ریحانه جولایی

خانه‌داری یکی از شغل‌هایی است که تعداد قابل‌توجهی از زنان ایرانی به آن اشتغال دارند، اما این شغل باوجود زحمت‌های زیادی که دارد از هیچ دستمزد مستقیمی برخوردار نیست و زنان خانه‌دار به‌طور کامل به همسر خود و گاه فرزندانشان وابسته هستند. این موضوع باعث شده است که خانه‌داری به شغلی پرزحمت و بی‌آینده تبدیل شود.

خانه‌داری و نگاه سنتی جامعه به آن

تصور اشتباهی که در فرهنگ ما وجود دارد، این است که گمان می‌شود زنان خانه‌دار افرادی بیکار هستند. درحالی‌که اگر فقط نقش تربیت کودکان را در نظر بگیریم، می‌توان گفت سالانه هزینه‌های بسیاری صرف تعلیم و تربیت کودکان در مدارس می‌شود. بخش وسیعی از این آموزش‌ها مخصوصاً در سنین کمتر، توسط مادر در خانه انجام می‌شود. متأسفانه کار خانگی زنان هیچ‌گاه پایانی ندارد. افراد خانه‌دار حقوق و اجرتی بابت کار خود دریافت نمی‌کنند؛ چراکه در جامعه خانه‌داری شغل محسوب نمی‌شود. هرچند در قانون مفهوم «نفقه» به همین دلیل وضع‌ شده است. همه زنان خانه‌دار کم‌وبیش با مشکل کارهای یکنواخت روزانه در خانه روبه‌رو هستند. کارهایی مانند نظافت، آشپزی، خرید، رسیدگی به امور بچه‌ها، مهمان‌داری و...، این‌ها کارهایی هستند که جوامع سنتی جزو وظایف و نقش‌های زنان می‌دانند.

هرچند امروزه خانه‌داری، از شکل سنتی آن فاصله گرفته و زندگی مدرن شهری از جهاتی از رنج‌های آن کاسته است؛ بااین‌حال بسیاری از امتیازات عاطفی و منزلتی آن را نیز ربوده تا جایی که بسیاری از زنان خانه‌دار، خانه‌داری را شغلی پرزحمت، یکنواخت و کم اثر تلقی می‌کنند. امروزه در بیشتر کشورها، زنان خانه‌دار افراد فعالی به شمار می‌آیند، اما متأسفانه نوع فعالیت، میزان انرژی و ارزش اقتصادی کار زنان ایرانی روشن نیست. ازاین‌رو بر اساس تحقیقات علمی، باید ارزش اقتصادی کار زنان در خانه محاسبه شود.

بسیاری از افراد به‌ویژه خانواده‌های سنتی بر این باورند که خانه‌داری وظیفه زنان است. به گفته جامعه‌شناسان در جامعه‌شناسی، نظریه منابع نسبی در تقسیم وظایف خانگی مطرح می‌شود. این نظریه بیان می‌کند که توازن قدرت در سمت آن شریک زناشویی است که منابع بیشتری در ازدواج داشته باشد. هریک از شرکای ازدواج که منابع بیشتری را در رابطه زناشویی داشته باشند، دارای قدرت بیشتری هستند. ازآنجاکه مردان در رابطه زناشویی نوعاً بیشتر کسب درآمد می‌کنند، لذا قدرت بیشتری داشته و بیشتر می‌توانند چانه‌زنی کنند، درنتیجه آن‌ها می‌توانند بیشتر به فعالیت‌هایی که مدنظر خودشان است، بپردازند. همین موضوع آن‌ها را از کارهای تکراری خانه خلاصی می‌دهد. طبق نظریه ایدئولوژی جنسیتی، نحوه نگرش نسبت به نقش‌های جنسیتی عامل تعیین‌کننده در تقسیم‌کار خانگی است. زن و شوهرهایی که نگرش تساوی‌طلبانه دارند، به همان نسبت نیز تقسیم‌کار برابرتری خواهند داشت. در نقطه مقابل هرچقدر که ایدئولوژی جنسیتی زوجین سنتی‌تر باشد، مردان کمتر در کار خانگی مشارکت می‌کنند.

برخی دیدگاه‌ها ماهیت خانه‌داری را یکنواخت و غیرعادلانه می‌دانند، از سوی دیگر تصور می‌شود که خانه‌داری وظیفه‌ای است برای خانم‌ها که در منزل انجام می‌دهند و همین امر موجب افسردگی؛ وسواس؛ احساس اضافه بودن، بی‌هدفی و پوچی؛ عدم رضایتمندی از زندگی زناشویی و ... زنان خانه‌دار می‌شود

احساس ناخوشایندی که زنان خانه‌دار را رنج می‌دهد

حرف دل بسیاری از زنان خانه‌دار این است که کسی نگاه مثبت و تأثیرگذاری به کارهای انجام‌شده آن‌ها در خانه ندارد. این حس برای زنانی که زمانی به فعالیت‌های اجتماعی و خارج از خانه مشغول بوده‌اند و حالا بنا به دلایلی ازجمله بیکاری و تعدیل نیروهای اخیر یا تولد فرزند در خانه‌مانده‌اند، بیشتر دیده می‌شود.

گذشته از این چند سال پیش که بخش عمده زنان شاغل نبودند، احترام و توجه به زنان خانه‌دار بیشتر بود و حالا به دلیل افزایش زنان شاغل، زنان خانه‌دار احساس بی‌ارزشی می‌کنند و معتقدند حمایت‌های کمتری از آن‌ها صورت می‌گیرد. برخی دیدگاه‌ها ماهیت خانه‌داری را یکنواخت و غیرعادلانه می‌دانند، از سوی دیگر تصور می‌شود که خانه‌داری وظیفه‌ای است برای خانم‌ها که در منزل انجام می‌دهند و همین امر موجب افسردگی؛ وسواس؛ احساس اضافه بودن، بی‌هدفی و پوچی؛ عدم رضایتمندی از زندگی زناشویی و ... زنان خانه‌دار می‌شود.

افسردگی، بیماری رایج زنان خانه‌دار

در جامعه کنونی زنان با دو معضل روبه‌رو هستند؛ زنان خانه‌داری که تمام تلاش و انرژی خود را صرف خانواده، همسر و کودکان کرده‌اند و خود از رشد و بروز استعدادهای ذاتی‌شان و جامعه از پتانسیل وجودی آنان محروم مانده است و زنان شاغلی که هم‌زمان بار خانه‌داری و اشتغال را به دوش کشیده‌اند و درنتیجه درگیر فشارها و آسیب‌های روحی و جسمی زیادی شده‌اند.  زنان خانه‌دار نسبت به موقعیت و نقش خود احساس نارضایتی دارند. علت آن این است که نگاه مثبت تأییدکننده‌ای نسبت به زحماتشان در خانه دریافت نمی‌کنند. مهم‌ترین چالش و مسئله‌ای که زنان خانه‌دار با آن مواجه می‌شوند، افسردگی است. آن‌ها ممکن است، تحت‌تأثیر عواملی مانند فشارهای روانی ناشی از توقعاتی که در ایفای نقش خانه‌داری از آنان می‌رود، کم‌اهمیت شمردن کار آن‌ها و عدم توجه و قدردانی نسبت به فعالیت‌های آنان در منزل و... دچار دلسردی از زندگی زناشویی و به‌تبع آن دچار روزمرگی و افسردگی شوند. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، افسردگی بیماری رایج در میان زنان است. در ایران هم شیوع اختلالات خلقی به‌ویژه در بین زنان، بیش از سایر اختلالات گزارش ‌شده است. یکی از دلایل افسردگی زنان این است که در کارهای خانه پاداش کافی دریافت نمی‌کنند و یا به دلیل داشتن فرزند خردسال از معاشرت با دیگران محروم هستند. برعکس زمانی که در پایگاه اجتماعی بالاتری اشتغال دارند، کمتر از افسردگی رنج می‌برند.

چالش دیگری که زنان خانه‌دار با آن مواجه هستند، پایین بودن کیفیت زندگی آنان است. درک فرد از موقعیت خود در زندگی در بستر فرهنگ، سیستم ارزشی جامعه، اهداف، انتظارات و معیارهای هر فرد را کیفیت زندگی می‌نامند. حال با توجه به این تعریف، کیفیت زندگی از دیدگاه افراد در موقعیت‌های مختلف متفاوت بوده و به رضایت فرد از زندگی خود برمی‌گردد.

همین‌طور رضایتمندی از روابط زناشویی در زنان شاغل بیشتر از زنان خانه‌دار است. زنان خانه‌دار گاه با مقایسه خود با زنان شاغل درگیر سرخوردگی و ناامیدی می‌شوند اما از آن حیث که زنان خانه‌دار فاقد شبکه‌ و فضاهای اجتماعی برای طرح مسائل خود هستند، به نظر می‌رسد که بسیاری از مسائل مربوط به آن‌ها به‌صورت نامرئی و پنهان باقی می‌ماند. این مسئله به‌نوبه خود می‌تواند، زمینه‌های ناامیدی، افسردگی، سرخوردگی و احساس فروتری را برای آن‌ها فراهم سازد. این مسئله می‌تواند در میزان کیفیت زندگی و تلقی آن‌ها از سطح کیفیت زندگی‌شان مؤثر باشد.

تقسیم‌کار جنسیتی که زنان را به کارهای خانه موظف می‌کند، یکی از بنیادی‌ترین شیوه‌هایی است که با آن نابرابری جنسیتی در جوامع استقراریافته است

خانه‌داری کاری تحمیلی،  ملال‌آور و طاقت‌فرساست

سیمین کاظمی، جامعه‌شناس اما معتقد است خانه‌داری کاری بی‌ارج و بی‌اجر است که به زنان تحمیل‌شده؛ به گفته او ترکیب «زنان خانه‌دار»، چنان عادی و جاافتاده که گویا خانه‌داری وظیفه ازلی و ابدی زنان است و زنان با چنین وظایفی زاده می‌شوند. این در حالی است که تقسیم‌کار جنسیتی که طی آن وظایف خانگی به زن محول شده، ساخته ‌و پرداخته جامعه است و ارتباطی با ویژگی‌های طبیعی زن و مرد ندارد.

به عقیده این جامعه‌شناس تقسیم‌کار جنسیتی که زنان را به کارهای خانه موظف می‌کند، یکی از بنیادی‌ترین شیوه‌هایی است که با آن نابرابری جنسیتی در جوامع استقراریافته است. در تقسیم‌کار مبتنی بر جنسیت، چون کارخانگی که بر عهده زنان است، کم‌ارزش و بی‌اهمیت به‌حساب می‌آید و کاری که مردان به‌مثابه نان‌آور خانواده انجام می‌دهند حیاتی و مهم است، بنابراین مردان واجد حقوق بیشتری نسبت به زنان می‌شوند. اگرچه محافظان وضع موجود می‌کوشند برای تداوم نظم مستقر جنسیتی، زنان خانه‌دار را با ادبیات تعارف‌آمیز مورد تفقد قرار دهند، اما واقعیت آن است که کار خانگی مجموعه‌ای پایان‌ناپذیر از وظایف بی‌ارج و بی‌اجر، تکراری، مداوم، ملال‌آور و درعین‌حال طاقت‌فرساست که زنان را از بام تا شام مشغول می‌کند. ماهیت چنین وظایفی به‌گونه‌ای است که امکان خلاقیت و خودشکوفایی در آن محدود است و ازاین‌رو زنان را به افسردگی و ناامیدی و احساس استیصال می‌کشاند.

خانه‌دار بودن فرصت اشتغال زنان را از بین می‌برد

خانه‌دار بودن زن عموماً به معنای فقدان فرصت اشتغال است. از همین روست که در جامعه‌ی ما که فرصت اشتغال زنان اندک است و متناسب با افزایش تحصیلات و مهارت‌آموزی فضای کار برای زنان وجود ندارد، تعداد زنان خانه‌دار تحصیل‌کرده نیز در حال افزایش است. علاوه بر این چون کارخانگی کار تولیدی نیست و درواقع کار بدون مزد است، زنان خانه‌دار از استقلال اقتصادی محروم و  به لحاظ مالی وابسته به مردان هستند که همین وابستگی مالی، به تبعیت بی‌چون‌وچرای زن از مرد مشروعیت می‌بخشد و خود منشأ بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی زنان است. سایه فرهنگ مردسالاری و میراث نامیمون آن یعنی تقسیم‌کار جنسیتی که خانه‌داری را به‌عنوان وظیفه‌ای زنانه تثبیت کرده چنان سنگین است که حتی بسیاری از زنان شاغل نیز از وظایف خانگی رهایی ندارند و مجبورند علاوه بر کار بیرون از خانه، کارهای خانگی را نیز انجام دهند که درواقع متحمل رنج مضاعف و خستگی و فرسودگی می‌شوند. در آخر اما ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بسیاری از زنان به‌اجبار و نه از روی میل به امور خانه رسیدگی می‌کنند. باید یادمان بماند که خانه‌داری وظیفه‌ای زنانه نیست، و تحمیل چنین وظیفه‌ای به زنان غیرمنصفانه و ناعادلانه است. برای رهایی زنان از وظایف خانگی لازم است تقسیم‌کار مبتنی بر جنسیت حذف شود و وظایف سنگین خانه‌داری با اجتماعی شدن این شکل از کار و نیز مشارکت مردان از دوش زنان برداشته شود.