احسان زیورعالم

همه چیز از یک رقم عجیب برایم آغاز شد. زمانی‌که در پی یافتن وضعیت مالی و فروش نمایش‌ها در روزهای کرونایی بودم، ناگهان با رقم عجیب فروش یک نمایش آزاد در پردیس سینمایی کوروش مواجه شدم. نمایش آزاد به کمدی‌های شبانه‌ای اطلاق می‌شود که از روزهای نخستین شکل‌گیری تئاتر در ایران، از روزگار گراند هتل و مطبعه فاروس تا لاله‌زار و این اواخر سینما گلریز حیات داشته‌اند و با وجود پستی و بلندی‌های بسیار در حیات طولانی خود، همواره بخش محبوب تئاتر برای مخاطب بوده است. حتی اسناد پیش از انقلاب نشان می‌دهد این کمدی‌های سرشار از موسیقی و رقص و شوخی‌های بعضاً جنسی، موفقیت بالایی در گیشه داشته و اساساً صفت آزاد هم از همین‌جا نشأت می‌گیرد. جایی‌که تئاترهای به‌اصطلاح رسمی با حمایت دولت‌ها تهیه می‌شوند و تئاترهای آزاد مستقل از بودجه دولتی‌اند. آنها از گیشه موفق به تأمین هزینه‌های خود می‌شوند. طبق نوشتار علی قلی‌پور در «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی» این عبارت ریشه در سال‌های پیش از انقلاب دارد و متعلق به امروز نیست.

اگرچه در ادوار مختلف، چه در نظام پهلوی و چه در نظام کنونی تلاش برای کمرنگ شدن تئاتر آزاد شده است؛ اما هیچ یک از سیاست‌های فرهنگی دولت‌ها و حکومت‌ها موفق به حذف این پدیده قدیمی نمایشی نشده است. رقم فروش 600 میلیون تومانی یک نمایش آزاد در کوروش، آن هم در وضعیت کرونا و ظرفیت‌های نصف و نیمه و البته هراس مردم برای حضور در فضاهای بسته عمومی، نشان می‌دهد نه سیاست‌های کمرنگ‌سازی کارساز بوده است و نه کرونا عاملی برای سقوط محبوبیت تئاتر آزاد.

پس به نظر می‌رسد مردم چندان عوض نشده‌اند و نمی‌شوند. این عدم‌تغییر ذائقه عمومی مرا به یاد مطلبی تاریخی در روزنامه اطلاعات به تاریخ دوم آبان 1310 می‌اندازد. نویسنده سرمقاله که نامش پای مطلبش نیست، نگاهی دارد به رفتار عمومی مردم در حین تماشای یک نمایش به نحوی که می‌توان عدم تغییر رفتار را در آنان مشاهده کرد. عنوان سرمقاله «مردم همان مردمند یا عوض شده‌اند؟» است و نویسنده معتقد است با وجود ورود تجدد و تشویق و ترویج معارف جدید،‌ مردم کماکان همان رفتار سابق پیش از مشروطه را دارند.

همه چیز از اجرای نمایش «یوسف و زلیخا» در تئاتر زردشتیان شروع می‌شود. نویسنده در هفتمین شب اجرا عازم سالن می‌شود و با جمعیتی کثیر روبه‌رو می‌شود. صندلی محدود است و افراد زیادی پشت در تالار می‌مانند. پرده بالا می‌رود و ناگهان داد و فریاد جمعیت پشت در بلند می‌شود. هر چه زمان پیش می‌رود، فریادهاو غریوها نیز بلندتر می‌شود. فضا به حدی متشنج می‌شود که تماشاگران متوجه اجرا نمی‌شوند و صدا به صدا نمی‌رسد. ناگهان هجوم به در منجر به فروریختن دیوار حایل می‌شود و در ورودی تئاتر منهدم می‌شود. نویسنده مدعی می‌شود در حالی که وضعیت پوششی مردم نسبت به دوران پیشین تغییرات اساسی کرده است؛ اما رفتار مخاطبان با نمایش و هجوم منجر به فروریختن دیوار و در، همان چیزی است که سال‌ها پیش در تکیه دولت و حین تماشای تعزیه «یوسف و زلیخا» تجربه کرده است. گویا در آن نمایش هجوم مردم منجر به خفگی عده‌ای می‌شود. نویسنده به کنایه می‌گوید «به‌جای مشهدی حسین کاشی، مادموازل لرتا زلیخا می‌شود؛ ولی مردم معنا خود را عوض نکرده‌اند.»

نویسنده با خشم می‌نویسد: «مثلاً برای مردم در هر عصر و زمانی یک نوع مشغولیت و تفریحاتی بوده است. همین مردم تهران که اکنون می‌روند عادت تئاتر و سینما رفتن پیدا کنند تا چند سال پیش غالباً نمی‌دانستند تئاتر چیست، ‌سینما کدام است و ابداً میل و رغبتی به این کارها نشان نمی‌دادند. چیزهای دیگری بود که قائم‌مقام تئاتر و سینمای کنونی بود!»

او این «قائم‌مقام‌ها» را نقالی و معرکه‌گیری و تعزیه و امثالهم ذکر می‌کند؛ اما باورش این است این جایگزینی منجر به جایگزینی فرهنگی نشده است. گویی عادات اجتماعی ما امری ثابت است که با فشار و خواست سیاستمداران نمی‌تواند عوض شود. ترقیات و تجددات از مشروطه تا به امروز،‌ گویی ربطی با ذائقه عمومی نداشته است و همه چیز در فرم و شکل زندگی عمومی نمایان شده است.

با مشکلات عدیده و فشار روانی ناشی از کرونا، گرانی، بیکاری و ... می‌توان حدس زد در آینده نه چندان نزدیک وضعیت تئاتر ایران به سمت کمدی و تئاتر آزاد غش خواهد کرد. شاید حتی دولت هم بابت ترویجش مصر باشد؛ آن هم با شعار شاداب‌سازی فضای اجتماعی. در نهایت هم منتقدان شاکی از وضعیت خواهند نوشت «آیا مردم عوض شده‌اند؟»

چندی پیش از پنجره روابط عمومی تئاتر شهر نظاره‌گر جمعیتی کثیر به دور مردی معرکه‌گیر بودم. جمعیت حول مرد شاید بیشتر از مخاطبان یک هفته نمایشی در سالن سایه یا قشقایی تئاتر شهر بود. به نظر می‌رسد تفریحات عمومی مردم درنهایت به همین اشکال قدیمی خلاصه می‌شود. شاید رنگ و لعابشان عوض شده است؛ اما میل عمومی دیدن همان محتوایی است که معرکه‌گیری و تئاتر آزاد فراهم می‌کند. نویسنده سرمقاله مذکور می‌گوید مقصر این فقدان تغییر در ذائقه را نباید در بین مردم جستجو کرد؛ بلکه «تقصیر متوجه کسانی است که وظایف مهم اجتماعی را بر دوش دارند. متوجه اشخاص بصیر و مطلع، وعاظ و علما و دانشمندان ماست که به‌وسیله نطق‌ها، کنفرانس‌ها، نشر کتب و غیره مردم را به راه راست هدایت کنند.» اما تجربه تاریخی نشان می‌دهد با وجود میل متولی به تغییر ذائقه عمومی، او خود تسلیم ذائقه عمومی می‌شود. در همین زمان اکنون بخش مهمی از مدیران سابق تئاتری دلمشغول تئاتر آزادند؛ چراکه درآمد خوبی عایدشان می‌کند.

شرایط امروز ایران نشان می‌دهد کماکان وضعیت همان وضعیت سال 1310 است. ذائقه عمومی همان است. لباس‌ها تغییر کرده؛ اما شکل فکر و مواجهه با فرهنگ خیر. ذائقه مردم در نهایت به سمت شکلی از کمدی است که نه در آن ذائقه پرورانده شده است و نه کمدی‌ها میلی به رشد داشته‌اند. به هر حال تئاتر آزاد از ابتدای امر کمدی جنسی و مبتذل نبود، روزگاری ابزار دست مشروطه‌خواهان برای انتقاد از حاکمیت وقت بود؛ اما رویکرد حکومتی، همانند دخالت رضاشاه با تشکیل سازمان پرورش افکار و ورود سیدعلی نصر، از مهمترین چهره‌های کمدی در تئاتر ایران، دستخوش تغییر و تحول شد.

رقم فروش بالای یک کمدی در کوروش هم نشان می‌دهد سیاست سوبسیدی دولت‌ها برای ترویج تئاتر در شکل و قالب مطرح در تئاتر شهر، منجر به اتفاق ویژه‌ای نمی‌شود. با مشکلات عدیده و فشار روانی ناشی از کرونا، گرانی، بیکاری و ... می‌توان حدس زد در آینده نه چندان نزدیک وضعیت تئاتر ایران به سمت کمدی و تئاتر آزاد غش خواهد کرد. شاید حتی دولت هم بابت ترویجش مصر باشد؛ آن هم با شعار شاداب‌سازی فضای اجتماعی. در نهایت هم منتقدان شاکی از وضعیت خواهند نوشت «آیا مردم عوض شده‌اند؟»