از زخم تنت آتشی افتاده به جان‌ها*

خبرها از افغانستان شوکه کننده است. مدتی می‌شد که طالبان در این کشور در حال پیشروی بود اما با سقوط «هرات» گویی امیدها ناامید شد و مردم افغانستان، ایران و دنیا را در بهت و ناباوری فرو برد. بعد از آن پیشروی‌ها به‌سرعت ادامه داشت و تصرف «کابل» برای مردم این سرزمین به‌ویژه زنان به‌مثابه تیر خلاصی بر پایان آزادی‌های تازه به‌دست‌آمده‌شان بود. به قول مردم افغانستان دیگر دوره آزادی تمام شده است و عکس‌هایی که در روزهای اخیر در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود هم نشان‌دهنده همین موضوع است. مردم از ترس طالبان عکس‌های دیوار یا شیشه‌های مغازه‌شان را که تصویر زنان بود با رنگ پوشانده‌اند و خبری از تصویر زنان نیست. خود زنان هم از ترس یا گوشه خانه‌مانده‌اند یا مجبورند خود را زیر برقع‌ها بپوشانند. حالا دیگر افغانستان تقریباً به دست طالبان افتاده و آنچه تصاویر منتشرشده و صحبت‌های مردم این کشور نشان می‌دهد، گرد وحشتی است که بر سراسر این کشور نشسته است؛ وحشتی که حتی مردان را برای فرار بر بال‌های هواپیماهای آمریکایی نشاند که بی‌توجه به حضور مردم در باند هواپیما پرواز کردند و تصویری آخرالزمانی از سقوط از بال‌های هواپیما خلق کردند.

ریحانه جولایی

طالبان و روزگار سخت زنان

برای دانستن دقیق‌تر وضعیت زنان در دوره طالبان کمی به عقب برگردیم. طالبان در سال ۱۹۹۶ قدرت را در افغانستان به دست گرفت و با تفسیر خشک و سختگیرانه این گروه از شریعت اسلام، شرایط و قوانینی خشن بر این مرز و بوم حاکم شد. در دوره حکومت طالبان، زنان باید سرتاپای خود را می‌پوشاندند و تنها در صورت همراهی مردی از محارم، خانه را ترک می‌کردند. طالبان مدرسه را برای دختران و کار در خارج از خانه را برای زنان ممنوع کرده بودند. آن‌ها همچنین حق رأی نداشتند. زنان در صورت نقض این قوانین، با مجازات بی‌رحمانه مواجه می‌شدند، از جمله ضرب‌و‌شتم و شلاق و اگر متهم به زنا می‌شدند، مجازات سنگسار در انتظارشان بود. افغانستان بالاترین میزان مرگ‌و‌میر مادران در جهان را داشت.

با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، وضعیت زنان و دختران بهبود قابل‌ملاحظه‌ای پیدا کرد، گرچه این دستاوردها نسبی و شکننده بود. زنان در جایگاه‌ سفیر، وزیر، فرماندار، پلیس، خبرنگار و نیروی امنیتی مشغول به کار شدند. در سال ۲۰۰۳، دولت جدید «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» را تصویب کرد، که کشورهای عضو را ملزم‌ می‌کند برابری جنسیتی را در قوانینشان لحاظ کنند.

در سال ۲۰۰۴، در قانون اساسی افغانستان ذکر شد «شهروندان افغانستان، اعم از زن و مرد، در مقابل قانون حقوق و وظایف برابر دارند.» در سال ۲۰۰۹ نیز قانونی تصویب شد که از زنان در مقابل ازدواج اجباری، کودک‌همسری و خشونت حمایت می‌کرد. بر اساس اعلام دیده‌بان حقوق بشر، در پی اعمال این قانون، موارد گزارش، بررسی و تا حدی محکومیت جرایم خشن علیه زنان و دختران افزایش یافت.

در حالی که کشور از وضعیت ممنوعیت حضور دختران در مدارس به وضعیت حضور ده‌ها هزار دانشجوی دختر در دانشگاه‌ها گذر کرده بود، روند پیشرفت کند و متزلزل بود اما جای امیدواری داشت.

بازگشت دوباره به دوران سیاه

حالا رهبران طالبان گفته‌اند قصد دارند «طبق موازین اسلام» حقوق زنان را رعایت کنند. اما این ادعا با تردید فراوان از جمله از جانب رهبران زن افغانستان مواجه شده است. در حقیقت، تمام نشانه‌ها و شواهد حاکی از آن است که شیوه برخورد طالبان با زنان، تعدی، سرکوب، ارعاب و رد و طرد است. در مناطقی که بار دیگر تحت کنترل طالبان درآمده است، حضور دختران در مدارس ممنوع و آزادی حضور آن‌ها در اجتماع محدود شده است. همچنین مواردی از ازدواج اجباری گزارش شده است. زنان دوباره برقع می‌پوشند و می‌گویند برای محافظت از خودشان در مقابل طالبان، ناچارند تمام شواهد تحصیل و فعالیتشان در خارج از خانه را نابود کنند. بسیاری از افغان‌ها از بازگشت طالبان و آنچه به تعبیر آن‌ها رهاشدگی از سوی جامعه بین‌المللی است خشمگین‌اند. در مواردی، اعتراض‌های خیابانی صورت گرفته است و زنان در اقدامی نامعمول، سلاح برداشتند. اما این به‌تنهایی برای محافظت از زنان و دختران کفایت نمی‌کند.

واپسگرایی در عین شعارهای پرطمطراق

این در حالی است که طالبان می‌گویند عوض شده‌اند و حتی به زنان اجازه اشتغال و تحصیل خواهند داد. از سوی دیگر، طالبان با انتشار تصاویری از خود که به یک پزشک زن می‌گوید اجازه فعالیت دارد یا حضور در شبکه طلوع‌نیوز در برابر یک مجری زن تا حدودی توانست فشارها را از روی خود بردارد.

آن‌ها گفته‌اند زنان می‌توانند درس بخوانند اما کلاس‌ها باید جدا برگزار شود. چندی پیش ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان در نخستین حضورش در مقابل دوربین‌های رسانه‌ای به نگرانی‌های مربوط پاسخ و قول داد که طالبان به حقوق زنان در چارچوب هنجارهای شریعت اسلامی احترام می‌گذارد؛ اقدامی که نشان‌دهنده موضعی میانه‌روتر نسبت به ۲۰ سال قبل به نظر می‌رسید.

هانیه ساکن افغانستان: «دخترها در بدخشان ربوده شدند و سرنوشتشان مشخص نیست. در تخار طالب‌ها سه زن را در ملأعام سنگسار کردند، فقط به جرم اینکه برقع بر سر نداشتند. این یک روایت وحشتناک است. زنانی هم به جرم اینکه محرم نداشتند دستگیر و شکنجه شدند و سرنوشتشان مشخص نیست.»

ملا فرید، نماینده طالبان و رئیس آموزش عالی طالبان نیز گفت، در جریان جلسه سه ساعته بین اساتید دانشگاهی و صاحبان مؤسسات آموزش خصوصی مشخص شد که هیچ جایگزینی وجود ندارد و آموزش مختلط باید پایان یابد. او همچنین گفت، اساتید زن باید فقط برای دانشجویان زن تدریس کنند. به عقیده آن‌ها آموزش مختلط ریشه تمامی بدی‌ها در جامعه است.

این تنها نمونه‌ای از واپسگرایی طالبان و عقبگرد زنان افغان به دو دهه قبل است.

در عرصه‌های عملی و در گزارش‌های میدانی، رفتار طالبان در مواجهه با زنان خشونت و تعدی است.

روایتی از روزگار زنان بی‌پناه افغانستان

یکی از رسانه‌ها با چند نفر از زنان افغان مصاحبه کرده است که بخشی از آن را می‌خوانید. «هانیه» ۲۰ ساله اهل کابل است که از قضا دستی هم بر قلم دارد. تازه می‌خواسته وارد دانشگاه شود ولی با تسخیر کشور از سوی طالبان فکر می‌کند همه درها به رویش بسته شده است. شرایط کابل را نگران‌کننده توصیف می‌کند و می‌گوید طالبان خانه به خانه به دنبال کسانی هستند که با حکومت همکاری داشته‌اند، علیه این گروه فعالیت داشته‌اند یا صدایی بلند کرده‌اند و مشخص نیست بعد از دستگیری چه بلایی بر سر این افراد می‌آید: «هر لحظه صدای گلوله و انفجار به گوش می‌رسد. بیرون، گردشهر رفتن ممکن نیست. همه هراس دارند. هر لحظه صدای شلیک شنیده می‌شود. ما هم در سال‌های گذشته تجربه تلخی داشتیم اما نمی‌خواهیم نسل‌های دیگر همان تجربه‌های گذشته برایشان تکرار شود. کشورهای همسایه همگی ما را در بحران کنونی تنها گذاشتند. مردم قصد داشتند و دارند که از کشور خارج شوند اما همه مرزها و درهای برون‌رفت از افغانستان بسته شده است. کشورها حاضر به کمک به افغانستان نشده‌اند و فقط توانستیم کمکی از هند داشته باشیم که به خبرنگاران و فعالان مدنی ویزا داد اما سرنوشت میلیون‌ها زن، جوان، کودک و بزرگ دیگر چه خواهد شد؟ کشورهای همسایه و جهان به افغانستان کمک کنند تا حداقل مردمی که از طالب هراس دارند یا قرار است به آن‌ها ضرر برسد، از کشور بیرون شوند.»

رهبران طالبان گفته‌اند قصد دارند «طبق موازین اسلام» حقوق زنان را رعایت کنند؛ اما این ادعا با تردید فراوان زنان افغانستان مواجه شده است. در حقیقت، تمام نشانه‌ها و شواهد حاکی از آن است که شیوه برخورد طالبان با زنان، تعدی، سرکوب، ارعاب و رد و طرد است

البته این‌ها تجربیات کابل است و روایت‌ها از نقاط دیگر افغانستان تلخ‌تر است و مایه نگرانی بیشتر: «زنان در ولایت‌های دیگر از جمله تخار، قندوز و بدخشان روایت‌های تلخی دارند. دخترها در بدخشان ربوده شدند و سرنوشتشان مشخص نیست. در تخار طالب‌ها سه زن را در ملأعام سنگسار کردند، فقط به جرم اینکه برقع بر سر نداشتند. این یک روایت وحشتناک است. زنانی هم به جرم اینکه محرم نداشتند دستگیر و شکنجه شدند و سرنوشتشان مشخص نیست. روایت‌های مختلف وحشتناک از هرات هم به گوش می‌رسد و همه از هر طریق ممکن کوشش می‌کنند خودشان را نجات دهند.»

او اما وضعیت کابل را جور دیگری به تصویر می‌کشد: «ما در کابل هستیم، آفتاب در بیرون است، کابل روز است، اما من فکر می‌کنم شب و همه‌جا تاریک است. این شهر خود ما نیست. ما بی‌وطن شده‌ایم. طالبان وطن را از ما گرفته و آزادی‌های ما را سلب ساخته است. چیزهای زیادی از ما گرفته شده اما ما مبارزه می‌کنیم و دوباره همه حقوق، آزادی‌ها، وطن و هر دار و نداری که داشتیم دوباره از چنگ طالبان آزاد می‌کنیم.»

او درباره اخباری که از ازدواج اجباری کودکان بالای ۱۲ سال در افغانستان منتشر شده نیز می‌گوید: «یکی از دلایل اصلی که برخی خانواده‌ها می‌خواهند از افغانستان بیرون شوند، هراس از ازدواج اجباری دخترانشان با طالبان است و بیشتر خانواده‌هایی که دختر نوجوان دارند، می‌خواهند از کشور بیرون شوند. البته آن‌ها کسانی را به بردگی جنسی می‌گیرند که از آن‌ها می‌ترسند و همیشه سکوت کردند اما کسانی که نمی‌ترسند و مخالفت می‌کنند سرانجامشان چیزی جز مرگ نیست.»

افغانستان و سکوت و بی‌اعتنایی جامعه جهانی

«افغانستان تنهاست و مردم محنت‌زده این مرز و بوم قربانی سیاست.» این شاید بهترین توصیف برای این روزهای کشور همسایه شرقی است.  بسیاری از مردم این سرزمین یا فرار کرده‌اند یا در مرزهای کشورهای همسایه پناه گرفته‌اند. گروهی هم که مانده‌اند با اضطراب روز و شب می‌گذرانند و چشم‌انتظار کمک جهانیان هستند؛ کمک و توجهی که دریغ می‌شود و اگر افغانستان به همین شیوه رهاشده باقی بماند، دستاوردهای ۲۰ سال گذشته، به‌ویژه در زمینه حقوق زنان و برابری، در معرض خطر و نابودی قرار می‌گیرد. باشد که گوش جهان صدای مردم به ویژه زنان و کودکان افغان را بشنود.

 *ضیا قاسمی - شاعر افغان