ترک تحصیل 19درصد از دختران

مدیرکل امور زنان آموزش‌‌وپرورش گفته است: ۱۹درصد دختران ایرانی از سال دوم متوسطه ترک تحصیل می‌کنند. فرحناز مینایی‌پور می‌گوید پوشش تحصیلی دختران در دوره «متوسطه دوم»، ۸۱درصد است و ۱۹درصد آنان از این ‌‌دوره به ‌بعد، مدرسه را کنار می‌گذارند. خانم مدیر کل این میزان بازماندگی از تحصیل را یک زنگ‌خطرمی‌داند؛ ترک تحصیل دختران در این مقطع نشان از فقر اقتصادی و فرهنگی، جلوگیری پدرومادرها و ازدواج زودرس آنان دارد.

آذر فخری، روزنامه‌نگار

داستان امروزمان را با یک خبر نه چندان خوب آغاز می‌کنیم. خبری که نشان از اتفاقی ناخوشایند در جامعه‌ای دارد که در مراحل و مقاطع مختلف، زن و مردش، ادعای حرکت به سوی مدرنیته را دارند؛ از سرتاپای لباس پوشیدن و خورد و خوراک‌شان را که نگاه کنید، این حس به شما دست می‌دهد که این آدم‌ها با چه شتاب باورنکردنی در حال پوست‌اندازی‌اند و می‌خواهند خود را، فکرو سر و شکل‌شان، را به حد و معیارهای جهان توسعه‌یافته برسانند. اما...

 اما...و پس از هر امایی افسوس و حسرتی ناگوار کمین کرده است؛ داستانی که هنوز به آغازش نرسیده‌ایم این است که ما هم‌چنان در برزخ سنت و مدرنیته گیر افتاده‌ایم. البته بهتر آن است که بگوییم در گیرهای مختلف این برزخ، به دام افتاده‌ایم و گاهی راه بازگشتن و پیش رفتن نداریم. 

گفتیم که قرار است داستان ما با یک خبر تلخ و ناگوار شروع شود: 

«مدیرکل امور زنان آموزش‌‌وپرورش گفته است: ۱۹درصد دختران ایرانی از سال دوم متوسطه ترک تحصیل می‌کنند. فرحناز مینایی‌پور می‌گوید پوشش تحصیلی دختران در دوره «متوسطه دوم»، ۸۱درصد است و ۱۹درصد آنان از این‌‌ دوره به‌ بعد مدرسه را کنار می‌گذارند. خانم مدیرکل این میزان بازماندگی از تحصیل را یک زنگ‌خطرمی‌داند ترک تحصیل دختران در این مقطع نشان از فقر اقتصادی و فرهنگی جلوگیری پدرومادرها و ازدواج زودرس آنان دارد.»

از یک طرف که بحمدلله لایحه جلوگیری از ازدواج کودکان تصویب نشد، یا هنوز بر سر آن مجادلات و مناقشاتی وجود دارد. از آن‌ طرف یکی از نمایندگان خانم مجلس اظهار کرده شمایی که با ازدواج زودرس دختران مخالفید، چرا با دختران 15، 16 ساله‌ای که با پسرها دوست می‌شوند و در خیابان‌ها می‌گردند، مشکلی ندارید؟ یعنی اصلا این بانو فرق دوستی و ازدواج را یا متوجه نیستند یا خود را به آن راه می‌زنند. ازدواج، در اغلب جوامع، چه سنتی و چه مدرن، معمولا یک قرار داد مذهبی-اجتماعی است برای تشکیل یک خانواده با کارکردهای ویژه‌اش؛ که هم شامل اقتصاد می‌شود، هم شامل مناسبات اجتماعی وسیاسی می‌شود و هم شامل فرزندآوری. حالا در این میان مقداری چاشنی عشق و محبت هم به این قرارداد اضافه می‌شود. چون این دو نفر در این تعاملی که سمت‌وسویی اجتماعی دارد، باید بتوانند همدیگر را در زیر یک سقف تحمل کنند. 

هرقدر دختران  بتوانند سال‌های بیشتری در نظام آموزشی حضور داشته باشند، به همان نسبت در رویارویی با مشکلات زندگی در بزرگسالی آماده‌تر می‌شوند، هم‌چنین استفاده‌ بهینه دختران از فرصت‌های آموزشی می‌تواند در افزایش تولید و درآمد ملّی آثار مثبت به دنبال داشته باشد

زن و مردی که وارد قرارداد ازدواج می‌شوند، با مسئولیت‌های خطیری مواجه می‌شوند که باید از پیش نسبت به آن‌ها آگاهی و نیز توان روحی و جسمی کافی داشته باشند. زنی که ازدواج می‌کند؛ دیگر به‌عنوان یک دختر 15 ساله به او نگاه نمی‌شود. از او از همان روز اول ازدواج، انتظار می‌رود که بتواند امور خانه را رتق‌وفتق کند و درواقع تدبیر منزل را بلد باشد و بتواند فرزندی بیاورد و آن‌ را برای جامعه، خوب تربیت کند. 

اما داستان دخترو پسر 15، 16 ساله‌ای که در خیابان می‌گردند و هم‌صحبت می‌شوند و بعد از دو ساعت هر کدام به خانه خود و نزد والدین خود می‌روند، چه ربطی با ازدواج با این حجم از وظایف خطیر دارد؟!

ورود به متن!

باشد ... قبول! زیا د حاشیه رفتیم. اصل مطلب این است که آمار دخترانی که ترک تحصیل می‌کنند رو به افزایش است و اغلب این دختران از مدرسه به خانه بخت نقل مکان می‌کنند و از آن‌جا که جوانانی که سن‌شان متناسب با سن این دختران باشند، هنوز بیکارند و توان ازدواج ندارند، این دختران، با مردانی ازدواج می‌کنند که  در خوش‌بینانه‌ترین حالت اگر همسر اول باشند، با آن‌ها فاصله سنی زیاد دارند، که معمولا چنین نیست و این دختران وارد زندگی مردانی می‌شوند که یا هنوز همسر اول‌شان را دارند یا متارکه کرده‌اند و بچه‌هایی زیر دست و بال‌شان هست یا همسرشان فوت کرده است. پس این‌طور نیست که دختران 15 ساله ما با ازدواج، آن عروس‌های خوشبختی ‌شوند که این‌همه درباره‌شان در مجلس و با لایحه و بی‌لایحه، سر و صدا راه انداخته‌ایم. 

ترک تحصیل یعنی چه؟!

طبق برنامه پنج ساله تا سال 1393 این‌طور بود که باید بی‌سوادی در گروه سنی زیر 50 سال در مناطق مختلف کشور ریشه کن شود، اما ماجراها و افت و خیزهای اقتصادی و اجتماعی به سمت و سویی رفته است که هر سال شاهد افزایش شمار زیاد کودکانی هستیم که از تحصیل بازمی‌مانند. جدیدترین یافته‌های پژوهشی از وضعیت دانش‌آموزان در مدارس، نشان می‌دهد سالانه 25 درصد دانش‌آموزان یعنی یک چهارم آن‌ها ترک تحصیل می‌کنند.

ترک تحصیل، برخلاف آن‌چه ابتدا به نظر می‌رسد، تنها به دلیل ضعف تحصیلی دانش‌آموزان نیست بلکه بیشتر از مشکلات اجتماعی و تحصیلی در مدارس ناشی می‌شود و بنابراین باعث تحمیل هزینه بیشتری به نظام آموزش و پرورش می‌شود 

  منظور از ترک تحصیل هم برای روشن‌تر شدن مطلب یعنی دانش‌آموزانی که زودتر از موعد مقرر و به‌عبارتی قبل از پایان یک دوره، مدرسه را ترک می‌کنند. ترک تحصیل معمولاً منجر به افزایش کم‌سوادی و بی‌سوادی در جامعه می‌شود.

سن خروج از مدرسه در سطح جهانی 18 سال است. یعنی آموزش‌وپرورش هر کشوری موظف است تمامی کودکان و نوجوانان زیر 18 سال را تحت‌پوشش خود قرار دهد. هرگاه به علتی کودک یا نوجوانی قبل از این سن از مدرسه بیرون بیاید، شامل تعریف ترک تحصیل می‌شود.

در قانون ایران تا دوره متوسطه دوم تحصیل اجباری است، ولی از سال دوم چنین اجباری در قانون ما دیده نمی‌شود، بنابراین بیشترین میزان ترک تحصیل در همین سن اتفاق می‌افتد.

ترک تحصیل یکی از مشکلات عمده دانش‌آموزان دختر و خانواده‌های آن‌ها و سیستم آموزش‌وپرورش است و به یک مشکل روانی-  اجتماعی تبدیل شده است . ترک تحصیل، برخلاف آن‌چه ابتدا به نظر می‌رسد، تنها به دلیل ضعف تحصیلی دانش‌آموزان نیست بلکه بیشتر از مشکلات اجتماعی و تحصیلی در مدارس ناشی می‌شود. بنابراین باعث تحمیل هزینه  بیشتری به نظام آموزش و پرورش می‌شود و اولین عاملی که تاثیر بازدارنده و مخربی بر کارایی، تحرک، روح و جسم دانش‌آموزان دارد عدم اطلاع خانواده‌ها از نیازهای آنان و رشد سریع جامعه به سوی مدرنیزه شدن است. 

مادران کم‌سواد در راهند!

این روزها، به‌ویژه در جوامع شهرستانی و روستایی، بسیاری از والدین تحصیل کودک را تحمیل هزینه‌های اقتصادی به خانواده و تبدیل وی به یک اضافه بار می‌دانند. به این ترتیب، در مورد پسران، کار کردن ارزش بیشتری از تحصیل دارد و در مورد دختران، حذف آنان از خانواده با اتکا به ازدواج، بهترین و مناسب‌ترین گزینه است.  پس یکی از علت‌های مهم  ترک تحصیل برای دختران ازدواج زودهنگام است. بسیاری از خانواده‌ها، ازدواج کردن را سرنوشت قطعی یک دختر می‌دانند که هر چه زودتر اتفاق بیافتد، بهتر است. 

اما مشکل اساسی جامعه ما، چه در میان مسئولان و چه در میان احاد مردم، این است که به یک مسئله مهم و اساسی در جهان امروز توجه نمی‌کنند و آن «سواد در همه زمینه»هاست. درجهانی که ناتوانی در استفاده از کامپیوتر را بی‌سوادی می‌داند، جهانی که ناتوانی در تعاملات عاطفی و نیز ناتوانی در استفاده از انواع رسانه را بی‌سوادی می‌داند،  با ترک تحصیل دختران، و کم و حتی بی‌سواد ماندن آنان، قرار است چگونه نسلی به جامعه فردای ایران تحویل داده شود؟ 

ترک تحصیل زودهنگام برای دخترانی که ازدواج می‌کنند، باعث می‌شود نسلی از مادران جوان پرورش پیدا کنند که به‌جای تحصیل و پرورش مهارت‌های فردی و شخصی خود مجبور به پذیرفتن مسئولیت ازدواج و بچه‌داری شده‌اند. چنین مسئله‌ای منجر به کاهش سلامت روان آن‌ها می‌شود. از طرف دیگر هر چه نرخ سواد زنان یک جامعه بالاتر باشد، آن جامعه رفاه بیشتری دارد و سلامت جسمانی و روانی کودکانش بالاتر خواهد بود.

ورود زودهنگام به بازار کار به‌ویژه برای پسران باعث می‌شود سال‌هایی که یک نوجوان نیاز دارد به دور از دغدغه‌های اقتصادی به دنبال حل بحران نوجوانی و هویت‌یابی باشد، درگیر بحران‌ها و فشارهای اقتصادی شود. این امرهم به کاهش سلامت روان فرد و هم نرخ کلی سواد جامعه می‌انجامد. نرخ سواد جامعه به شکل مستقیم با میزان رفاه و پیشرفته بودن یک جامعه در ارتباط است.

دکتر علی‌نقی اقدسی، استاد جامعه‌شناسی در این زمینه معتقد است:  باز ماندن از تحصیل زودهنگام دانش‌آموزان دختر می‌تواند آثار و تبعات منفی در بعد فردی و اجتماعی داشته باشد. با توجه به اکثریت جمعیّت دختران دانش‌آموز از مجموع دانش‌آموزان کشور، بررسی ترک تحصیل زودهنگام آن‌ها، با در نظرگرفتن سرمایه‌گذاری‌های دولت وخانواده‌ها در این زمینه‌، لازم و ضروری است. هرقدر دختران  بتوانند سال‌های بیشتری در نظام آموزشی حضور داشته باشند، به همان نسبت در رویارویی با مشکلات زندگی در بزرگسالی آماده‌تر می‌شوند، هم‌چنین استفاده‌ بهینه دختران از فرصت‌های آموزشی می‌تواند در افزایش تولید و درآمد ملی آثاری مثبت به دنبال داشته باشد. البته  عوامل بازدارنده ترک تحصیل دختران را باید در عوامل فرهنگی و سپس عوامل اقتصادی و درنهایت در عوامل آموزشی جست‌وجو کرد و از طریق آن عوامل بازدارنده را کاهش داد و عوامل تسهیل‌کننده را تقویت کرد.

به گفته این محقق، در زمینه دستیابی برابر به فرصت‌های آموزشی بین دختران و پسران تفاوت وجود دارد و این تفاوت با محرومیت بیشتر دختران در مقایسه با پسران است. عوامل برون مدرسه‌ای (عوامل فرهنگی و اقتصادی) به میزان بیشتری باعث محرومیت دختران از آموزش در دوره عمومی می‌شود. 

در ترک تحصیل دختران عواملی چون: اصرار خانواده به ازدواج زودرس، نبود دبیرستان در محل زندگی، تعصبات خانوادگی و محلی، فقر اقتصادی بی‌سوادی خانواده‌ها و زیاد بودن تعداد افراد خانواده را هم باید در نظر گرفت. 

اما آن‌چه بیشتر اهمیت دارد رویکرد مسئولان در این زمینه است که گویی تضاد عقیده و باور چندانی با خانواده‌های کم و بی‌سواد و پرتعدادی که مانع از تحصیل دختران خود می‌شوند، ندارند و همین مورد است که پیش از هر عامل دیگر باید مورد توجه قرار بگیرد. رویکرد جامعه و مسئولان آن در انتخاب شرایط زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد و نمی‌توان این دو طیف را  در سیاست‌گذاری‌های آموزشی ‌و اجتماعی، از هم جدا در نظر گرفت.