ریحانه جولایی

کمی که به گذشته برمی‌گردیم می‌بینیم اولین راه‌حل برای کاستن یا از بین بردن اختلافات بین زن و شوهر بچه‌دار شدن بود. خانواده‌های زن و مرد و فامیل‌های نزدیک و دور بعد از گذشت یک سال چشم‌به‌راه آمدن عضو جدید خانواده می‌شدند و اگر کمی این روند دیر می‌شد اعتراض می‌کردند. حالا اما شرایط تغییر کرده است. زوج‌های جوان ترجیح می‌دهند حیوان خانگی داشته باشند و حتی در برخی موارد حیوانات خود را «بچه من» یا خودشان را «بابا» یا «مامان» این حیوانات صدا می‌زنند. فارغ از موضوعات تربیتی و پایین آوردن شان واژه‌هایی چون فرزند، پدر یا ماد؛ چه دلایلی باعث می‌شود تا این افراد به بچه‌دار شدن تمایل نداشته باشند؟ زمانی که پای صحبت این افراد می‌نشینید به‌سادگی متوجه می‌شوید که این افراد به بچه دار شدن و داشتن یک خانواده واقعی علاقه دارند و از تنهایی در سنین کهن‌سالی می‌ترسند، اما بااین‌حال همچنان معتقدند نباید انسانی را به این دنیا بیاورند.

به گفته کارشناسان، بعد از مشکلات اقتصادی، «نگرانی از آینده فرزندان» و «تداخل فرزندآوری با علایق، تفریحات و برنامه‌های کاری و تحصیلی فرد»، دو دلیل مهم فرهنگی و اجتماعی برای نخواستن فرزند است

پدر و مادر شدن خرج دارد

قضیه عدم تمایل به بچه‌دار شدن تا جایی پیش رفته است که امروز بعضی از زنان یا در موارد زیادی مردان یکی از شروط ازدواج را با این عنوان ثبت می‌کنند که هیچ‌وقت بچه‌دار نشوند. شایع‌ترین دلیلی که در این رابطه می‌توان به آن اشاره کرد سختی زندگی و شرایط نا بسامان اقتصادی است. بچه‌دار شدن هزینه‌های زیادی را به خانواده تحمیل می‌کند و بچه داشتن دیگر هیچ شباهتی به قدیم ندارد. هزینه‌های بالای خرید لوازم ضروری و نه حتی وسایلی که کاربرد لوکس و غیرضروری دارند سر به آسمان می‌کشد و بهتر است در رابطه با هزینه‌های دکتر زنان و بیمارستان و انواع و اقسام آزمایش‌ها صحبت نکنیم، اما علاقه نداشتن به فرزندآوری در خانواده‌هایی که به‌قول‌معروف دستشان به دهنشان می‌رسد، بیشتر دیده می‌شود.

به عقیده روانشناسان در سال‌های اخیر زندگی سخت‌تر نشده چون امروزه امکانات و رفاه بیشتر است اما پیچیده‌تر شده، به این معنا که زندگی خانوادگی از حالت سنتی و ساده خود فاصله گرفته و پیش به‌سوی مدرنیته و پیچیدگی‌های ناشی از آن در حرکت است، بنابراین لزوماً برای استحکام و رضایتمندی در زندگی مشترک، باید مهارت‌هایی داشته باشیم و آن‌ها را به کار بگیریم. از سوی دیگر احتمال اینکه این موضوع به بدنه خانواده و سیستم جامعه آسیب جدی وارد کند، وجود دارد.

عدم تمایل به بچه‌دار شدن تا جایی پیش رفته است که امروز بعضی از زنان یا در موارد زیادی مردان یکی از شروط ازدواج را با این عنوان ثبت می‌کنند که هیچ‌وقت بچه‌دار نشوند

نامشخص بودن وظایف زن، دلیلی برای بچه‌دار نشدن

شایع‌ترین دلیلی که روانشناسان حوزه خانواده به آن اشاره دارند این است که در شیوه سنتی، شاهد مشخص بودن نقش‌ها و وظایف همسران بودیم، اما در زندگی‌های امروزی نقش‌ها و وظایف تغییر یافته و همین امر باعث استرس زوج‌ها می‌شود. استرسی که باعث شده زن و شوهر تصمیم بگیرند فرزندآوری را به تأخیر بیندازند که به‌هیچ‌وجه در شیوه سنتی پسندیده نبود. در زندگی مدرن زنان پا به‌پای مردان کار می‌کنند و ترجیح می‌دهند وقت و هزینه را صرف زندگی و کار خود کنند.

نداشتن ثبات و امنیت شغلی هم گاهی دغدغه‌های ذهنی‌ای در افراد ایجاد می‌کند و زندگی‌شان را دچار فراز و نشیب‌هایی می‌کند که به آن‌ها القا می‌کنند برای فرزندآوری ابتدا باید از این فراز و نشیب‌ها رها شوند تا در آینده فرزندشان دچار مشکل نشود.

عدم علاقه افراد تحصیل‌کرده تهرانی به فرزندآوری

بیشتر زوج‌ها، وقتی مشکل اقتصادی دارند، دوست ندارند که فرزند داشته باشند. در هیچ دوره و زمانی، فرزند به‌اندازه امروز هزینه‌بردار نبود. قبلاً فرزند عصای دست پدرمادر بود، اما امروزه فرزند مساوی هزینه‌هاست. خیلی از کارشناسان اعتقاد دارند که مشکلات اقتصادی، مهم‌ترین عامل برای انصراف از بچه‌دار شدن است. نتایج یک پژوهش نشان داده است که مشکلات اقتصادی تنها عامل عدم تمایل زوجین به فرزندآوری نیست. «توجه افراد به نیازها و علایق فردی» و «نگرانی نسبت به آینده»، به‌ویژه در افراد دارای تحصیلات و درآمد بالا، مهم‌ترین مانع فرهنگی و اجتماعی برای خواستن فرزند است.

بر اساس گزارشی که ایسنا منتشر کرده است، عدم تمایل به فرزندآوری و به دنبال آن کاهش میزان باروری کل در سال‌های اخیر، تجربه مشترک کشورهای پیشرفته و بسیاری از کشورهای درحال‌توسعه ازجمله ایران است.

نرخ کلی باروری؛ میانگین تعداد فرزندانی است که یک زن در طول دوران باروری خود به دنیا می‌آورد و نرخ جایگزینی جمعیت؛ میزان کلی باروری است که منجر به جبران جمعیت درگذشته با جمعیت جدید می‌شود.

طی دو دهه گذشته، میزان باروری کل در ایران به زیر «سطح جایگزین» سقوط کرده است. به گفته برخی جمعیت‌شناسان «چنانچه میزان باروری کل به میزان زیادی به زیر سطح جایگزین (دو فرزند به ازای یک زن) سقوط کند، جمعیت، سالخورده شده و شاخص وابستگی اقتصادی افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی دولت‌ها نیز به‌شدت درگیر مشکلاتی مثل تأمین نیروی کار فعال، بحران سازمان‌های بازنشستگی و نظام خدمات بهداشتی و درمان می‌شوند». کارشناس کمیته مطالعات و پایش سیاست‌های جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی، مطالعه‌ای را به‌منظور تعیین دلایل عدم تمایل زوجین تهرانی به فرزندآوری انجام داده‌اند. در این پژوهش از داده‌های پیمایش قصد باروری که در سال ۱۳۹۱ در شهر تهران انجام‌گرفته، استفاده‌شده است. جامعه آماری این پژوهش هم زنان و مردان متأهل زیر ۳۶ سال ساکن مناطق ۲۲گانه شهر تهران بودند و تعداد ۲۲۶۷ نفر از خانواده‌های دارای زن متأهل ۱۵ تا ۳۵ سال مورد بررسی قرار گرفتند.

اطلاعات شرکت‌کنندگان در این پژوهش درخصوص ویژگی‌های اقتصادی اجتماعی، ترجیحات باروری و تنظیم خانواده، قصد باروری و دلایل نخواستن فرزند در آینده، با استفاده از پرسش‌نامه و مصاحبه رودررو جمع‌آوری شد. اطلاعات به‌دست‌آمده با استفاده از روش‌های آماری مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش مشخص شد که ۴۴ درصد از پاسخ‌گویان قصد دارند که در آینده فرزند دیگری داشته باشند و تمایل برای داشتن فرزند دیگر در آینده با افزایش تعداد فرزندان، کاهش می‌یابد. همچنین یافته‌ها حاکی از این بود که با افزایش سن زنان، از نسبت زنانی که فرزند دیگری می‌خواهند کاسته می‌شود و عدم تمایل به فرزندآوری با افزایش تحصیلات زن افزایش می‌یابد. همچنین عواملی مثل «مناسب نبودن سلامت جسمی و روانی برای فرزندآوری»، «مخالفت همسر با داشتن فرزند دیگر» و «رابطه زناشویی نامناسب»، از دیگر دلایل عدم تمایل به فرزندآوری است که در تحقیقات قبلی به آن‌ها اشاره نشده است.

به گفته کارشناسان، بعد از مشکلات اقتصادی، «نگرانی از آینده فرزندان» و «تداخل فرزندآوری با علایق، تفریحات و برنامه‌های کاری و تحصیلی فرد»، دو دلیل مهم فرهنگی و اجتماعی برای نخواستن فرزند است که در تحقیقات پیشین کمتر به آن‌ها اشاره‌ شده است. بر همین اساس پژوهشگران این تحقیق معتقدند: «حتی برخورداری اقتصادی خانواده نمی‌تواند به‌تنهایی مشوقی برای داشتن فرزند باشد».

تبلیغات دهه‌های پیش دلیل کم شدن تعداد بچه‌ها

در سال‌های گذشته به‌ویژه اواخر دهه‌های 60 و 70 سیاست‌ها به‌گونه‌ای بود که دولت‌ها دائم مضرات و آسیب‌های فرزند زیاد به‌ویژه آسیب‌های تربیتی، اجتماعی و روانی را تبلیغ می‌کردند. نسل بارور که آن زمان، سنی حدود 18 تا 35 سال داشتند این گزاره‌ها را که اتفاقاً در یک مملکت تازه از جنگ گذشته معقول بود، با منطق زندگی سالم مطابق دیدند و آن را به کار گرفتند؛ بنابراین نسل گذشته بارور ما بعد خانوار را به‌شدت کاهش دادند؛ اما انگار دولت‌ها و سیاست‌گذاران کنترل جمعیت فراموش کردند که اگر در این مسئله موفق شدند و توانستند جمعیت را در جهت کاهش آن کنترل کنند. در طول این سال‌ها بعد تبلیغاتی به‌گونه‌ای عمل کرده که این مسئله یعنی فرزند کمتر مساوی با زندگی بهتر درونی شده است. حالا برای جبران این موضوع کلاس‌های آموزشی پیش از ازدواج همواره از لزوم بچه دار شدن به زوج‌های جوان می‌گویند غافل از اینکه تبلیغات منفی نسبت به داشتن فرزند زیاد در دل‌وجان جوانان رخنه کرده است.

داشتن فرزند کمتر، تفکر سالم‌تر؟

از سوی دیگر نباید فراموش کرد این درونی شدن اتفاق افتاده و روی زنان تأثیر بیشتری داشته است؛ زیرا وظیفه بارداری یک امر زیستی و بر دوش زنان است و زنان دهه‌های پیشین که بیش از 2 یا 3 فرزند داشتند در معرض سوءبرداشت‌هایی نسبت به تفکر خود قرار می‌گرفتند و به سطح پایین بودن متهم می‌شدند. این نوع ذهنیت که حاصل تبلیغات گسترده در معنای وسیع و همه‌گیر یعنی ابعاد آموزشی آن از رسانه‌های عمومی تا مدارس و دانشگاه‌ها و درمانگاه‌ها و غیره است به زمان حال هم تسری پیداکرده و اتفاقاً آن‌قدر تشدید شده که در حال حاضر نه‌تنها داشتن فرزند کمتر نشانه یک تفکر سالم است، بلکه در سال‌های اخیر نداشتن بچه رواج یافته است.

در آخر نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که دیگر بچه‌دار شدن موضوعی نیست که بتوان به‌سادگی از آن عبور کرد و نسل جدید به‌خوبی این موضوع را پذیرفته‌اند. پدر و مادر نسبت به آینده و کیفیت زندگی کودکی که به دنیا می‌آورند مسئول هستند و این مسئولیت در زوج‌های جوان دیده می‌شود. فرزندی که به دنیا می‌آید در شرایط دنیای کنونی نیازهای فراتری از خوردن و خوابیدن و بزرگ شدن دارد و آموزش نقش مهمی در کیفیت زندگی آن‌ها دارد که همین امر هزینه‌های زیادی هم به همراه خواهد داشت و پیش از هر چیزی، برای بچه‌دار شدن باید این موضوع را سنجید.