ریحانه جولایی

روز گذشته کارشناس اداره‌ سلامت سالمندان وزارت بهداشت گفت: شاخص امید به زندگی به بیش از ۷۰ سال افزایش‌یافته است. بر اساس آنچه منیژه مقدم گفته است طبق آخرین سرشماری انجام‌شده امید به زندگی در مردان سالمند ۶۰ تا ۶۴ سال در حدود ۲۱.۴ و در زنان ۶۰ تا ۶۴ سال ۲۳.۴ سال است.

امید به زندگی ایرانی‌ها از53 به 70 سال رسیده

امید به زندگی یک شاخص آماری است که نشان می‌دهد متوسط طول عمر در یک جامعه چقدر است و یا به‌عبارت‌دیگر، هر عضو آن چند سال می‌تواند توقع طول عمر داشته باشد. واژه امید به زندگی در لغت به معنای تعداد متوسط سال‌هایی است که یک شخص زندگی خواهد کرد و در اصطلاح عبارت است از تعداد سال‌هایی که انتظار می‌رود یک فرد از یک سن تا سن دیگر زنده باقی بماند.

امید به زندگی یکی از مهم‌ترین شاخص‌های سلامت و برآیند عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و سایر عوامل مؤثر است. هرچه شاخص‌های بهداشتی و درمانی بهبود و ارتقا یابد، امید به زندگی افزایش خواهد یافت و ازاین‌رو، این شاخص‌ یکی از شاخص‌های سنجش پیشرفت و عقب‌ماندگی کشورها است.

آنچه اخیراً زیاد در رابطه با آن صحبت می‌شود این است که کشور ما با شیب قابل‌توجهی در حال سالمند شدن است. نسبت جمعیت سالمند بر اساس آخرین سرشماری سال ۹۵، ۹.۲۸ درصد بوده است و پیش‌بینی می‌شود در سال ۱۴۲۰، ۲۰ درصد افزایش پیدا کند.

به گفته مقدم ایران همچون سایر کشورهای جهان در چند دهه اخیر تحولات جمعیتی بی‌سابقه‌ای را تجربه کرده که این تغییرات عبارت‌ از کاهش مرگ‌ومیر، خصوصاً مرگ‌ومیر اطفال و نوزادان و کاهش باروری است. در قرن اخیر شاخص امید به زندگی در بدو تولد افزایش‌یافته و از سن کمتر از ۵۳ سال به بیش از ۷۰ سال افزایش‌یافته است. بر اساس پیش‌بینی سازمان ملل این روند صعودی ادامه خواهد یافت، افزایش امید به زندگی در اثر کاهش مرگ‌ومیر منجر به افزایش حجم جمعیت سالخورده می‌شود.

امید به زندگی در ایران چطور بالا رفت؟

اما پژوهشگران بر چه اساسی بالا رفتن یا پایین آمدن سن امید به زندگی را مشخص می‌کنند و سؤالی که در این میان مطرح می‌شود این است که با توجه به سختی‌های معیشت و شرایط اقتصادی و اجتماعی نابسامان و بیکاری‌های گسترده چطور سن امید به زندگی در ایران بالا رفته  است؟ موارد زیادی بر بالا رفتن یا پایین آمدن سن امید به زندگی تأثیر می‌گذارد. نرخ تورم و نرخ بیکاری اجزای اصلی اندازه‌گیری بدبختی در قالب شاخص فلاکت هستند. شاخص فلاکت به‌عنوان مقیاسی برای فقدان عمومی رفاه اقتصادی یک کشور به کار می‌رود. رفاه ازدست‌رفته با استفاده از مقادیر ذهنی و عینی تورم و بیکاری قابل‌اندازه‌گیری است. تورم و بیکاری از مجاری مختلفی، می‌توانند سلامت و امید به زندگی را تحت‌تأثیر قرار دهند. تورم بالاتر، رفاه و رضایت از زندگی را کاهش می‌دهد و کاهش رفاه منجر به ناتوانی خانوارها در تأمین مخارج مصرفی ازجمله مخارج بهداشت و سلامت خواهد شد.

افزایش تورم می‌تواند منجر به گران‌تر شدن کالاها و خدمات پزشکی شود. این موارد منجر به کاهش امید به زندگی افراد جامعه می‌شود. نرخ بیکاری بالا نیز، دولت را درگیر سیاست‌های مربوط به کاهش بیکاری کرده و در مقایسه با قبل، از توجه به هزینه‌های سلامت بازمی‌دارد و درنتیجه هزینه‌های عمومی سلامت کاهش می‌یابد. کاهش هزینه‌های عمومی سلامت نیز باعث تضعیف برون‌داده‌های سلامت ازجمله امید به زندگی می‌شود. همچنین، افزایش بیکاری، موجب کاهش درآمد شخصی، تنش‌های روحی و بالطبع بدتر شدن وضعیت سلامت و درنتیجه کاهش میزان امید به زندگی جامعه می‌شود.

بااین‌حال، یافته‌ها نشان می‌دهند در بلندمدت نرخ شهرنشینی، نرخ بی‌سوادی و سرانه مخارج مصرف دخانیات اثر منفی و درآمد سرانه و سرانه مخارج رفاه اجتماعی دولت اثر مثبت بر امید به زندگی داشته‌اند. اما سرانه مخارج بهداشتی دولت اثر معناداری بر برونداد سلامت جامعه بر جای نگذاشته است. بین شاخص فلاکت و هزینه‌های سلامت رابطه منفی و معناداری وجود دارد. فلاکت اقتصادی و بی‌سوادی، امید به زندگی را کاهش و شاخص تولید مواد غذایی، هزینه‌های سلامت و شهرنشینی، امید به زندگی را افزایش می‌دهند.

در رابطه با تأثیر مثبت سرانه مخارج عمومی سلامت بر امید به زندگی می‌توان گفت که هر چقدر میزان مخارج عمومی سلامت در کشور بالا می‌رود، مردم از امکانات بهداشتی و لازم برخوردار شده و درنتیجه امید به زندگی و سلامت در آن‌ها افزایش می‌یابد. همچنین، با تأمین سلامت مردم و افزایش عرضه نیروی کار سالم و ماهر، تولید و درآمد ملی افزایش می‌یابد و این افزایش درآمد ملی باعث افزایش تقاضا برای خدمات سلامت از طرف متقاضیان و ارائه خدمات بهتر از طرف عرضه‌کنندگان این خدمات می‌شود و به شکل یک چرخه، مجدداً امید به زندگی و سلامت در این کشورها افزایش می‌یابد.

تأثیر شاخص تولید مواد غذایی بر امید به زندگی مطابق انتظار مثبت است. به این معنا که با افزایش یک‌درصدی در شاخص تولید مواد غذایی، باثبات سایر متغیرها، در بلندمدت، امید به زندگی در ایران حدود ۱۳ درصد افزایش خواهد یافت. هرچه شاخص تولید مواد غذایی در یک کشور افزایش یابد، آن کشور از امنیت غذایی بیشتری برخوردار خواهد بود. امنیت از مقوله‌هایی است که تأثیر جدی بر وضعیت تغذیه افراد جامعه و درنتیجه سلامت و امید به زندگی به‌جای می‌گذارد.

پیوند زدن سن بازنشستگی با سن امید به زندگی

در این میان بالا رفتن سن امید به زندگی در برخی موارد چندان هم امیدبخش نیست. الگوی سالمندی در کشور ما به سمت افزایش زنان سالمند پیش می‌رود. این یعنی تعداد زنانی که سالمند و بی‌سرپرست هستند در حال افزایش است. تفاوت جنسیتی در امید به زندگی در دوره سالمندی ازاین‌جهت مهم است که اشتغال زنان در ایران محدود است و تعداد کمی از زنان کار می‌کنند. این در حالی است که طبق نظام بازنشستگی، صندوق‌ها به زنان پس از مرگ شوهرانشان هم مستمری پرداخت می‌کنند. پس ازیک‌طرف خود مرد بیشتر از گذشته عمر می‌کند و از طرف دیگر، تعداد زنان سالمندی که حقوق شوهران فوت‌شده‌شان را دریافت می‌کنند بیشتر شده و درنتیجه این پدیده می‌تواند روی وضعیت صندوق‌های بازنشستگی اثر بگذارد.

در کنار تمام موارد باید به این نکته هم توجه داشت که اگر سن بازنشستگی در تناسب با امید به زندگی تغییر نکند، یعنی به‌عبارت‌دیگر اگر سن بازنشستگی ثابت بماند، اتفاقی که می‌افتد این است که نظام بازنشستگی باید تعداد سال‌های بیشتری حقوق بازنشستگی پرداخت کند. پس اگر سن بازنشستگی ثابت باشد، تهدیدی برای صندوق‌های بازنشستگی خواهد بود. برای درک این قضیه می‌توان این شرایط را فرض کرد که سن امید به زندگی در کشوری ۷۰سال است و سن بازنشستگی در آن ۶۰سال، این یعنی صندوق‌ها باید ۱۰سال به‌طور متوسط حقوق پرداخت کنند. اما اگر امید به زندگی به ۷۵سال افزایش پیدا کند و سن بازنشستگی همان ۶۰سال بماند، صندوق باید دست‌کم ۱۵سال حقوق بپردازد و این می‌تواند سرآغاز بحران برای صندوق‌ها باشد.کشورهای دیگر برای حل بحران کاری کردند که ما هم باید انجام دهیم، آن‌ها سن بازنشستگی را با سن امید به زندگی پیوند زده‌اند. یعنی اگر امید به زندگی افزایش پیدا کند، سن بازنشستگی هم افزایش پیدا می‌کند. در چندین کشور حتی مصوبه دارند و به‌صورت خودکار، وقتی سن امید به زندگی بالا می‌رود، سن بازنشستگی هم افزایش پیدا می‌کند. به‌این‌ترتیب اگر این تغییرات در نظام بازنشستگی ایجاد نشود، افزایش سن امید به زندگی به تهدیدی برای صندوق‌های بازنشستگی تبدیل خواهد شد.

دولت مقدمات رسیدگی به سالمندان را فراهم کند

افزایش سن امید به زندگی هم جنبه‌های مثبت دارد هم منفی اما جنبه منفی آن را می‌توان با اصلاحاتی در ساختارها، به جنبه مثبت تبدیل کرد. به اعتقاد پژوهشگران این شاخص نشان می‌دهد که جامعه و نظام حکمرانی توانسته منابع را به‌گونه‌ای تخصیص دهد که افراد از مخاطرات جان سالم به در ببرند و طول عمر بیشتری داشته باشند. این نشان‌دهنده یک توفیق است. البته همین توفیق می‌تواند منجر به بروز تحولاتی در جامعه شود.

اگر از منظر سالمندی به پدیده افزایش امید به زندگی نگاه کنیم باید نیازهای این افراد را هم ببینیم. در سال ۱۳۹۵ به‌طور میانگین، حضور یک فرد سالمند در یک خانوار ایرانی باعث شده هزینه بهداشت و درمان در سبد خانوار دو برابر شود. یعنی حضور این‌یک نفر، الگوی مصرف را به این شکل تغییر می‌دهد. اما این تازه بخشی از ماجراست. افزایش افراد سالمند در جامعه باید به‌گونه‌ای باشد که جامعه هم آمادگی حضور این افراد را داشته باشد.

بیشتر عمر کردن در یک جامعه می‌تواند یک توفیق باشد اگر آن جامعه مقدمات لازم را فراهم کرده باشد و خدمات لازم را به فرد سالمند ارائه دهد. در ایران که دولت وزن سنگین‌تری دارد، بخش عمده کارها با دولت است اما سایر افراد در جامعه هم باید خودشان را برای حضور افراد سالمند آماده کنند. افراد قرار است سال‌های طولانی‌تری زندگی کنند اما این زندگی باید باکیفیت باشد. قدیمی‌ها همیشه دعا می‌کردند جوانان به سنین پیری برسند؛ اما امروزه فقط پیر شدن مهم نیست، باید خوب پیر شد و در پیری، خوب زندگی کرد.