گمشده در فضای مجازی، پنهان در سوء‌تفاهم

در مناسبات اجتماعی بچه‌های دهه هشتاد، روابط مجازی بر تعاملات دنیای واقعی غلبه پیدا کرده است. این نسل در فضای مجازی بیشتر حضور دارند و فعالیت می‌کنند؛ فضایی که در آن، «مکان» به معنای واقعی خود و حتی زمان آن طوری که در واقعیت جریان دارد، معنایی ندارد. یکی از مسائلی که این نسل آن ‌را تجربه نکرده، فرهنگ کوچه است؛ در نتیجه عملکرد فضای توسعه شهری، ما تا حدی فضای کوچه را از دست داده‌ایم.

آذر فخری، روزنامه‌نگار

چند روزی است آمار خودکشی‌شان در شبکه‌های مجازی و کانال‌ها، دست به دست می‌شود. بچه‌هایی که متولد دهه هشتاد هستند و حالا سن‌شان حول و حوش نوجوانی می‌چرخد. در واقع نوجوانانی که می‌روند وارد دنیای جوانی بشوند؛ کنکور بدهند، دانشگاه بروند، عاشق بشوند-اگر تا به‌حال چند ده بار عاشق نشده باشند!- و درنهایت... نه شغلی و نه خانواده‌ای...

بدبینم؟ سیاه‌نمایی می‌کنم؟ خوب نه بدبینم و نه اهل سیاه‌نمایی؛ اما تا دل‌تان بخواهد واقع‌بینم  واین واقع‌بینی به‌شدت متکی است بر آمار، که مسئولان به فارسی می‌گویند «پیمایش»! و البته همین مسئولان پارسی‌مدار، چندان دل و دماغ بررسی این‌طور آمارها را ندارند!

 بچه‌های دهه شصت که با ناکامی و نامرادی، دیگر نه بچه و نوجوان، بلکه جوانانی از تک و تا افتاده‌اند که در تجرد و تنهایی به پایان سنین جوانی نزدیک می‌شوند. همین‌طور است داستان دهه هفتادی‌ها، که البته عده‌ای می‌گویند اوضاع‌شان تا حدودی بهتر از این دو دهه است. اما می‌رسیم به دهه هشتادی‌ها، فرزندان فضای مجازی که در فضاهای مجازی برنامه می‌چینند و در فضای واقعی، اجرا می‌کنند: میتینگ کوروش، شرکت در تشییع پاشایی، برنامه آب‌بازی در پارک آب و آتش و ...

حسین، یک دهه هشتادی است که در توصیف خودش از کلمه «علاف» استفاده می‌کند! کلمه‌ای که وقتی آن ‌را به زبان می‌آورد، تقریبا هیچ حسی نه در صدایش هست و نه در صورت و نگاهش. وقتی می‌خواهم توضیح بدهد منظورش از علافی چیست، می‌گوید: علافی یعنی هی بروی مدرسه، برگردی خانه، مدام کنترل بشوی، مدام سوال‌پیچ بشوی، و بالاخره تنها راهی که برایت باقی بماند این باشد که با دوستانت در فضای مجازی چت کنی.

کوچه‌های بچگی، یادش به خیر!

مرحوم دکتر محمدامین قانعی‌راد، رییس سابق انجمن جامعه‌شناسی، روزگاری در مورد فرزندان این دهه گفته است: مهم‌ترین شاخصه این نسل، حضور فعال آنان در فضای مجازی است. برای این‌که شکاف در این نسل جبران بشود باید از طریق همان فضای مجازی وارد شد.

در مناسبات اجتماعی بچه‌های دهه هشتاد، روابط مجازی بر تعاملات دنیای واقعی غلبه پیدا کرده است. این نسل در فضای مجازی بیشتر حضور دارند و فعالیت می‌کنند؛ فضایی که در آن، «مکان» به معنای واقعی خود و حتی زمان آن طوری که در واقعیت جریان دارد، معنایی ندارد. یعنی در واقع، مفهوم زمان و مکان برای آن‎ها تغییر کرده و همین ویژگی زمانی و مکانی ارتباط‌های آن‌ها را با مناسباتی که نسل‌های قبل داشتند، متفاوت کرده است. یکی از مسائلی که این نسل آن ‌را تجربه نکرده، فرهنگ کوچه است؛ در نتیجه عملکرد فضای توسعه شهری، ما تا حدی فضای کوچه را از دست داده‌ایم.

فرهنگ کوچه به‌عنوان محلی برای مناسبات بچه‌ها در شکل‌گیری شخصیت اجتماعی کودکان دهه شصت و هفتاد تاثیر زیادی داشت. یعنی مناسباتی که آن‌ها در کوچه با دیگران و با بچه‌های همسایه و محله برقرار می‌کردند، به شخصیت اجتماعی آنها شکل می‌داد. کوچه «مکان»ی است که امروز معنای خود را از دست داده و همراه با آن، فرهنگ کوچه هم از بین رفته است. در فضای کوچه بچه‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند، بازی می‌کردند، تعامل داشتند، قهر و آشتی آن‌ها در این فضا اتفاق می‌افتاد و به نحوی مناسبات اجتماعی را با یکدیگر تمرین می‌کردند. اما امروز کوچه محلی برای پارک اتومبیل‌ها شده و نه فضایی که به طور مثال، پسرها بتوانند گل کوچک بازی کنند یا دختر بچه‌ها بازی‌های خاص خود را داشته باشند. محله و کوچه به‌عنوان دو فضا، فرهنگی متناسب با خود را نیز به همراه می‌آوردند اما امروز این دو جایگاه خود را در شکل دادن به شخصیت بچه‌ها از دست داده‌اند. در گذشته، بخش زیادی از اوقات فراغت بچه‌ها در کوچه و با مناسبات محلی می‌گذشت. در دهه ٤٠ و ٥٠ این فرهنگ قوی‌تر بود، در دهه ٦٠ نیز وجود داشت، دهه ٧٠ ضعیف شد و در دهه ٨٠ به کلی از بین رفت.

یک شهروند در یک جامعه باید از مهارت‌های گفتاری و شنیداری خوبی برخوردار باشد. یعنی سخن گفتن از طریق زبان و نه فقط خواندن جملات را بلد باشد زیرا زبان به همراه خود بار عاطفی دارد و بار معنایی خاصی را منتقل می‌کند 

این تعاملات سبب می‌شد دوستی‌های پایداری در میان کودکان شکل بگیرد. بچه‌هایی که ارتباط رو در رو با یکدیگر داشتند، قهر و آشتی می‌کردند و خاطرات مشترکی بین آن‌ها شکل می‌گرفت که این خاطرات، معطوف به فضای واقعی، همراه با نمادهای محلی و همراه با مفهوم خانه و کوچه و محله بود و این، در مناسبات آن‌ها پایداری ایجاد می‌کرد. به همین دلیل، در حال حاضر بچه‌های دهه شصتی را می‌بینید که در فضای کوچه با هم آشنا شده‌اند، با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و هم‌چنان نیز دوستی‌های خود را حفظ کرده‌اند و دوستی آن‌ها از عمق خوبی برخوردار است.

گمشده در فضای مجازی!

مرحوم قانعی‌راد به نکته ظریفی اشاره کرده است؛ به این که بچه‌های دهه هشتاد این فرهنگ را تجربه نکرده‌اند، محدود به فضای خانه هستند و از طریق فضای مجازی با افراد ارتباط برقرار می‌کنند.

این ارتباط ممکن است با افراد غریبه و حتی با همکلاسی‌ها و دوستان باشد. ممکن است از نظر کمی تعداد روابط و افراد بیشتر باشد اما از نظر کیفی، محتوای عاطفی این روابط تضعیف شده و تا حدی روابط انسانی سطحی‌تر می‌شود و مبتنی بر تبادل اطلاعات است تا رد و بدل کردن عواطف و احساسات و حتی تبادل نگاه‌ها و دیگر پدیده‌ای به نام نگاه و تعامل فیزیکی انسان با انسان در این میان وجود ندارد. این روابط سطحی که عمق و بار عاطفی زیادی ندارد و طبیعتا نمی‌تواند پایداری زیادی نیز داشته باشد. دوستی‌ها سیال و متغیر است و در شرایط خاصی شکل می‌گیرد و نمی‌تواند خاطره‌ای را بین طرفین شکل دهد، زیرا خاطره بیشتر در زمان و مکان واقعی شکل می‌گیرد؛ پس روابط زودتر از بین می‌رود و مناسبات و روابط مجازی خیلی سریع‌تر در معرض فراموشی قرار می‌گیرند.

روابط مجازی از طریق شیوه شکل دادن به مناسبات بین افراد بر شخصیت آنها‌ باعث می‌شود

شخصیت کمتر وفادار و پایدار باشد و حتی مفهوم دوستی نیز ممکن است معنای خود را از دست بدهد. اتفاق دیگری که بر شکل دادن شخصیت بچه‌ها اثر داشته فضای حیاط مدرسه است که متفاوت با فضای کلاس است. کلاس از رسمیت برخوردار بود اما بعد از اتمام کلاس، در حیاط مدرسه بود که روابط دوستی شکل پیدا می‌کرد و احساس همکلاسی و هم مدرسه‌ای بودن تقویت می‌شد. اما در حال حاضر، مدارسی به ویژه در سطح دبستان وجود دارند که اصلا فضایی به نام حیاط برای آن‌ها معنی ندارد. کودکان بعد از طی کردن چند پله به کلاس می‌روند و بعد از تمام شدن کلاس نیز به خانه برمی‌گردند. زنگ تفریح‌های کوتاه آن‌ها در مکانی به اسم حیاط همراه با بازی و نشاط و قهر و آشتی سپری نمی‌شود. 

روابط مجازی از طریق شیوه شکل دادن به مناسبات بین افراد بر شخصیت آن‌ باعث می‌شود شخصیت کمتر وفادار و پایدار باشد و حتی مفهوم دوستی نیز ممکن است معنای خود را از دست بدهد

هشتادی‌ها تعامل رو در رو ندارند!

بچه‌های دهه هشتاد به دلیل عضویت در شبکه‌های اجتماعی کمتر روزنامه و کتاب می‌خوانند. یعنی جایگاه کتاب خواندن در این نسل به‌شدت تضعیف شده و فقط کتاب درسی برای آنها اهمیت دارد. در نسل‌های گذشته، در کنار کتاب‌های درسی کتاب‌های زیادی اعم از کتب تاریخی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، شعر، رمان و حتی مجلات عمومی اهمیت پیدا می‌کرد. در حال حاضر، بیشتر وقت بچه‌ها صرف مدرسه و بعد از آن، کلاس‌های آمادگی برای کنکور می‌شود. در نتیجه، وقت محدودی برای آنها باقی می‌ماند که آن ‌را هم شبکه‌های اجتماعی می‌گیرند. یکی دیگر از ویژگی‌های این نسل این است که نوشتن و خواندن آن‌ها نیز به فضای مجازی محدود می‌شود. یک شهروند در یک جامعه باید از مهارت‌های گفتاری و شنیداری خوبی برخوردار باشد و این را در فضای واقعی تمرین کرده باشد. یعنی سخن گفتن از طریق زبان و نه فقط خواندن جملات را بلد باشد زیرا زبان به همراه خود بار عاطفی دارد و بار معنایی خاصی را منتقل می‌کند و پویایی ویژه‌ای دارد. بنابراین، تجربه گفتن و شنیدن در فضای واقعی کاملا با خواندن و نوشتن در فضای مجازی متفاوت است. 

شکل‌گیری گروه‌های مرجع مجازی!

این نسل، گروه‌های مرجع خود را در فضای مجازی جست‌وجو می‌کند. قبلا رادیو، تلویزیون و مطبوعات، رسانه‌هایی بودند که به گروه‌های مرجع جوانان شکل می‌دادند،اما امروزاین فضای مجازی است که گروه‌های مرجع را شکل می‌دهد و معرفی می‌کند و چون فضای مجازی نیز فضای تصویری است، در نتیجه، گروه‌هایی  در این فضا حضور بیشتر دارند که با فرهنگ تصویری ارتباط بیشتری می‌توانند برقرار کنند و تبدیل به گروه‌های مرجع این نسل ‌شوند. 

این سبب می‌شود که گروه‌های مرجع هنری نسبت به گروه‌های مرجع ادبی موفقیت بیشتری از حیث تاثیرگذاری در فضای مجازی پیدا کنند. بنابراین، نقش گروه‌های مرجع روشنفکری کاهش پیدا می‌کند و الگوهای فکری هنری تقویت می‌شوند. پس هنرمندانی که در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند بیشتر در بین جوانان جلب‌توجه می‌کنند. امروز یک خواننده زیرزمینی بیشتر می‌تواند نقش یک الگوی فکری را بازی کند تا روشنفکرانی که برای دهه‌های ٤٠ و ٥٠ نقش بیشتری داشتند. این نسل، گروه‌های مرجع عمیق فکری را از دست داده‌اند. مثلا یک کانال تلگرامی متعلق به یک استاد دانشگاه، سه-چهار هزار عضو دارد، اما یکی از کانال‌هایی که هیچ محتوایی را منتقل نمی‌کند، ٥٠٠ هزار عضو دارد!

آن‌ها بی‌تقصیرند!

وقتی با والدین، مربیان و آموزگاران و حتی برخی کارشناسان و روان‌شناسان صحبت می‌کنیم آنان فرزندان دهه هشتادی را عجول و لذت‌طلب معرفی می‌کنند و می‌گویند انتظارشان از اطرافیان و جامعه بالاست. بچه‌های این نسل متوقع و در عین حال بی‌ملاحظه‌اند! و قرائت‌های خاصی از عقاید دینی، سیاسی و اجتماعی دارند. 

اما مهم‌تر از همه این گلایه‌ها و شکایت‌ها، حرف‌های خود دهه هشتادی‌هاست؛ آن‌ها معتقدند نادیده گرفته می‌شوند. با آن‌ها صحبت نمی‌شود. خواسته‌های‌شان نه فقط عملی که حتی دیده نمی‌شود. آن‌ها انگار از فضا آمده‌اند؛ فضای گفت‌وگوی آن‌ها در هر جمعی، فضای سوءتفاهم است. آن‌ها از این وضعیت به ستوه آمده‌اند. همین!