش‌هایی از «قدرت» نزدیک می‌شوند کاملا تغییر می‌کنند. من این اتفاق را بارها در برخی همکاران روزنامه‌نگارم دیدم و البته تصمیم گرفتم پیوندم را با آن‌ها پاره کنم. اما تا حدی درک می‌کنم آدمی که پی معادلات قدرت سیاسی می‌رود آن هم در ایران باید بسیاری چیزها را در خود عوض کند. اما شما حتی با وجود این‌که نماینده‌ی مجلس هم شدید و در ستادهای انتخاباتی مختلف مشاوره دادید و گاه فیلم ساختید هیچ‌گاه نشان ندادید از هوش و شناختی سیاسی دارید.

شما جای محکمی در سینمای ایران داشتید و ناگهان تبر برداشتید و خود را زخم‌آجین کردید. یک بار جشنواره‌ی «کن» را آلوده و متعفن دانستید، یک بار فرمودید «آبروی صنعت هوایی آمریکا» رفته بعد ماجرای هواپیمایی اکراینی و هیچ‌گاه من ندیدم عذرخواهی کنید بابت آن سخنان و بارها نیز بی‌هیچ پایه، دلیل و خواسته‌ای نمک بر زخم دل‌ها و جان‌های مردم پاشیدید با کلمات‌تان. آقای افخمی شما می‌توانید هر عقیده و باوری داشته باشید اما این‌که مجاز بدانید که برای رنج‌ها و تعَب دیگران نسخه‌های چنین بپیچید عین ناجوان‌مردی‌ست. من کلماتی را که برخی چهره‌های تندروی بی‌انصاف می‌نویسند می‌فهمم. «کسب‌و‌کارشان است» اما شما چرا چنین دست تطاول بر خود گشوده‌اید؟ این همه رخداد تکان‌دهنده.

این همه تصویر و صدا و اشک صرفا یک «نمایش» بود؟ من گمان می‌کنم از این‌که دیگران را بر خود تند کنید «حظ» می‌برید. وگرنه مگر شما جامعه‌شناسید؟ چه‌قدر فضا را درک کرده‌اید؟ این پافشاری بر «خودزنی» برای چیست؟ و از آن مهم‌تر چه عایدتان می‌شود؟ شما که هر زمان خواسته‌اید در تلویزیون، جشن‌واره‌ها و پروژه‌های آن‌چنانی حاضر بوده‌اید.

رسم «آزاده‌گی» که شما هیچ‌وقت نتوانستید در فیلمی که درباره‌ی «تختی» ساختید و فیلم بسیار بدی هم هست توجه به زخم‌های جامعه‌ای‌ست که این همه اتفاق شگفت را در چند ماه گذشته تجربه کرد. این‌ها هم زودگذر است؟ بی‌اهمیت؟ کسی از شما درخواست هم‌دلی و آغوش‌گشادن ندارد ولی اقلا به‌عنوان‌ یک نویسنده از شما می‌خواهم «سکوت‌کردن» را تمرین کنید.  نگاه کنید به آسمان شاید ارواح رفته‌گان امسال را ببینید که نگاه‌‌تان می‌کنند.

میزانسن ذهنی ترحم‌آور آقای کارگردان

رسول اسدزاده، پژوهشگر و منتقد سینما نیز درباره این ویدئو نوشت: بهروز افخمی به تازگی در یک مصاحبه درباره وقایع اخیر در کشور گفته: این اتفاقات یک نمایش زودگذر خیابانی بود. برای من شورش بنزین قابل فهم‌تر و کشته‌شدگان ۹۸ قابل ترحم‌تر بودند. او در این مصاحبه درباره شرایط کشور از اواخر شهریور ۱۴۰۱ به بعد می‌گوید: من گمان نمی‌کنم در کشور اتفاق عجیبی افتاده باشد. او می‌گوید این نمایش زودگذر خیابانی را فقط تعداد کمی از مردم باور کردند. آنهایی که تفاوت بین مجاز و واقعیت را تشخیص نمی‌دهند. بنابرین برای من جالب نیست که این اتفاقات را مثلا به یک ماجرای واقعی تبدیل کنیم. من اینطور فکر نمی‌کنم.‌..

اینگونه که پیداست در جهان آقای کارگردان، کشته شدن کیان پیرفلک یک ماجرای واقعی نیست. در دنیای او آن آرتین کوچک نه در شاهچراغ که در دنیای مجازی یتیم شدنش با کلاشینکف را به چشم دید. در فضای ذهنی بهروز افخمی چنگ زدن باوان دختر کوچک فرشته احمدی به خاک گور سرد مادرش در مهاباد در هپروت اتفاق افتاده، جوانانی که تا ابد باید دنیا را با یک چشم ببینند توهمات رسانه‌ای نیویورک تایمز هستند. در میزانسن ذهنی بهروز افخمی فقط کسی که برای گرسنگی کشته می‌شود ارزش ترحم دارد... برای او رویارویی میثم پیرفلک با مرگ جگر گوشه‌اش پس از هفته‌ها بی‌هوشی اتفاق عجیبی نیست...

افخمی چند سال پیش فیلمی ساخت با نام «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» مهدی فخیم زاده که نقش پرویز را در این فیلم بازی می‌کند در یک گپ و گفت با دخترش به او می‌گوید: یک ضرب المثل انگلیسی هست با این مضمون : به مردی که سیگار نمی‌کشد و مشروب نمی‌خورد اطمینان نکن... نه اینکه انگلیسی‌ها ندانند سیگار و مشروب مضر است، بلکه منظور این ضرب‌المثل این است که هر مردی باید پنچری‌های ریزی داشته باشد، مردی که هیچ پنچری ریزی ندارد حتما یک نشتی بزرگ دارد... فرم این دیالوگ برای من به طرز عجیبی یادآور خودِ افخمی است. مردی که کارگردان است و این همه تراژدی را نمی‌بیند، آدمی که ترحمش برای جان دیگران گزینشی و سفارشی‌سازی شده است و در میان کسادی صنفی که به آن تعلق دارد در حال داد زدن برای بازار گرمی است، قطعا هیچ پنچری ریزی ندارد...

حظ آقای کارگردان از فحش خوردن

علیرضا حسن‌خانی، دیگر روزنامه‌نگار نیز در واکنش به این موضوع نوشت: زمانی که هفت رو اجرا می‌کرد یه بار به یکی از بچه‌های مجله گفته بود چرا چیزی راجع به برنامه ما نمی‌نویسید؟ این رفیق ما جواب داده بود آخه برنامه‌تون خیلی مزخرفه. افخمی خندیده بود و گفته بود فحش بدید، هرچی میگید بگید. فقط یه چیزی بنویسید. خواستم بدونید خشمگین شدن و فحش دادن و هی بازنشر کردن دری‌وری‌های این آدم دقیقا کاریه که اون دوست داره و از انجام شدنش لذت می‌بره.

نمونه آشکار فیلمساز دست‌پرورده

نزهت بادی، تحلیلگر سینما هم انتقاد کرد: بهروز افخمی نمونه آشکار فیلمساز دست‌پرورده است که وارد سینمای ایران شد تا جای فیلمسازان حرفه ای مستقل را بگیرد هنوز یادمان نرفته که چطور جای ناصر تقوایی در سریال کوچک جنگلی را تصاحب کرد. بعدها بیش از دو میلیارد بودجه دولتی در اختیارش گذاشتند. ده سال زمان برد تا فیلم فرزند صبح را بسازد اما نتیجه کار آنقدر افتضاح بود که از خیر اکران آن گذشتند.