سعیده علیپور

 

روز شنبه پنجم مهر، مصطفی فاطمی، مدیر کل گردشگری داخلی در برنامه تلویزیونی «تهران 20»، با لحنی تلخ و هشدارآمیز گفت که وقتی یک ایرانی آگاه و دلسوز وارد یک مجموعه میراثی در هر نقطه ایران شود، این پرسش به ذهنش خطور می‌کند که «چرا اینجا چنین وضعی دارد؟». به گفته او، پاسخ این سوال «کمبود منابع مالی» است. او افزود: «دو سال پیش محاسباتی انجام شد که نشان می‌داد به ازای هر بنای تاریخی تنها 100 هزار تومان اعتبار در نظر گرفته شده است! و گاهی باید از بودجه بنای دیگر کاست تا به بنایی که اولویت بیشتری دارد رسیدگی کرد».

این سخن او در نخستین روز هفته گردشگری نه فقط هشدار، بلکه فریادی است درباره اولویت‌ نداشتن میراث و تاریخ کشور در نگاه مدیران تصمیم‌ساز. اگر واقعا تخصیص به هر اثر تاریخی چنین عدد ناچیزی است، چگونه می‌توان انتظار داشت این بناها زنده بمانند؟ 

وضعیت بودجه و تخصیص اعتبارات 

به میراث فرهنگی

بررسی لایحه بودجه سال ۱۴۰۴ نشان می‌دهد که مجموع اعتبارات وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در این لایحه حدود ۹۷۵۴ میلیارد تومان برآورد شده است. این میزان در مقایسه با اعتبارات قانون بودجه سال ۱۴۰۳، که حدود ۷۱۷۹ میلیارد تومان بود، نشان‌‌‌دهنده افزایش اعتبارات به میزان بیش از ۳۵‌درصد است.

با این حال، مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارش‌های بررسی عملکرد، بارها اعلام کرده است که اگر تخصیص و ابلاغ این بودجه‌ها صورت نگیرد، صرفاً افزایش مصوب کافی نیست.

این تاکید در حالی است که خبرهای منتشر شده نشان می‌دهد که تا پایان پاییز سال ۱۴۰۳، تنها نزدیک ۴۳ درصد از کل اعتبارات مصوب برای وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ابلاغ شد. تقریباً بقیه در مقام وعده باقی مانده یا به دلیل تاخیر در تخصیص‌ها محقق نشد‌ه‌اند. 

این یعنی وزارتخانه نمی‌تواند با تکیه به مصوبات، برنامه متناسبی انجام دهد؛ بلکه باید همواره با واقعیت تخصیص‌های ناتمام دست و پنجه نرم کند.

از سوی دیگر، سهم بخش میراث فرهنگی در کل بودجه وزارتخانه نیز مبهم است. 

این در حالی است که از مجموع بودجه نزدیک به 10 همتی لایحه سال ۱۴۰۴ حدود هشت همت آن سهم اعتبارات وزارتخانه است. 

در این میان پرسش کلیدی این است: چه مقدار از این بودجه واقعاً صرف مرمت و نگهداری آثار شده و چه مقدار به سمت امور جاری، اداری، بروکراسی یا پروژه‌های غیر مولد رفته است؟ این نوع تفکیک، در اسناد عمومی به وضوح دیده نمی‌شود، و برخی کارشناسان معتقدند بخشی از بودجه اساساً به هزینه‌های اداری، حقوق کارکنان، ساخت‌وسازهای جانبی و سایر فعالیت‌های تشکیلات وزارتخانه می‌رود نه به مرمت دقیق و اصولی آثار.

به عنوان نمونه، گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در لایحه بودجه ۱۴۰۴ ذکر می‌کند که از مجموع اعتبارات پیشنهادی، ۵۳ درصد سهم تملک دارایی‌های سرمایه‌ای و ۴۷ درصد سهم هزینه‌ای است. اما تجربه نشان داده است که بخش هزینه‌ای (اداری، نگهداری جزئی، حقوق و مزایا) به سرعت مصرف می‌شود، در حالی که پروژه‌های سرمایه‌ای (مرمت، احیا) دیر تحقق می‌یابند یا نیمه‌کاره می‌مانند. 

از این رو، به نظر می‌رسد بودجه کل مصوب اساساً برای «نمایی خوب در بودجه» کافی است، اما در عمل، عدد واقعی که به مرمت و نگهداری واقعی آثار می‌رسد، بسیار کمتر از ارقام اعلامی است.

 سیاست‌های مرمتی یا گل به خودی

ایران بیش از ۳۴ هزار اثر تاریخی ثبت شده دارد و از این میان، ۱۴ هزار و ۷۲۰ بنا و ۱۹ هزار و ۵۹۳ تپه و محوطه تاریخی در سراسر کشور نیازمند حفاظت، مرمت و نگهداری هستند. این گستردگی نیازمند یک برنامه منسجم، مستمر و با منابع پایدار است. اما به نظر می‌رسد نه تنها این منابع پایدار نیست که بی‌سلیقگی و بی‌برنامه‌گی و طبق معمول عدم اولویت در چنین مواردی حرف اول را می‌زند.

در این میان برخی معتقدند؛ بودجه پایین و تأخیر در تخصیص تنها یکی از بخش‌های مشکل است. آنچه مشکلات را تشدید می‌کند، انتخاب شیوه‌های غیرکارشناسی مرمت، بی‌توجهی به بافت‌های تاریخی اطراف و واگذاری به پیمانکاران غیرمتخصص است که در بسیاری موارد هویت اثر را می‌پوشاند یا مخدوش می‌کند.

«ایران‌دوستی» فقط لقلقه زبان در جنگ دوازده روزه یا امثالهم نیست؛ ایران‌دوستی ما نه در میدان جنگ، بلکه در میراثی که به جا می‌گذاریم، محک می‌خورد. اگر واقعیات امروز را نپذیریم و اقدامی جدی انجام ندهیم شاید چیزی از هویت ایران برای فرزندانمان باقی نماند

رسانه‌ها بارها گزارش داده‌اند که مرمت‌ها گاه به گونه‌ای اجرا شده که نه تنها کمکی به احیای اثر نکرده است، بلکه شرایط تخریب را سرعت بخشیده است. یکی از موارد مشهور، مرمت مناره مسجد در استان سمنان است. طبق گزارش‌ها در عملیات مرمت، ضمن استفاده از گچ، نمایی نامتعارف و ناسازگار با سیمان اجرا شده که هویت تاریخی اثر را مخدوش کرده است.

همچنین، واگذاری کارها به پیمانکاران بی‌تخصص، استفاده از مصالح ناهماهنگ با اصل بنا، حذف لایه‌های تاریخی در مرمت و سازگار نشدن با فرآیند بافت اطراف از دیگر موارد مطرح است. برخی از صاحبنظران این روند را «مرگ تدریجی میراث تاریخی ایران» می‌نامند. 

به علاوه، کاهش حریم آثار و دخالت طرح‌های بازنگری شهری در بافت‌های تاریخی نیز یکی دیگر از چالش‌های جدی است. فعالان میراث فرهنگی هشدار داده‌اند که از سال ۱۴۰۰ به بعد، در دوره جدید وزارت میراث، کاهش محدوده حریم‌ها در شهرهایی چون گرگان، تهران، سبزوار و شیراز شدت یافته و بهانه‌ای برای تخریب بافت‌های تاریخی شده است. 

آیا میراث و تاریخ ایران 

در اولویت مسئولان است؟

اگر سخنان مصطفی فاطمی را مبنای بررسی قرار دهیم، او اذعان کرده است که در مواجهه با محدودیت منابع، مجبورند از بناهایی بزنند تا به بناهایی برسند که «ضرورت بیشتری» دارند. یعنی مسئولان میراث دائم باید بین حفظ یک اثر و اثر دیگر انتخاب کنند. موردی که در کشور ما همواره دستخوش اولویت‌های سیاسی و ایدئولوژیک شده و عملا بزرگترین ضربه را به تاریخ و فرهنگ کشور که میراث ما و نسل بعد از ماست می‌زند. 

مطالبه مردم مهم است

کارشناسان میراث فرهنگی بارها هشدار داده‌اند که وقتی مردم مطالبه نکنند، مسئولان خود را به نگهداری آثار ملزم نمی‌دانند. وقتی رسانه‌ها، فعالان محلی و جامعه مدنی به صدا درنیایند، میراث در پس پرده بی‌توجهی محو می‌شود. به بیان دیگر، کمبود منابع مهم است، اما کمبود توجه، بی‌ارزش‌انگاری میراث و ضعف ساختاری در نهادهای تصمیم‌ساز، بزرگ‌ترین عامل در روند فزاینده تخریب است.

ایران بیش از ۳۴ هزار اثر تاریخی ثبت شده دارد و از این میان، ۱۴ هزار و ۷۲۰ بنا و ۱۹ هزار و ۵۹۳ تپه و محوطه تاریخی در سراسر کشور نیازمند حفاظت، مرمت و نگهداری هستند

کارشناسان معتقدند که مرمت باید مستمر و پیوسته باشد، نه پروژه‌ای تک‌ساله. وقتی پروژه‌ها مقطعی باشند و وقفه‌ها زیاد، بناها به مرور به وضعیتی بازمی‌گردند که انگار مرمتی صورت نگرفته است. این خود نشان می‌دهد که اولویت در سیاستگذاری وضعیت پایداری ندارد.

اینجا باید اذعان کرد که میراث و تاریخ ایران در سال‌های اخیر اغلب در حاشیه سیاست‌های کلان توسعه قرار گرفته‌اند. در بسیاری از موارد، طرح‌های عمرانی، شهرسازی، توسعه زیرساختی، ساخت بزرگراه‌ها یا برج‌سازی‌ها، بدون هماهنگی با میراث اجرا شده‌اند و بافت تاریخی را به ناگهان در برابر نابودی قرار داده‌اند. وقتی اولویت سیاستگذاری، بازده اقتصادی سریع یا طرح‌های نمایشی باشد، میراث غالباً قربانی می‌شود.

سناریوی مرمت یک بنای تاریخی

برای ملموس‌تر شدن موضوع، بیاییم فرض کنیم یک بنای تاریخی سطح متوسط؛ مثلاً یک خانه تاریخی با قدمت چند قرن در یکی از شهرهای مرکزی ایران نیاز به مرمت دارد. در شرایط ایده‌آل، مرمت اصولی شامل این مراحل است: مطالعات تاریخی، شناسایی مصالح، بررسی ساختار، نمونه‌برداری، تأمین مصالح هم‌شکل و هم‌خوان با اصل بنا، جذب استادکاران خبره و نیروی متخصص، اجرای حفاظت سازه‌ای، مرمت نما، گنبد، تزئینات، کف، پوشش، بندکشی، نظارت دقیق مرمتی و کنترل کیفی و در نهایت بهره‌برداری و نگهداری پس از مرمت.

هزینه چنین پروژه‌ای بسته به اندازه بنا، درجه تخریب، نوع مواد و مقیاس تزئینات، ممکن است از چند صد میلیون تا چند میلیارد تومان متغیر باشد. این عدد وقتی به‌صورت دستوری با رقم «۱۰۰ هزار تومان به‌ازای یک بنا» مقایسه شود، به روشنی نشان می‌دهد فاصله معناداری بین واقعیت و ادعا وجود دارد. چون حتی کوچک‌ترین اقدامات مرمتی مصالحی دارند اعم از گچ، آهک، چوب، فلزات، نیروی کار که هزینه آن‌ها از ۱۰۰ هزار تومان بسیار فراتر خواهد رفت و این عدد را بیشتر به یک شوخی شبیه می‌کند. (حتی اگر مربوط به 2 سال قبل باشد).

با این حال گزارش‌ها و مقالات نیز حکایت از آن دارند که بسیاری از مرمت‌ها در ایران به علت کمبود بودجه، از استاندارد فنی فاصله گرفته‌اند. به عنوان مثال، مرمت‌هایی که با سیمان یا گچ نامتناسب انجام شده‌اند، تزئینات را حذف کرده‌اند یا بخش‌هایی از بنای اصیل را تغییر داده‌اند. در خبری آمده است که در مرمت مسجد مناره‌ای، نمای گچ ناسازگار با اصل بنا اجرا شد و هویت تاریخی اثر دچار خدشه شد. 

در بسیاری از موارد هم خیلی از بناهای تاریخی آنقدر به حال خود رها شده که حال به ویرانه‌ای بیشتر شبیه است تا یک بنای باارزش و هویت تاریخی.

اگر روند فعلی استمرار یابد، میراثی که برای فرزندانمان باقی می‌گذاریم، مجموعه‌ای از بناهای مخدوش، مرمت‌نشده یا حتی ازبین‌رفته خواهد بود. وقتی هر نسل به میراث نسل‌های گذشته بی‌توجه باشد، عملاً پیوند هویتی قطع می‌شود. چون آثار تاریخی نه فقط سنگ و آجرند، بلکه روایتگر خاطره جمعی، دانش معماری، هنر و سبک زندگی گذشتگان‌اند.

باید به یاد داشته باشیم که «ایران‌دوستی» فقط لقلقه زبان در جنگ دوازده روزه یا امثالهم نیست؛ ایران‌دوستی ما نه در میدان جنگ، بلکه در میراثی که به جا می‌گذاریم، محک می‌خورد. اگر واقعیات امروز را نپذیریم و اقدامی جدی انجام ندهیم شاید چیزی از هویت ایران برای فرزندانمان باقی نماند.