رویا کاکاوند

ساعت 6 و 19دقیقه سحرگاه چهارشنبه 18 دی ماه 1398 هواپیمای اوکراینی سقوط کرد؛ اما 176 سرنشین آن تنها قربانیان این سقوط نبودند. اعتماد عمومی نیز به‌عنوان بزرگترین سرمایه جامعه در این حادثه سقوط کرد.

رسانه‌های ایرانی به این که هر از چند گاهی خبر یک حادثه هوایی را منتشر کنند عادت دارند. شاید بد نباشد بدانید تنها در 10 سال گذشته 52 حادثه هوایی در ایران رخ داده است. یعنی به طور میانگین هر سال 5 هواپیما یا بالگرد در کشور دچار حادثه شده‌اند. حوادثی که برخی از آنها از نظر تعداد تلفات دست کمی از حادثه سقوط هواپیمایی اوکراینی نداشتند. اما در تمام این سال‌ها هر حادثه مرگبار هوایی تنها به واکنش‌های احساسی طبیعی و سوگ پس از حادثه ختم می‌شد. هرچند مردم همیشه در غم از دست دادن عزیزان و هموطنانشان به سوگ می‌نشستند اما در نهایت انتقادات به گلایه از سیستم فرسوده هوایی ختم می‌شد. شرایطی که همه می‌دانستند ناشی از تحریم‌های ظالمانه و طولانی صنعت هوایی کشور است. اگر هم خطای انسانی در کار بود معمولا نوک پیکان اتهام به سوی خلبان و کادر پرواز بود که خود جزء قربانیان حادثه بودند. اما چه شد که این بار یک حادثه هوایی و اظهارنظرهای شتابزده پس از آن تبدیل به موشکی شد که سرمایه اجتماعی اعتماد را نشانه گرفت و آن را ساقط کرد؟  مردم ایران چهارشنبه 18 دی ماه در حالی که هفته‌ای تلخ و پرتنش را پشت سر گذاشته بودند از خواب برخاستند. در پی ترور سردار سلیمانی توسط ارتش آمریکا، مسئولان جمهوری اسلامی قول انتقامی سخت داده بودند و مردم با اعصابی تحریک شده منتظر اقدامات بعدی مسئولان بودند. سرانجام سپاه به قول خود عمل کرد و ساعت 1 و 20 دقیقه نیمه شب درست در همان ساعتی که آمریکاییان خودروی حامل سردار را هدف قرار داده بودند، دو پایگاه‌ نظامی ارتش آمریکا را موشکباران کردند. 5 ساعت بعد از این حادثه در حالی که همه منتظر اتفاقات بیشتر و واکنش آمریکاییان بودند، هواپیمای مسافربری اوکراینی سقوط کرد. 176 کشته به قدر کافی دردناک و بهت‌آور بود. اما این که مسئولان تقریبا بلافاصله علت سقوط را نقص فنی اعلام کردند بهت‌آورتر بود. ذهن‌هایی که در فضای جنگی قرار داشت به سختی باور می‌کرد علت سقوط آن هم درست در این زمان به خصوص، نقص فنی باشد به ویژه که معمولا در حوادث مشابه علت حادثه پس از بررسی‌های کامل فنی و کارشناسی و با تاخیر چندین روزه و حتی چند ماهه اعلام می‌شد. اما مردمی که به طور میانگین هر 2 ماه و نیم خبر یک حادثه هوایی را در میان اخبار روزانه می‌بینند، به راحتی به مسئولان اعتماد کردند. ولی این حادثه یک تفاوت دیگر با حوادث مشابه داشت. هواپیما متعلق به یک کشور دیگر بود و بسیاری از سرنشینان آن یا تبعه کشور دیگر یا دو تابعیتی بودند. کارشناسان اوکراینی بلافاصله خواهان بررسی مدارک شدند. گمانه‌زنی‌ها شروع شد. کم کم زمزمه‌هایی شنیده می‌شد که علت سقوط را اصابت موشک می‌دانستند نه نقص فنی. اما مسئولان و مدیران ارشد کشور سه روز تمام قویا این احتمال را رد کردند. کارشناسان و مدیران از طریق رسانه‌های مختلف اعلام می‌کردند، امکان ندارد هواپیما در اثر اصابت موشک سقوط کرده باشد. برای این موضوع ده‌ها دلیل علمی پیچیده می‌آوردند. اما پیگیری‌ها و فشار دیگر کشورهای ذی‌نفع سرانجام کار را به آن جا رساند که صبح روز شنبه 21 دی ماه سپاه در یک بیانیه رسمی اعلام کرد که هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط سیستم پدافند گنبد آهنین تهران که در شرایط جنگی قرار داشته مورد اصابت قرار گرفته است و آنها تمام مسئولیت را می‌پذیرند.

فرماندهان ارشد سپاه مسئولیت سقوط  هواپیما و مرگ 176 سرنشین آن را پذیرفتند. اما مردم در شوک پنهان‌کاری سه روزه به خشم آمدند و اعتماد عمومی سقوط کرد و مردم خواهان آن بودند که کسی مسئولیت این پنهانکاری و عدم اطلاع‌رسانی را بپذیرد. اعتراضات گسترده مردمی در خیابان‌ها و مقابل دانشگاه‌ها شروع شد. حالا پرسش‌های بسیاری به ذهن‌ها و لب‌ها می‌آمد. چند دروغ دیگر شنیده‌ایم؟ علت چند حادثه دیگر پنهان‌کاری شده؟ واقعا علت سقوط کدام هواپیماها در این چند دهه نقص فنی بوده است؟ بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های دیگری در مورد حوادث دهشتناک و غم‌انگیز سال‌های اخیر، مزید بر علت شد.  مردم هنگامی که فهمیدند مسئولان در این سه روز در حالی که واقعیت را می‌دانستند به آنها دروغ گفته و واقعیت را کتمان کرده‌اند که هنوز پرسش‌هایشان در مورد حادثه پلاسکو، حادثه سانچی، شایعات به یغما رفتن و دپو شدن کمک‌های مردمی به زلزله‌زدگان کرمانشاه، آمار و اطلاعات حوادث آبان ماه و... پاسخ نگرفته بود. سیلاب هزاران اما و اگر بر ذهن مردم آوار شد. اگر تمام آنچه در این سال‌ها شنیدیم دروغ بوده باشد چه؟ اگر پای دولت‌های دیگر در میان نبود آیا واقعیت را به ما می‌گفتند؟ آیا و آیا و آیا و....

کاهش مشارکت مردم در فرآیندهای مختلف سیاسی و اجتماعی یکی از مهمترین تبعات از دست رفتن اعتماد اجتماعی است. اگر اعتماد عمومی خدشه‌دار شود مشارکت مردم در اجرای قوانین مختلف به خصوص مواردی که نیاز به ایثار و فداکاری است، ریزش می‌کند

مدیران مسئول تصمیمات‌شان هستند نه قیم مردم

نزدیک به دو دهه است که در فضای رسانه‌ای کشور مشغول فعالیت هستم و یکی از آزاردهنده‌ترین پاسخ‌هایی که بارها از مسئولان و مدیران در بخش‌ها و حوزه‌های مختلف شنیده‌ام این بوده است که «مردم آماده شنیدن این موضوع نیستند.»، «الان زمان گفتن این ماجرا نیست.»، «ظرفیت پذیرفتن این ماجرا در جامعه وجود ندارد.» شاید حتی بتوان گفت بیشتر مواقع این جملات را از دهان دلسوزترین‌هایشان شنیده‌ام. معمولا پس از این جملات خواسته می‌شود که ضبط گفتگو متوقف شود یا از اطلاعات مورد نظر در خبر و گزارش استفاده نشود. سال‌ها است مسئولان مردم را غریبه و نامحرم دانسته‌اند و مانند پدر یا قیمی که سعی می‌کند از کودک نابالغش در برابر ناملایمات بیرونی حمایت کند، سعی کرده‌اند از مردم در برابر واقعیت‌های ناگوار جامعه حفاظت کنند. اما فراموش کرده‌اند اعضای یک جامعه کودک نابالغ نیستند و هیچ چیز مانند صداقت و  شفافیت آنها و جامعه را در برابر خطرات حفاظت نمی‌کند. نگاهی به ریزش شدید تیراژ روزنامه‌ها و از رونق افتادن رسانه‌های رسمی نشان می‌دهد که این رویه اشتباه بیش از آن که سود داشته باشد ضرر داشته است. و حالا که در عضر اینترنت، گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی نمی‌توان به همان رویه پوسیده قدیمی ادامه داد. تجربه‌های اخیر هم نشان داد فیلتر کردن قطع اینترنت و کاهش دسترسی مردم هم فایده بلند مدت و موثری نداشته است. اعتراضات شدید مردمی و اجتماعات آنها در پی این حادثه نشان داد مسئولان باید بپذیرند که مردم جامعه خیلی وقت است دوران بلوغ اجتماعی خود را گذرانده‌اند وحالا بحق خواهان صداقت و شفافیت هستند.

مرگ رشد و بالندگی جامعه بدون اعتماد عمومی

جامعه شناسان اعتماد عمومی را یکی از سرمایه‌های اجتماعی مهم می‌دانند که وحدت را در سیستم‌های اجتماعی ایجاد و حفظ کرده و ارزش‌های مردم‌سالاری را پرورش می‌دهد. اعتماد، شهروندان را به نهادها و سازمان‌هایی که نمایندگان آنها هستند، پیوند می‌دهد و بدین طریق مشروعیت و اثربخشی دولت مردم‌سالار افزایش می‌یابد. 

کاهش مشارکت مردم در فرآیندهای مختلف سیاسی و اجتماعی یکی از مهمترین تبعات از دست رفتن اعتماد اجتماعی است. اگر اعتماد عمومی خدشه‌دار شود مشارکت مردم به ویژه در تحقق سیاست‌ها و تصمیمات اجرایی و همچنین اجرای قوانین مختلف به خصوص در مواردی که نیاز به ایثار و فداکاری است، ریزش می‌کند.

مجید ابهری، متخصص رفتارشناسی اجتماعی و بنیانگذار آسیب‌شناسی اجتماعی در ایران معتقد است ارتباط مستقیمی میان اعتماد اجتماعی و امید افراد وجود دارد و اعتماد به ‌عنوان مهم‌ترین عنصر تشکیل‌دهنده سرمایه اجتماعی از شرایط و ضروریات کلیدی برای موجودیت هر جامعه‌ای به شمار می‌رود. قدرت و کارآیی اعتماد اجتماعی در جامعه به میزان پایبندی شهروندان به هنجارها و ارزش‌های مشترک و توانایی آنها برای چشم‌پوشی از منافع شخصی در راستای خیر و سعادت همگانی به چشم می‌آید و این موضوع برای حل مسائل و چالش‌های سیاسی و اجتماعی ضروری به‌نظر می‌رسد. وجود اعتماد اجتماعی در موفقیت‌ سیاست‌های اقتصادی، افزایش مشروعیت نظام، توسعه سیاسی و اجتماعی تبلور می‌یابد و با افول و کمرنگ شدن این عامل مهم و اساسی، کشور در زمینه‌های مختلف با بن‌بست مواجه خواهد شد. 

مردم در شوک پنهان‌کاری سه روزه به خشم آمدند. اعتماد عمومی سقوط کرد و مردم خواهان آن هستند که کسی مسئولیت این پنهانکاری و عدم اطلاع‌رسانی را بپذیرد

شفاف‌سازی و بیان واقعیت‌ها و مورد اعتماد دانستن مردم روشی است که می‌تواند به دولتمردان کمک کند تا دوباره اعتماد از دست رفته را به دست بیاورند و مشارکت اجتماعی را بالا ببرند آن هم در زمانی که کشور در سخت‌ترین شرایط تحریم اقتصادی قرار دارد و  بیشتر کشورهای جهان حتی متحدان و دوستان از همکاری با آن سرباز می‌زنند. تنها راه نجات کشور و به سلامت گذراندن این کشتی از طوفانی که در آن قرار داریم برگرداندن اعتماد عمومی است.