طرح یک پرسش از منظر نقد صریح رئیسجمهور به بودجهخواری نهادها:
«دفتر تنظیم و نشر آثار سردار رشید» از کجا تأمین مالی میشود؟

سعیده علیپور
در روزهایی که تیترهای خبری کشور مملو از هشدار درباره کسری بودجه، بحران بیآبی، خاموشی برق و تعطیلی کارخانههاست، یک خبر دیگر هم در سکوت و با همان ادبیات آشنا منتشر شد: «دفتر تنظیم و نشر آثار و اندیشههای سردار شهید غلامعلی رشید، بهمنظور جمعآوری، ساماندهی و انتشار اندیشههای بلند این سردار سرافراز اسلام و انجام اقدامات منسجم، ساختارمند و دقیق در اینخصوص تشکیل و فعالیت آن آغاز شد».
یک دفتر دیگر، یک عنوان دیگر، یک ردیف بودجه تازه. انگار نه انگار که همین چند هفته پیش رئیسجمهور با دلی پُر گفت: «کارمان شده فقط به یک مشت بنیاد و سازمان الکی که به هیچ دردی نمیخورند پول بدهیم! این بساط باید جمع شود».
سؤال ساده اما تلخ است: آیا این دفتر تازه تأسیس همان چیزی نیست که مسعود پزشکیان در نقدهایش به آن تاخته بود؟
نقد رئیسجمهور و تابوی بودجههای بیثمر
پزشکیان در همان سخنان معروفش که اوایل شهریور ماه وایرال شده بود با همان لحن بیتکلف همیشگیاش از «یک مشت بنیاد و سازمانهای الکی که به هیچ دردی نمیخورند» یاد کرد. این جمله ساده و به ظاهر یک غر قدیمی، به واقع پرده از انبار باروتی برداشت که سالهاست کمتر کسی جرأت نزدیک شدن به آن را دارد: بودجههای پنهان، تخصیصهای بیحساب و کتاب و نهادهایی که به قول محمدباقر نوبخت، معاون دولت حسن روحانی، «اصلاً نمیدانیم چه میکنند و نمیشود به آنها نزدیک شد».
دفتر نشر آثار سردار رشید، تازهترین حلقه در این زنجیره است. تجربه نشان داده چنین دفاتری نه تنها اندیشهها را «نشر» نمیدهند، بلکه اغلب به بایگانیهای مجلل تبدیل میشوند با چند کارمند حقوقبگیر، چند مراسم سالگرد، چند کتاب خاطرات و یک ردیف بودجه که هر سال تمدید میشود.
در چنین شرایطی، تأسیس یک دفتر تازه با نام و نیت محترمانه اما مبهم، بیش از آنکه نشانه «ساماندهی اندیشهها» باشد، برای افکار عمومی تداعیکننده یک ردیف بودجه دیگر است.
کسری بودجه ۸۰۰ هزار میلیاردی و نهادهای بیپاسخگو
علی قنبری، اقتصاددان، میگوید: «کسری بودجه ۸۰۰ هزار میلیارد تومانی فقط یک عدد نیست، شکاف میان درآمدها و هزینههای دولت است که به طور مستقیم بر سفره مردم فشار میآورد».
حال پرسش اینجاست: در چنین شرایطی چرا دولت باید منابع اندک را صرف دفاتر تازهتأسیس کند؟ فهرستی با دهها دفتر و بنیاد و موسسه و نهاد که «دفتر نشر آثار سردار رشید» تنها یکی از آنهاست.
از ستادهای بیحاصل تا مقبرههای پرهزینه
مدارس کپری هنوز در سیستان و بلوچستان نفس میکشند. بیمارستانها از کمبود دارو و پرسنل مینالند. کارگران ماهها حقوق معوق دارند. دانشگاهها تجهیزات پایهای ندارند.
دفتر نشر آثار سردار رشید، تازهترین حلقه در زنجیره «یک مشت بنیاد و سازمانهای الکی که به هیچ دردی نمیخورند» مورد اشاره رئیسجمهور است. تجربه نشان داده چنین دفاتری نه تنها اندیشهها را «نشر» نمیدهند، بلکه اغلب به بایگانیهای مجلل تبدیل میشوند با چند کارمند حقوقبگیر، چند مراسم سالگرد، چند کتاب خاطرات و یک ردیف بودجه که هر سال تمدید میشود
در چنین شرایطی، آیا اولویت کشور نشر اندیشههای سرداری است که احتمالا دغدغه ایشان هم امنیت کشور و رفع نیازهای ابتدایی مردم بوده است تا احیای بریز و بپاش جدید؟
این نخستین بار نیست که چنین نهادی تأسیس میشود. کافی است به عقب نگاه کنیم:
«ستاد مرکزی بزرگداشت شهدای خدمت» پس از حادثه سقوط بالگرد رئیسی، چند ماه تمام خبرساز شد و میلیاردها تومان هزینه مراسم و مقبره شد.
دهها بنیاد و مرکز برای نشر آثار امام خمینی، آیتالله خامنهای، شهید بهشتی، مطهری و... ایجاد شد که بسیاری از آنها هنوز سالانه بودجه کلان میگیرند، بیآنکه خروجی ملموسی در سطح جامعه داشته باشند.
بنیادهایی که روزی با شعار «احیای اندیشه» ایجاد شدند، امروز به ساختمانهای عریض و طویل با پرسنل ثابت و هزینههای جاری تبدیل شدهاند.
تخصیص منابع به نهادهای کمبازده؛
اولویتهای وارونه
واقعیت این است که دفتر نشر آثار سردار رشید تنها یک نمونه تازه از همان الگویی است که سالهاست بر بودجه کشور سایه انداخته است: ایجاد نهادها و بنیادهایی با مأموریتهای کلی و مبهم، بدون شاخصهای ارزیابی و بدون پاسخگویی روشن.
کارشناسان اقتصادی این سازوکار را «هزینه فرصت» مینامند؛ یعنی هر ریالی که صرف چنین دفاتری میشود، از جیب آموزش و بهداشت و زیرساخت کم میشود. همین امروز، در شرایطی که کلاسهای کپری در جنوب کشور سرپا مانده، بسیاری از دانشگاههای دولتی با کمبود بودجه پژوهشی مواجهاند، و بیمارستانها به دلیل نبود تجهیزات پایه از ارائه خدمات عاجزند، بخشی از منابع محدود کشور به سمت دفاتر و بنیادهایی هدایت میشود که اثری در زندگی روزمره مردم ندارند.
نمونه روشن، بودجه سالانه نهادهایی چون سازمان تبلیغات اسلامی یا جامعةالمصطفی است. هزاران میلیارد تومان به این مراکز اختصاص مییابد، بیآنکه شاخصهای قابل اندازهگیری از خروجی آنها در دسترس باشد. نه در سطح اقتصادی، نه در ارتقای فرهنگ عمومی و نه حتی در بازسازی سرمایه اجتماعی، نشانهای از بازدهی وجود ندارد. تنها چیزی که هر سال تکرار میشود، افزایش ردیفهای بودجه و بزرگتر شدن دستگاه اداری آنهاست.
فضای شبکههای اجتماعی نشان میدهد که افکار عمومی دیگر تاب تحمل پروژههایی نظیر تشکیل «دفتر تنظیم و نشر آثار و اندیشههای سردار شهید غلامعلی رشید» را ندارد. حتی آن دسته از کاربرانی که به احترام رشادتهای سرداران دوران جنگ سکوت میکردند، حالا میگویند: «بزرگداشت واقعی شهدا، عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان است، نه ساختن دفتر و بنیاد پرخرج»
دفتر نشر آثار سردار رشید هم در همین دستهبندی قرار میگیرد: نهادی با مأموریت مبهم و کلی (جمعآوری و نشر اندیشهها)، بدون گزارشدهی شفاف، و به احتمال زیاد تبدیل شدن به یک سازمان دائمی و هزینهبر. این در حالی است که میتوان همان مأموریت را به مراکز موجود مثل بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس یا حتی مراکز پژوهشی دانشگاهی سپرد، بدون ایجاد ساختار جدید.
به بیان دیگر، مسأله اصلی خود دفتر رشید یا هر نهاد مشابه نیست؛ مسأله، منطق وارونه تخصیص منابع است: جایی که بودجه محدود به جای آنکه صرف خدمات حیاتی شود، به سمت نهادهای کمبازده و پرهزینه هدایت میشود.
وقتی منبع بودجه معلوم نیست
نکته قابل تأمل اینکه در خبر رسمی تشکیل «دفتر تنظیم و نشر آثار و اندیشههای سردار رشید» هیچ اشارهای به محل تأمین منابع مالی این نهاد تازه نشده است. آیا این دفتر از بودجه عمومی ارتزاق خواهد کرد یا قرار است با کمکهای مردمی و حمایت داوطلبانه اداره شود؟ تجربه مشابه نهادهای اینچنینی نشان میدهد که اغلب این ساختارها به خزانه عمومی وصلاند و سهمی از بودجه میبرند؛ اما وقتی شفافیت در همین آغاز کار وجود ندارد، طبیعی است که افکار عمومی با تردید به موضوع نگاه کند و پرسشهایی از جنس «این پولها از کجا میآید و چه کسی پاسخگوی هزینههاست؟» پررنگتر شود.
بازتابهای شبکههای اجتماعی؛
کنایه و خشم
خبرهایی چون راهاندازی «دفتر تنظیم و نشر آثار سردار رشید» همواره در شبکههای اجتماعی با واکنشهای فراوانی روبهرو میشود. کاربران بهویژه در توییتر (ایکس) و اینستاگرام با هشتگهایی مثل «بودجه کجا میرود» یا «محرومان فراموش شدند» معمولا به این خبرها واکنشهای کنایهآمیز نشان میدهند.
اما فراتر از کنایهها، بخش زیادی از واکنشها رنگ و بوی خشم دارد. کاربران بسیاری از این میگویند که چطور دولت مدارس کپری را نوسازی نمیکند، اما برای چاپ پوستر و کتابچه در وصف فرماندهان، پول دارد.
مسأله اصلی خود دفتر رشید یا هر نهاد مشابه نیست؛ مسأله، منطق وارونه تخصیص منابع است: جایی که بودجه محدود به جای آنکه صرف خدمات حیاتی شود، به سمت نهادهای کمبازده و پرهزینه هدایت میشود
اما بخش عجیب ماجرا همانجاست که در ابتدای گزارش بدان اشاره شد. رئیس دولت هم خود منتقد این ماجراست.
فضای شبکههای اجتماعی نشان میدهد که افکار عمومی دیگر تاب تحمل چنین پروژههایی را ندارد. حتی آن دسته از کاربرانی که به احترام رشادتهای سرداران دوران جنگ سکوت میکردند، حالا میگویند: «بزرگداشت واقعی شهدا، عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان است، نه ساختن دفتر و بنیاد پرخرج».
وقتی مردم میبینند میلیاردها تومان صرف دفاتری میشود که خروجی آنها نهایتاً یک کتاب یا مراسم سالگرد است، طبیعی است که اعتمادشان فرو بریزد.
تأسیس «دفتر تنظیم و نشر آثار سردار شهید غلامعلی رشید» در ظاهر اقدامی فرهنگی است. اما در بطن بحران اقتصادی و کسری بودجه، بیش از هر چیز به دفترچهای تازه برای برداشت از منابع عمومی شبیه است. در واقع تشکیل یک نهاد و دفتر جدید «فقط بریز و بپاش از جیب محرومان است»، اینجا هم میتوان پرسید: اندیشههای بلند یک سردار شهید را آیا نمیتوان در کتابها و خاطرات موجود پاس داشت؟ آیا نیاز به دفتر و ساختمان و ردیف بودجه
تازه است؟
جایگاه حفظ آثار و نشر
ارزشهای دفاع مقدس کجاست؟
در سطح کلان، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یک نهاد مرکزی است که اسناد، موزهها، یادمانها، اسناد و نشرات دفاع مقدس را تحت نظر دارد. این سازمان، زیر مجموعهی نیروهای مسلح است و بخشی از وظایفش هم حفظ خاطره و اسناد جنگ است.
در استانها و شهرستانها هم دفتر یا ادارهکل حفظ آثار دفاع مقدس وجود دارد؛ مثلاً در استان همدان، استان خراسان شمالی، استان فارس و دیگر استانها، دفاتر نمایندگی یا ادارۀ کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فعالاند.
بررسیها نشان میدهد دفتر حفظ آثار یک سردار مشخص مثل آنچه برای سردار رشید مطرح شده برای شهدای دیگر شکل نگرفته و پاسداشتها معمولا ذیل همین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یا بنیاد شهید یا دفتر مربوط به ایثارگران انجام شده است.
یک دفتر دیگر، یک عنوان دیگر، یک ردیف بودجه تازه. انگار نه انگار که همین چند هفته پیش رئیسجمهور با دلی پُر گفت: «کارمان شده فقط به یک مشت بنیاد و سازمان الکی که به هیچ دردی نمیخورند پول بدهیم! این بساط باید جمع شود»
به اعتقاد صاحبنظران وقتی نهاد عمومی حفظ آثار دفاع مقدس کاری انجام میدهد برای کل رزمندگان و شهداست، نه فقط یک فرد مشخص؛ پس منابع عمومی، مأموریت عمومی و مخاطب عمومی دارد.
اما وقتی دفتر خاص برای یک شخص خاص تأسیس شود، ممکن است مأموریت آن محدودتر باشد (حفظ خاطرات، اسناد، خاطرهگویی، پژوهش در آثار مخصوص آن فرد). در چنین شرایطی هزینه، ردیف بودجه، ادوات، نیروی انسانی و نظارت آن دقیقاً مشخص نیست، و همین نکته باعث حساسیت میشود.
هرچند رئیس جمهور گفته است «این بساط باید جمع شود»، اما آنچه تجربه نشان داده این است که نه تنها این بساط جمع نمیشود، بلکه هر سال گستردهتر هم میشود و دفتر نشر آثار سردار رشید، فقط تازهترین شاهد این ماجراست.
دیدگاه تان را بنویسید