مژگان باقری، دانش‌آموخته جامعه‌شناسی

در ترم اول دوره ارشد استادی داشتیم که برای درس مورد نظر (روش تحقیق در علوم اجتماعی) به جای این همه کتاب پرمحتوا نوشته نویسندگان داخلی، کتابی از یک نویسنده ناشناس خارجی معرفی کرد فقط به این دلیل که متر جم آن کتاب، خودش بود. اما جالب آنکه روی جلد کتاب اسم و فامیل نویسنده بدون هیچ پیشوندی نوشته شده بود و اسم و فامیل مترجم با پیشوند دکتر! و ما با تعجب از خود می‌پرسیدیم چه لزومی داشته که عنوان دکتر با این فونت سیاه نوشته شود؟ دانشجویان به شوخی می‌گفتند حتما مترجم کتاب از نویسنده آن باسوادتر بوده است!

این خاطره که مربوط به سال‌ها قبل است با مصاحبه اخیر نماینده ایلام برایم تداعی شد. ایشان در یک برنامه تلویزیونی به مجری تذکر داد که او را با عنوان دکتر خطاب کند.

چندین دهه است که انواع و اقسام دانشگاه‌های آزاد و پیام نور و غیر انتفاعی و ...  در تمام شهرها و روستاهای دور و نزدیک ایران تاسیس شده و به همه افراد جامعه که لزوما نه استعداد و نه علاقه چندانی به علم و دانش دارند در ازای پرداخت پول، مدرک می‌دهند. این کارخانه‌های مدرک‌سازی، فارغ‌التحصیلان خود را دلخوش به تکه کاغذی می‌کنند که این روزها دیگر حتی برای پیدا کردن شغل هم به کار نمی‌آید. اما این افراد که خود بهتر و بیشتر از هر کسی می‌دانند که بهره‌ای از علم و دانش نبرده‌اند سعی می‌کنند با عنوان دهن پرکن دکتر، خود را صاحب فضیلت نشان دهند. فارغ‌التحصیلی من در دوره ارشد تقریبا مصادف بود با جنبش سبز. همان زمان که مردم در خیابان‌ها خطاب به احمدی‌نژاد فریاد می‌ زدند: دکتر! برو دکتر.  و من دکتر!!! احمدی‌نژاد را می‌دیدم که نه تنها از اخلاق و جوانمردی و فضایل انسانی به دور است و در مناظرات تلویزیونی با وقاحت هر چه تمام‌تر نسبت به مدرک خانم زهرا رهنورد شک و شبهه ایجاد می‌کند بلکه حتی خزانه لغاتش در حد یک دانش‌آموز ابتدایی هم نیست و ادبیاتش بیشتر شبیه بی‌سوادترین مردم کوچه و خیابان است. همان زمان بود که نسبت به واژه دکتر آلرژی پیدا کردم و با وجود اصرار دوستان مبنی بر شرکت در آزمون دکترا، از این کار سر باز زدم. زیرا متوجه شدم که مدرک دکترا نیز مانند سایر چیزهایی که در این مملکت لوث شده و ارزش خود را از دست داده است، دیگر بیانگر میزان سواد و فهم و شعور فرد و حتی نشان‌دهنده زحمتی که یک فرد باید برای به دست آوردن این مدرک بکشد نیست. شما کافی است اراده کنید که دکترا بگیرید سپس موسسه موردنظر را پیدا و مقدار پولی را که باید پرداخت شود فراهم کنید. آن وقت این مدرک دکترا چه تناسبی دارد با مدرک کسانی که برای رسیدن به آن سال‌ها زحمت کشیده و دود چراغ خورده‌اند و با تلاش شبانه‌روزی خود گامی در جهت پیشرفت دانش و درمان دردها و رنج‌های بشر برداشته‌اند؟  این روزها همه دکتر شده‌اند. در هر شبکه تلویزیونی انواع و اقسام دکترهای ریز و درشتی را می‌بینید که به عنوان کارشناس در مورد همه مسائل نظر می‌دهند. مجلس پر است از این دکترها. سازمان‌ها و ادارات و وزارتخانه‌ها نیز از این دکترها کم ندارند، اما نظرات، گفتار و ادبیاتشان آنقدر نازل و بی‌مایه است که به سختی می‌توان باور کرد که آنها حتی 10 کتاب را به طور کامل خوانده و فهمیده باشند. من حتی شک دارم که بسیاری از آنها بتوانند یک متن فارسی را درست و بدون تپق زدن بخوانند. اصولا شما چند نویسنده، شاعر، مورخ، دانشمند و مخترع می‌شناسید که مدرک دکترا داشته باشند؟ چند درصد از افرادی که گامی مثبت در جهت پیشرفت بشر برداشته‌اند فارغ‌التحصیل دانشگاه بوده‌اند؟ چرا مدرک اینقدر برای ما ایرانیان مهم است؟ این ویروس خطرناک مدرک‌گرایی توسط کدام نهادهای مافیایی به جان ملت ایران افتاده است؟

همین الان هزاران رساله دکترا در کتابخانه‌های تمام دانشگاه‌های کشور خاک می‌خورد. گذشته از اینکه بیشتر اینها کپی‌برداری از روی یکدیگر است، آیا متن این رساله‌ها غیر از استفاده در پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دیگر، کاربرد دیگری هم دارد؟! آیا ارزش نظری یا عملی دارد؟ این رساله‌ها جز اینکه به صاحبان خود عنوان دهن پرکن دکتر داده‌اند چه سود دیگری دارند؟ آیا صاحبان این رساله‌ها به اندازه مدرکشان سواد دارند؟

سرکار خانم دکتر سارا فلاحی، نماینده محترم مردم ایلام! امیدواریم مدرک دکترای شما نه مثل مدرک بیشتر مسئولین کشور جعلی باشد و نه از دانشگاه‌های بی‌مایه‌ای که مثل قارچ سر از زمین بیرون آورده‌اند به دست آمده باشد. اما بیشتر امیدواریم که به اندازه مدرکتان کتاب بخوانید، به اندازه مدرکتان بنویسید، متن سخنرانی‌ها و نطق‌های پیش از دستورتان در حد یک دکتر باشد و از مدرکتان برای بهبود وضعیت مردم شهرتان استفاده کنید.  چهار سال دیگر مردم شهرتان حق دارند بپرسند تفاوت دکترای شما با فوق لیسانس دیگر نمایندگان چه بود؟