فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

تا به حال با افرادی برخورد کرده‌اید که دست‌های خود را بیش از اندازه بشورند؟ یا ساعات طولانی را به رعایت نظم و متقارن بودن اشیا و چیدمان اجسام منزل خویش اختصاص دهند؟ یا تمیز بودن افراطی خانه را از خصایص برجسته خود بدانند و آن را نوعی فضیلت بپندارند؛ و دیگر افراد را که از این فضیلت! برخوردار نیستند بی‌نظم و نا‌مرتب خطاب ‌کنند؟ به بیانی دیگر آنقدر در فراهم آوردن جزئیات، قوانین، نظم، تهیه فهرست و برنامه‌ریزی حساب شده درگیر ‌شوند که هرگونه فعالیت شاد و لذت‌بخش را در زندگی خود بی‌معنا تلقی کنند. آیا تا به حال در زندگی و محل کار با چنین افرادی روبرو شده‌اید؟!

نا‌گفته نماند که همه ما ممکن است در دوره‌هایی از زندگی رفتار‌هایی نظیر چک کردن،‌ تکرار‌های بیش از حد، اصرار بر نظم و تقارن، شستشوی مکرر و تمیز کردن اشیا و اجسام را تجربه کرده باشیم و از این نظر کمی وسواسی در‌نظر بیاییم! اما باید خاطر نشان کرد گرایش به موارد مذکور آن هم در دوره‌های کوتاهی از زندگی، آدمی را در زمره افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی قرار نمی‌دهد. فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواس فردی است که نسبت به موضوعاتی مانند نظم و ترتیب، کمال‌گرایی و ایراد‌گیری اشتغالات ذهنی عمیقی دارد و به طور کلی به دلیل داشتن کنترل شدید، هیچ نشانه‌ای از انعطاف‌پذیری در وی مشاهده نمی‌شود.

برخلاف تصور عموم ابتلای اختلال شخصیت وسواسی در خانم‌ها بیشتر از آقایان نیست! و از نظر شیوع شناسی میان زن و مرد یکسان است؛ اما در گروه سنی نوجوانی می‌تواند میزان ابتلای این اختلال در پسران از دختران پیشی بگیرد. از منظر آسیب‌شناسی باید خاطر نشان کرد سن 2 تا 3 سالگی، بهترین زمان دریافت این ویروس روانی در انسان‌هاست؛ پدران و مادران سخت‌گیر با ایرادهای بی‌مورد خود می‌توانند فرزندانشان را درگیر افکار وسواس‌گونه کنند؛ بنابراین می‌توان گفت محیطی که فرد در آن پرورش می‌یابد می‌تواند نقش مهمی در ایجاد این اختلال داشته باشد. از‌اینرو شیوه فرزندپروری والدین در این زمینه بسیار مهم خواهد بود. از آداب اولیه‌ای که کودک باید بیاموزد، مانند آموزش توالت رفتن، تا سایر موارد مانند انجام تکالیف، اگر با سختگیری و ایراد‌گیری بیش از حد و غیرمعمول باشد ممکن است باعث شکل‌گیری چارچوب‌های سخت و انعطاف‌ناپذیر در ذهن کودک شود. همچنین اگر در محیط مدرسه شیوه آموزش و پرورش با سختگیری و قواعد عجیب و غیرمعمول همراه باشد، می‌تواند آثار مهمی در ایجاد این حالت‌ها بگذارد. البته در بعضی از افراد نیز ممکن است ظهور جدی علائم وسواس از اوایل بزرگسالی و اغلب درپی رویدادی تنش‌زا مثل بارداری، زایمان، کشمکش‌های خانوادگی، مرگ یکی از بستگان یا مشکلات شغلی آاغاز گردد.

از منظر روانشناسی اختلال شخصیت وسواسی یکی از انواع اختلالات شخصیتی است که فرد مبتلا به شدت ایده‌آل‌گرا و نظم‌گرا می‌باشد و به‌هر ترتیبی که زورش بچربد، سعی در تحمیل باورها و رفتارها خود به دیگران دارد. به باور کارشناسان به طور خلاصه می‌توان گفت اختلال شخصیتی وسواسی- اجباری (Obsessive Compulsive Personality Disorder)، اختلال در نحوه کنترل زندگی است. هرچه فرد مبتلا بیشتر غرق در کنترل امور زندگانی خود می‌شود بیشتر آسیب می‌بیند. چنین فردی وقتی احساس کند کنترل امور از دستش خارج شده، برای به دست آوردن دوباره آن به کار مفرط مشغول می‌شود و در‌نهایت یک چرخه منفی به وجود می‌آید که حول آن در حرکت می‌باشد. بنابراین افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی هرچه سخت‌تر برای رسیدن به نظم و ظرافتِ بی‌نقص تلاش می‌کند، کارایی خود را بیشتر از دست می‌دهند و بیشتر از قبل حس می‌کنند کنترل امور از دستشان خارج شده است. سر‌انجام عدم دستیابی یا حفظ نظم مطلق باعث می‌شود به شدت احساس ترس کنند؛ در نتیجه بیشتر از قبل سعی می‌کنند تلاش کاری خود را برای کنترل امور به کار گیرند. 

 نکته تناقض‌آمیز درمورد مبتلایان به این اختلال شخصیت، آن است که چنان زندگی و محیط اطرافشان را کنترل می‌کنند که ندانسته کنترل خود را روی مسائل درگیر از دست می‌دهند و مسئله اصلی را به فراموشی می‌سپارند؛ مخلص کلام اینکه افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی متوجه و آگاه نیستند که کمالگرایی و تمامیت خواهی آنها در محیط کار، خانه و در روابطشان دیگران را عصبانی می‌کند. بنابراین خطاب به این دسته از عزیزان تاکید می‌شود برای مدیریت افکار و رفتار‌های خود اقدامات درمانی را جدی بگیرند تا این مسئله به‌نوبه‌خود وضعیت آنها را در روابط زناشویی و در روابط انسانی بغرنج‌ نکند.