شـهرم برام مهم نیست!

اخلاق یا فرهنگ شهروندی در جامعه ما به قدر کافی رشد نکرده، چون آموزش‌وپرورش یا هر نهاد مرتبط دیگری، نتوانسته‌اند در جامعه‌پذیری مردم نقش فعالی داشته باشند. گویی که اصلا برنامه‌ای هم برای این موضوع ندارند. فرهنگ شهروندی وقتی به‌وجود می‌آید که مردم هم در تعیین سرنوشت خودشان سهیم و موثر باشند. مشارکت شهروندی، در جامعه ما نهادینه نشده و به تبع فرهنگ شهروندی ملموسی هم وجود ندارد یا کمتر و در میان قشر خاصی دیده می‌شود. ما ملتی هستیم که با یک تعطیل چند روزه، بیماری«سندرم شمال»مان، عود می‌کند و دسته‌جمعی می‌رویم که زباله تولید کنیم کسانی که به محیط زیست شهری بی‌توجهی می‌کنند و با رفتاری مثل آشغال ریختن این بی‌توجهی را به نمایش می‌گذارند، از نظر هنجاری بر دیگران غلبه دارند. چون معمولاً با اعتراض رو‌به‌رو نمی‌شوند

آذر فخری، روزنامه‌نگار

هر سه به سمت میدان هفت تیر می‌رویم. قدم‌زنان، بی آن‌که عجله‌ای داشته باشیم. دو نفر از ما سه نفر، مادر و دختری هستند که من نمی‌شناسم‌شان؛ غریبه‌اند و رهگذر. من پشت سر آن‌ها راه می‌روم. دختر، در حال خوردن پفک است. ابتدا از این تعجب می‌کنم که چه‌طور مادری که به‌نظر می‌رسد تحصیل‌کرده هم باشد، اجازه می‌دهد فرزندش از این چیزها بخورد. این بماند. دختر 14-15 ساله، همین که پفکش را تمام می‌کند، پلاستیک آن‌را همان‌طور که راه می‌رود، در پیاده‌رو رها می‌کند. من نفسم می‌گیرد. از چنین مادر و دختری، در این ناحیه از شهر،با این تیپ و ژستی که دارند، اصلا انتظار چنین رفتاری ندارم. قدم سریع می‌کنم و آشغال پفک را از روی زمین برمی‌دارم و در دستم مچاله می‌کنم تا برسم به یک سطل اشغال. اما صبر کنید. داستان ادامه دارد. دختر؛ همان دختر، این بار کیکی از کیفش درمی‌آورد و مشغول خوردن می‌شود. با خودم فکر می‌کنم احتمالا چون وقت ناهار است، دختر بیچاره ناچار است با این چیزها خودش را سیر کند. اما حواسم هست که ببینم با آشغال کیکش چه می‌کند. از کنار بانکی رد می‌شویم که گلدان‌هایی جلوی پنجره‌اش گذاشته است، دختر در حالی‌که با مادرش در حال صحبت است، اشغال کیک را لای یکی از گلدان‌ها می‌چپاند.

لعنت بر...!

شاید بعضی‌ها به خاطر نیاورند، دیوار نوشته‌هایی را که «آشغال‌ریزها» را تهدید به لعنت ابدی والدین می‌کردند. این اتفاق به‌خصوص در زمین‌های رها شده و پشت دیوار حیاط منازل اتفاق می‌افتاد. مردم، از هر قشر و طبقه‌ای معمولا آشغال و نخاله‌های خود را در چنین مکان‌هایی تخلیه می‌کردند و ساکنان اطراف برای مقابله با چنین رفتاری، ریزندگان آشغال و والدین‌شان را لعن و نفرین می‌کردند؛ آن‌هم به صورت کتبی! که البته چندان فایده‌ای نداشت و در نهایت ساکنین محل، خودشان ناچار می‌شدند آن ناحیه را تمیزکنند. این روزها از آن رفتارها و لعن و نفرین‌ها خبری نیست. چون فضای باز و رهاشده چندانی در شهر وجود ندارد. اما اتفاق ناگوارتری که افتاده این است که تمام عرصه شهر به یک زباله‌دانی بزرگ تبدیل شده و دامنه‌اش تا دل جنگل‌ها و رودخانه‌ها و دریاچه‌ها هم کشیده است. ملتی هستیم که با یک تعطیل چند روزه، بیماری«سندرم شمال»مان، عود می‌کند و دسته‌جمعی می‌رویم که زباله تولید کنیم.

فضای عمومی یا فضای دولتی!

دکتر امیدعلی احمدی، جامعه شناس، از «اعتراضی بودن» عمل آشغال ریختن در کوچه و خیابان و طبیعت، سخنی به میان نمی‌آورد، اما می‌گوید: «شهر یک هویت سیاسی اجتماعی است و مردم باید در امور شهری نقش داشته باشند. باید بدانند در آن‌چه دارد اتفاق می‌افتد نقش دارند تا در قبال رفتاری که از آن‌ها سر می‌زند، احساس مسئولیت کنند، اما مشارکت‌دادن مردم در امور مربوط به خودشان در شهر، مسئله مهمی است که متاسفانه به‌صورت محدود در بحث شورایاری‌ها شاهدش هستیم، و در هیچ عرصه دیگری به این معضل توجه نمی‌شود و همین عدم اهمیت به مشارکت مردمی است که موجب بی‌تفاوتی مردم شده است.»

علی احمدی در ادامه چنین توضیح می‌دهد:«اخلاق یا فرهنگ شهروندی در جامعه ما به قدر کافی رشد نکرده، چون آموزش‌وپرورش یا هر نهاد مرتبط دیگری، نتوانسته‌اند در جامعه‌پذیری مردم نقش فعالی داشته باشند. گویی که اصلا برنامه‌ای هم برای این موضوع ندارند. فرهنگ شهروندی وقتی  به‌وجود می‌آید که مردم هم در تعیین سرنوشت خودشان سهیم و موثر باشند. مشارکت شهروندی، در جامعه ما نهادینه نشده و به تبع فرهنگ شهروندی ملموسی هم وجود ندارد یا کمتر و در میان قشر خاصی دیده می‌شود.»

امیدعلی احمدی آشغال ریختن یا هر نوع رفتاری را که در آن «رعایت حال دیگران نمی‌شود» از منظری دیگر نیز نگاه می‌کند. او می‌گوید: «اگرچه فضای خصوصی، عمومی ‌و دولتی در ایران قابل وجود دارد و قابل تفکیک است، اما هنوز در ذهن مردم ما جایی به عنوان «فضای عمومی» وجود ندارد! برای مردم ما، فضا تقسیم به دو بخشِ «فضای خصوصی» که شامل خانه و کاشانه خودشان می شود و «فضای دولت». از خانه که بیرون می آیند و پای‌شان را به خیابان می‌گذارند، معتقدند که وارد فضای دولت شده‌اند. این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: «به همین دلیل احساس نمی‌کنند باید در محیط خارج از خانه‌شان هم مسئولانه نقش داشته باشند، بلکه آن‌جا را، بیرون از خانه را، مال دولت و فضای دولت می‌دانند و عادت کرده‌اند یا حتی معتقدند که یک متولی هست که در نهایت به امور این فضا رسیدگی می‌کند و نیازی به مشارکت آن‌ها نیست». علی‌احمدی تاکید می‌کند که «هر چه فاصله  میان فضای دولت و فضای مردم بیشتر شود، احساس بیگانگی در مردم تشدید می شود و این احساس به کاهش رفتار مسئولانه دامن می‌زند. پس طبیعی است که وقتی بزرگ‌تر‌ها احساس بیگانگی دارند و با رفتاری مثل آشغال‌ریختن این حس را بروز می‌دهند، کودکان هم با آن حس بزرگ می‌شوند. چنان‌چه در طول سال‌ها این رویه ادامه دارد و با کسی که در کوچه و خیابان زباله می‌ریزد، برخورد مدنی از سوی مردم اتفاق نمی‌افتد. یعنی کسی به کسی در این مورد اعتراض نمی‌کند و این رفتار را بد نمی‌داند.». دکتر علی‌احمدی می گوید:«آشغال ریختن از نظر اجتماعی عیب محسوب نمی‌شود! کسانی که به محیط زیست شهری بی‌توجهی می‌کنند و با رفتاری مثل آشغال ریختن این بی‌توجهی را به نمایش می‌گذارند، از نظر هنجاری بر دیگران غلبه دارند. چون معمولاً با اعتراض رو‌به‌رو نمی‌شوند، از رفتار خودشان، خجالت نمی‌کشند و به نظرشان می‌آید این یک رویه عمومی‌است». امید علی احمدی جامعه‌شناس، رفتار مردمی‌ را که به آشغال ریختن دیگر اعتراض نمی‌کنند، این‌طور تحلیل می‌کند: «به خاطر بحران‌های مختلفی که در جامعه‌مان با آن روبه‌رو هستیم، مردم نسبت به موضوعات جمعی بی‌توجه هستند و سعی می‌کنند سرشان در لاک خودشان باشد، بنابراین، معمولا اعتراضی در برابر رفتار دیگران از

خود نشان نمی‌دهند».

علی احمدی ادامه می‌دهد: «ما به عنوان شهروند، هیچ‌وقت احساس نکرده‌ایم که در مقابل استفاده از طبیعت یا شهر محل زندگی‌مان، باید مسئولانه رفتار کنیم. یا آموزش دهنده‌ای در این زمینه وجود ندارد، یا آن‌هایی که بوده‌اند خوب عمل نکرده‌اند». او معتقد است که به‌خصوص رسانه ملی به وظیفه خود در این مورد عمل نکرده، چون بیشترین مخاطب از میان اقشار مختلف را دارد و می تواسنت از اسن پتانسیل به خوبی استفاده کند.  دکتر جوزانی، مدیر کل حوزه معاونت اجتماعی شهرداری تهران نیز بر وظیفه رسانه ملی تاکید دارد؛ اومی‌گوید: «ما هر بار که به آن‌ها(صدا و سیما) گفته‌ایم بیائید یک برنامه میان‌سازمانی برای آموزش مردم در جهت ارتقای سطح زندگی‌شان داشته باشیم، اولین چیزی که خواسته‌اند پول بوده است. یعنی این سازمان فرقی بین برنامه‌ای که برای ارتقای سطح زندگی مردم باید انجام شود و یک تیزر تبلیغاتی نمی‌بیند و در مقابل هر دو یک واکنش دارد». اما چرا چنین است که هر دستگاه‌ اجرایی به معضلی برمی خورد و نمی تواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد، زود انگشت اتهام خود رابه سوی صدا و سیما می گیرد؟ درست است که تلویزیون رسانه تاثیرگذاری است، اما واقعیت این است که حتی با مسئول دانستن  صدا و سیما، باید بازگردیم و به همه مسائل و معضلات زیرساختی و نیز کوتاهی‌هایی که اتفاق افتاده و می‌افتد، نگاه کنیم. چون در این میان، علاوه بر رسانه ملی، باید به نقش تربیتی آموزش‌وپرورش، وزارتخانه‌های دیگر، شهرداری‌ها و ... توجه کنیم و ببینیم که آن‌ها چه باید می‌کرده‌اند، که نکرده‌اند.

هم مقصریم، هم مسئول!

دکتر نیره توکلی جامعه‌شناس، اشاره می‌کند: «یک تصور عمومی‌وجود دارد که چون بالایی‌ها خیلی چیزها را رعایت نمی‌کنند، ما هم تا آن‌جا که از دست‌مان بر می‌آید چیزهایی را که مربوط به خودمان است رعایت نمی‌کنیم. او تاکید می‌کند:«تنها با شکل‌گیری نهادهای مدنی و تقویت آن‌ها است که می‌توان به ایجاد رابطه درست بین مردم و دولت امیدوار بود. باید سازمان‌های مدنی وجود داشته باشند، که مردم با عضویت در آن‌ها و انجام وظایف محوله بدانند که دارند کاری انجام می‌دهند و در مدیریت شهر و سرنوشت خودشان موثر هستند و از این‌رو مسئولیت‌پذیری بیشتری از خود نشان دهند». این جامعه‌شناس معتقد است:«تا جامعه مدنی درستی نداشته باشیم، ارتباط درستی بین مردم و دولت ایجاد نمی‌شود، تا این ارتباط ایجاد نشود، مسئولیت‌پذیری هم در مردم شکل نمی‌گیرد.»