آذر فخری

هنوز می‌توانیم و باید در مورد سیل امسال حرف بزنیم، بحث کنیم، دلیل بتراشیم-درست مثل کوه و جنگل‌تراشی بعضی‌ها- اما چرا باید هنوز و حتی تا مدت‌ها درباره سیل حرف بزنیم؟ به چند دلیل مهم؛ اول این‌که دیگر از غافلگیرشدن مسئولان و خسارت دادن در مورد غافلگیری ایشان، خسته و کلافه شده‌ایم. دوم، باید به این باور برسیم که کشور ما از دیرباز سرزمین خشکی بوده با دوره‌های بارشی شدید و سیلاب‌هایی از این دست؛ که اگر چنین نبود، آن‌همه پیش‌بینی در سازه‌های پل و سد و مسیل و کانال‌های باستانی اتفاق نمی‌افتاد. 

یک نگاه ساده به عملکرد آن سازه‌ها در سیل اخیر و مقاومت اعجاب‌انگیزشان باید این نکته را برای‌مان روشن کند که هم کشورمان سیل‌خیز بوده و هست و خواهد بود و هم آن قدیمی‌ها چه خوب این مسئله را درک کرده و برایش چاره‌اندیشی  ونه پروژ‌ه‌سازی و بودجه‌گیری و پیمان‌کاری- کرده بودند. 

اگر آن‌چه در پی می‌آید به کسی بربخورد؛ چه در حد یک تلنگر و چه به دردناکی یک مشت؛ بسی باعث خرسندی خواهد بود؛ زیرا الان وقت به خودآمدن و درست دیدن و احساس مسئولیت کردن است؛ حتی به بهای از دست دادن مسئولیت!

مدیر مرکز زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی جنوب کشور: گرچه این سیل دلایل طبیعی هم داشته، اما دخالت بی‌رویه انسان در طبیعت بیش از 70 درصد در بروز سیل ویرانگر شیراز دخیل بوده است

سهم دستبردهای انسانی؛  70 درصد!

اول از شیراز شروع  می‌کنیم با این سخن طهمورث یوسفی، مدیر مرکز زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی جنوب کشورکه  گفته است: «گرچه این سیل دلایل طبیعی هم داشته اما دخالت بی‌رویه انسان در طبیعت بیش از 70 درصد در بروز سیل ویرانگر شیراز دخیل بوده است.»

بسیار بدیهی است که یک بلای طبیعی می‌تواند علت‌های طبیعی هم داشته باشد؛ اما چرا با این شدت و چرا چنین ناغافل؟ و چرا در مناطق دیگری که می‌شد حداقل جان آدم‌ها را نجات داد، هم‌چنان شاهد بی‌توجهی و ادامه روند غافلگیری بودیم. این البته به آن معنا نیست که مسئولان یا هر نهاد امدادرسان دیگری عملا کاری نمی‎کنند، بلکه دقیقا به این معناست که تقریبا یا کاری را که باید بکنند بلد نیستند و نمی‎دانند چه کار کنند یا حواس‎شان جای دیگری است و به گفته اغلب سیل‎زده‎ها مسئولان محترم از ابعاد فاجعه‎بار و وحشتناک سیل و پیامدهای آن خبر ندارند. پیامدهایی که تا سال‎های سال مردم را درگیر دوباره‎سازی آن‎چه از دست داده‎اند خواهد کرد و می‎دانیم که هنوز فاجعه زلزله بم و پس از آن زلزله کرمانشاه و سرپل‎ذهاب روی دست‎مان مانده است و تعدادی از آن‎هایی را هم که زلزله پارسال با خود نبرد، سیل امسال برد!

یوسفی معتقد است مهم‎ترین دلیل شدید بودن آسیب‌های سیل، سوءمدیریت و عدم توجه به اصول‌ مدیریت بحران است: «متاسفانه در سال‌های اخیر افراد سودجو و منفعت‌طلب در حریم رودخانه‌ها ساخت و ساز کرده‌اند در حالی‌که ادارات منابع طبیعی و دیگر سازمان‌های متولی نباید اجازه چنین اقداماتی را به این سودجویان می‌دادند.»  بسیاری از کارشناسان معتقدند یکی از علل اصلی سیلاب شیراز و وسعت ابعاد فاجعه‌بار آن، تغییر مسیر رودخانه به جاده و خیابان بود. فاجعه دروازه قرآن شیراز دقیقا به این علت روی داد که مسیل باستانی این ناحیه را که حاصل دوراندیشی و تجربه نسل‌های گذشته بود، تبدیل کردند به جاده. چرا مهندسان و پروژه‌کاران - یا پروژه‌سازان- ما درزمینه ساخت‌وساز جاده‌ها و پل‌ها و مسیرهای خط‌آهن متوجه نبودند که  اگر مدت زیادی در یک منطقه باران نبارید به معنای آن نیست که دیگر نخواهد بارید؟ مثلا همین سیل به رودخانه قم  هم رسید، در حالی‌که چندین سال بود در این رودخانه سیلی نیامده بود.

«سیل‌پیمایان» مدیران قلابی و متظاهری هستند که سیل و مصیبت و رنج‌دیدگی مردم را به ابزاری برای پنهان کردن مدیریت ناکارآمد خود و کاستی‌های حکمرانی آب و منابع طبیعی در کشور تبدیل کرده‌اند و با طرفداری از مدیریت فشل، مانعی جدی برای شکل‌گیری مدیریت خردمندانه و عقلانی در کشورند

یوسفی چنین ادامه می‌دهد: «عوامل بروز سیل شیراز به دو بخش طبیعی و عوامل موثر ناشی از دخالت بی‌رویه انسان تقسیم‌بندی شده که سهم عوامل انسانی بیش از 70 درصد بوده است. پوشش گیاهی کم از دیگر عوامل طبیعی است که موجب تشدید رواناب سطحی شد. تغییر کاربری اراضی یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد تشدید رواناب است، به‌گونه‌ای‌که در دامنه‌های شرقی و غربی پیرامون مسیل دروازه قرآن، ساخت و سازهای تجاری، تفریحی و مسکونی انجام شده و رواناب‌های بالا دست این مناطق همراه با رواناب‌های حاصل از پوشش‌های نفوذناپذیر در مناطق ساخت‌وساز شده در مسیرهای جدید و یکپارچه شده به دهانه خروجی دروازه قرآن هجوم آورده و سبب افزایش حجم سیلاب سرریز شده در دروازه قرآن شد .دستکاری در مسیر آبراهه‌ها و یا مسدود کردن کامل این آبگذرها که در زیر حوضه دروازه قرآن و در ساخت سازه‌های پیرامون مسیل دروازه قرآن، به‌وفور قابل‌رویت است. هم‌چنین احداث پل‌های ارتباطی روی مسیل‌ها و تنگ کردن مسیر گذر آب بدون در نظر گرفتن حداکثر دبی محتمل از جمله پل‌های ورودی مسیل سعدی و غالب پل‌های ارتباطی رودخانه خشک، از جمله مواردی است که در سرریز رواناب‌ها و ایجاد خسارت نقش داشته است.»

آیا باید تغییر کنیم یا به کاسبی ادامه بدهیم؟!

گیتی خزاعی، پژوهشگر جامعه‌شناسی تغییر اقلیم در پاسخ این پرسش چنین می‌گوید: «سیل اخیر در ایران، علاوه بر همه مصائب، رنج‌ها و دردهایش، هشداردهنده ظهور یک قشر جدید هم هست؛ «کاسبان سیل»! که همان «سدستایان»ی هستند که طرفداران بی‌چون و چرا در کشورند و حسرت می‌خورند که چرا در این سال‌ها سدهای بیشتری نساختند و با استناد به حجم عظیم آب رهاشده در شهرها و روستاهای مورد هجوم سیل و با اشاره به کارکرد اخیر برخی سدهای کشور در نگهداری از بخشی از این ورودی عظیم آب، و کمک این سدها به محدود کردن ورود آب به شهرها و روستاها، زمزمه ساختن سدهای جدید، کسب اعتبارات جدید برای سدسازی، دریافت مصوبات جدید برای سدسازی، دریافت اعتبار برای اتمام سدهای نیمه‌تمام کشور را سر داده‌اند!» خزاعی معتقد است تکنیک سدسازی یکی از راه‌های مهار آب است: «اما تعرض و تصرف حق‌آبه طبیعت به‌واسطه احداث سد هم اتهام کمی نیست که با نادیده گرفتنش بشود به سدسازی‌های بیشتر در کشوری که سال‌هاست سدها حق‌آبه طبیعت را بی‌محابا بلعیده و تبخیر کرده‌اند، تن داد. رویکرد غیرسیاسی در سدسازی یکی از مهم‌ترین عواملی است که در سیاست‌های جدید سدسازی در کشور باید مورد توجه قرار بگیرد.»

این جامعه‌شناس به گروه دوم کاسبان سیل اخیر، که «اقلیم‌ستیزان» هستند نیز اشاره می‌کند که «انکارکنند‌گان تغییر اقلیم» هستند: «اینان با اشاره به حجم بارندگی‌های اخیر، زمزمه ورود به دوره ترسالی را سر داده‌اند و با نادیده گرفتن اطلاع‌رسانی‌ها و گزارش‌های علمی متعدد درخصوص گرم شدن زمین به‌ویژه در خاورمیانه و ایران، گویا بنا دارند هم‌چنان راه را برای تداوم سیاست‌های ویرانگر غیر منطبق با تغییر اقلیم باز بگذارند». خزاعی به گروه سوم کاسبان سیل، که «سیل‌پیمایان» هستند اشاره می‌کند: «آن‌ها مدیران قلابی و متظاهری هستند که سیل و مصیبت و رنج‌دیدگی مردم را به ابزاری برای پنهان کردن مدیریت ناکارآمد خود و کاستی‌های حکمرانی آب و منابع طبیعی در کشور تبدیل کرده‌اند و با طرفداری از مدیریت فشل، مانعی جدی برای شکل‌گیری مدیریت خردمندانه و عقلانی در کشورند و با نمایشگری‌های مضحک، رفتارهای شعاری و غیرعقلانی را به جای رفتارهای اصیل مدیریتی جا می‌زنند تا کم‌توانی مدیریتی خود و کم‌تابی کشور در مقابل بحران‌ها را لاپوشانی کنند.»

پس  به این نتیجه می‌رسیم که تغییر لازم است؛ تغییری همه‌جانبه و در همه ابعاد بخصوص در سپردن مسئولیت به افراد و ترجیح دادن منافع طبیعت و مردم بر هر چیز دیگری. هم‎چنان که خزاعی بر این مسئله تاکید دارد: «برای عبور از مرحله ناکارآمدی و کم‌کارآمدی و ارتقای کیفیت حکمرانی در کشور، هیچ راه و چاره‌ای جز روی آوردن به مدیریت عقلانی و هوشمند و جایگزینی «مدیریت مخاطره‌محور» به جای «مدیریت بحران‌محور» در مدیریت رخدادهای طبیعی نیست. تنها راه تقویت مدیریت در کشور تمرکز بر «ارتقای تاب‌آوری جامعه» است و جایگزینی رویکرد مدیریتی «پیشگیری و آمادگی» به جای رویکرد مدیریتی «جبران خسارت.»

تغییر چقدر طول می‌کشد؟

معمولا بیشتر از زمانی که فکر می‌کنیم طول می‌کشد! چرا که سیل‌های اخیر، در نوع خود  بشدت غیرطبیعی بودند و نشان از دستبرد انسان به ساختار طبیعی محیط زیست. بنابراین اکنون زمان آن رسیده است که به جای تغییر طبیعت، خودمان را تغییر دهیم و البته که این تغییر به دلیل پیامدهایی چون چشم‌پوشی از منافع آنی، بسیار سخت و زمان‌بر خواهد بود. به گفته ناصر کرمی، اقلیم‌شناس: «هیچ رخداد منفردی نمی‌تواند نشانه تغییر اقلیم باشد، اما تکرار وقوع رخدادهای غیرنرمال می‌تواند فرض تغییر اقلیم را تقویت کند و مدعیان تغییر اقلیم در ایران می‌توانند این‌گونه رخدادهای غیر نرمال را مبنای صحت فرض خود قرار دهند. اگرچه هنوز باید محتاطانه در این باره صحبت کرد. قطعا بخش قابل‌توجهی از ویرانگری سیل ناشی از مولفه انسانی است. مثل تخریب پوشش گیاهی و عدم رعایت حریم رودخانه‌ها. سیل می‌توانست کمتر ویرانگر باشد اگر اقتضائات معمول اکولوژیک در مدیریت محیطی رعایت شده بود.