هشدارهای رئیسجمهور پیشین آب در خانه تندروهای مجلس بود؛
برانگیختگی و «روحانیستیزی» در خانه ملت!
کیا مقدم
در روزهایی که کشتی سیاست ایران در امواج سهمگین چالشهای داخلی و خارجی دست و پا میزند، حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین، بار دیگر موجی از واکنشها را در میان جریانهای تندرو مجلس و محافل سیاسی برانگیخته است. روحانی بیش از چهار دهه تجربه در حساسترین مناصب امنیتی و سیاسی، این روزها در قامت یک ناظر منتقد ظاهر شده، عملکرد مجلس و ساختار حکمرانی را زیر سوال برده و از پیامدهای سیاستهای جاری، بهویژه در عرصه داخلی و خارجی، سخن گفته است. این اظهارات، که از عدم نمایندگی واقعی مردم در تصمیمگیریها تا انتقاد از حضور نظامیان در اقتصاد و جهتگیری شرقگرایانه در سیاست خارجی را دربرمیگیرد، با خشم و حملات بیسابقه نمایندگان تندرو مجلس مواجه شده، تا جایی که شعار «محاکمه» و «مرگ بر فریدون» در صحن علنی مجلس طنینانداز شده است.
هشدارهای روحانی؛
نقد ساختار حکمرانی و صدای مردم
حسن روحانی در تازهترین پیام ویدئویی خود، با تأکید بر اینکه «غرق شدن این کشتی، غرق شدن همه است»، به نقد صریح ساختار حکمرانی پرداخت. او مشروعیت تصمیمات مجلس را زیر سوال برد و پرسید که مجلس تا چه میزان نماینده واقعی مردم است، در حالی که ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم با تصمیمات آن مخالف هستند. روحانی، قانونگذاری برخلاف نظر اکثریت قاطع مردم را بیارزش دانست و هشدار داد: «اگر حکمرانی تغییر نکند، خود حکمرانان تغییر خواهند کرد.» این سخنان، تنها یک انتقاد ساده نبود، بلکه بازتابی از درکی عمیق از شکاف میان حاکمیت و ملت بود که در سالهای اخیر به وضوح خود را نشان داده است.
حسن روحانی که خشم تندروهای بهارستان را برانگیخته است، در سخنرانی اخیر خود با انتقاد شدید از وضعیت حکمرانی و مشروعیت مجلس، هشدار داد که شکاف میان حاکمیت و مردم به حدی رسیده که بقای کشور را تهدید میکند. او تأکید کرد که اگر رویکرد حکمرانی تغییر نکند، حکمرانان تغییر خواهند کرد و «غرق شدن این کشتی، غرق شدن همه است»، که نشاندهنده واقعیت بحران موجود و لزوم بازنگری در سیاستهاست
رئیسجمهور پیشین، به صراحت به حضور نیروهای نظامی در عرصه اقتصادی نیز انتقاد کرد و بر لزوم مشارکت مردم در امور تأکید ورزید. او معتقد است که باید مردم را در امور مشارکت داد و این مشارکت، تنها راه برونرفت از بحرانهای موجود است. این هشدارهای او، در امتداد استراتژی یک سال و نیم اخیرش برای بازگویی تجربیات چهار دهه حضور در مناصب حساس است. روحانی با «نقطهزنی» بر موضوعات و مشکلاتی که در سالهای مسئولیتش با آنها دست و پنجه نرم کرده بود، از اعتراضات آبان ۹۸ و دیماه ۹۶ گرفته تا کارشکنیهای داخلی در مسیر برجام و ماجرای «منبر ساطوریه»، به بازگویی تجربههای پشت پرده پرداخته است. این شفافیت، که عبور از خط قرمزهای معمول سیاستورزی محسوب میشود، منتقدان قدیمیاش را خشمگینتر کرده و موج تازهای از برچسبها علیه او به راه انداخته است. پیام اصلی او تغییری نکرده است: «تمرکز قدرت، فساد میزاید.» همان هشداری که در دوران ریاستجمهوریاش نیز، هرچند با ملاحظه بیشتر، بیان کرده بود که «پول و قدرت اسلحه را به دست ابوذر هم بدهید فاسد میشود.» او مسئله خود را نه سپاه، نه دولت، و نه هیچ نهاد دیگری، بلکه وضعیت حکمرانی میداند که در اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی بروز پیدا کرده است.
خشم تندروها؛ از برچسب وادادگی
تا شعار محاکمه
اظهارات روحانی، همانطور که انتظار میرفت، با واکنشهای تند و خشمآلود جریان خالصساز و نمایندگان تندرو مجلس مواجه شد. این طیف، که سالهاست روحانی را به «وادادگی» در برابر غرب متهم میکنند، این بار نیز با برچسبهای مشابه به میدان آمدند. امیرحسین ثابتی، نماینده حداقلی تهران در مجلس، در نطقی تند، روحانی را «منفورترین سیاستمدار ایران» خواند که «همچنان زبانش دراز است.» او با اشاره به انتقاد روحانی از تصمیمات مجلس، او را به «درد آمدن» از فساد «بانک آینده» متهم کرد و پرسید: «نکند اینجا هم منافعی وجود دارد؟» ثابتی همچنین فاجعه آبان ۹۸ را به گردن روحانی انداخت و گفت اگر مردم برایش مهم بودند، درباره «اسنپبک» از آنها نظرسنجی میکرد. او درنهایت خواستار رسیدگی قوه قضائیه به «سوءفعلهای حسن روحانی» شد تا او «به جایگاه اصلیاش که پشت میلههای زندان است برسد.» این سخنان، بلافاصله پس از نطق ثابتی، با شعارهای «محاکمه» و «مرگ بر فریدون» از سوی تعدادی از نمایندگان رادیکال مجلس همراه شد که نشان از اوجگیری تقابل دارد.
حمید رسایی، دیگر نماینده تندرو مجلس با اشاره به دولتهای روحانی گفت که ۸ سال کرنش و التماس در برابر آمریکا، نتیجهای جز تهدید، تحریمهای سنگین و توهین بیشتر برای کشور نداشته است. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، نیز در اظهاراتی مشابه، مواضع روحانی و ظریف را «غیرمسئولانه» خواند و مدعی شد که این مواضع «روند همکاریهای راهبردی ایران و روسیه را تحتتأثیر قرار داده است.» او با تأکید بر اینکه «دستاوردهای ملی کشور با حمایت شرکای جهانی به ثمر نشسته»، از همه جریانهای سیاسی خواست که منافع ملی را بر مصالح جناحی مقدم دارند.
تکرار ادعاهای شاذی نظیر محاکمه چهرههایی چون ظریف و روحانی، نه به گویندگان آن وجاهت میدهد و نه گره از کار رقابت سیاسی میگشاید؛ بلکه تنها بر عمق بحران و شکافهای موجود میافزاید. این رویکرد حذفی، که به جای رقابت منصفانه و ارائه استدلال، به تخریب و حذف فیزیکی و سیاسی متوسل میشود، در بلندمدت به بیاعتمادی عمومی و کاهش مشارکت سیاسی منجر خواهد شد
این ادعای قالیباف، سوالات جدی را مطرح میکند که چگونه دو دولتمردی که هیچ سمت رسمی ندارند، صرفاً با اظهارنظر خود میتوانند به «مسیر همکاری راهبردی با روسیه لطمه بزنند»؟ آیا روسها از نظرات تک تک شهروندان ایرانی و مسئولان سابق ناراحت میشوند و به این دلیل قطع ارتباط میکنند؟ احمد زیدآبادی، فعال سیاسی در واکنش به انتقاد قالیباف از روحانی و ظریف نوشت: «در هیچ جای دنیا اظهارنظر مقامهای سابق، لطمهای به روابط دولتها وارد نمیکند.» او تأکید کرد: «اگر چنین شرطی وجود داشته باشد، معنایی جز رابطهای استعماری و تحقیرآمیز ندارد.» این نوع اتهامزنی، به نظر میرسد بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، تلاشی برای سرکوب صدای منتقدان و توجیه سیاستهای فعلی است.
چگونه میتوان روسیه را «شریک راهبردی» نامید، در حالی که تمامی شش قطعنامه تحریمی ایران در شورای امنیت سازمان ملل با رأی مثبت این کشور همراه بوده است؟آیا شریک راهبردی، در زمان صلح تحریم میکند، در زمان جنگ ایران سلاح میگیرد و در جنگ ایران تماشاچی است؟ این پرسشها، ادعای لطمه زدن دو دولتمرد سابق به چنین «همکاری راهبردی» را بیاساس جلوه میدهد و نشان میدهد که نارضایتی از روحانی و ظریف، ریشههای عمیقتری دارد تا نگرانی از روابط با روسیه. به نظر میرسد این نوع اتهامزنی، بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، تلاشی برای سرکوب صدای منتقدان و توجیه سیاستهای فعلی است.
ریشههای تقابل؛ شرقگرایی
در برابر تعامل و حذف رقبا
این رویارویی تند میان روحانی و جریان خالصساز، ریشههای عمیقتری در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی دارد. جریانی که خود را «انقلابیگری منزه و اصیل» میداند، از اوایل دهه ۸۰ شمسی به تدریج با نفی و تخریب دیگران موجودیت خود را تعریف کرده است. این طیف، که اولین قربانیان نگرش حذفیشان چهرههایی چون اکبر هاشمی رفسنجانی، علیاکبر ناطق نوری و حسن روحانی بودند، همواره به جای رقابت متعارف و ارائه راهکارهای ایجابی، با رویکرد سلبی به تخریب و حذف رقبا همت گمارده است.
پروژه تندروها تنها به مجلس و نمایندگان آن ختم نمیشود و در سطح سران نظامی نیز در جریان است. در همین راستا حسامالدین آشنا، مشاور روحانی، در واکنش به اظهارات عزیز جعفری، فرمانده پیشین سپاه، که به نوعی بیمیلی دولت روحانی به بودجه دفاعی را مطرح کرده بود، با اشاره به «صندوق پاندورا» هشدار داد که «درِ صندوق پاندورا را باز نکنید»، که خود کنایهای به افشاگریهای احتمالی و پیامدهای غیرقابل کنترل آن است و نشان میدهد که این تقابل، ابعاد پنهان و ناگفتهای نیز دارد.
پروژه خالصسازی در دولت قبل به سطح مطلوب خود رسید اما انتخابات ناگهانی ۱۴۰۳، نقشه طراحیشده آنها را دچار مشکل کرد و پای ظریف و روحانی در شکلگیری شکست انتخاباتی در میان بود. این جریان، پس از شوک اولیه، به سرعت دست به کار شد و با بهرهگیری از پتانسیل خود در قوه مقننه، دولت چهاردهم را هدف قرار دادو استیضاح وزرا در دستور کار قرار گرفت. در وهله بعد، از فرصت جنگ 12روزه نهایت استفاده را برد تا هرگونه رویکرد تعاملی و دیپلماتیک با غرب را تلاشی مذبوحانه جلوه دهد.
در این میان، تحلیلگرانی چون آجورلو و حقیقتپور که هر دو از فعالان سیاسی هستند، حسن روحانی را یکی از بزرگترین تهدیدها برای دولت پزشکیان میدانند. آجورلو معتقد است که روحانی با «قطبیسازی» به دولت پزشکیان آسیب میرساند و فضایی منفی ایجاد میکند و حقیقتپور سخنان اخیر روحانی را نافی منافع ملی و برهمزننده قاعده بازی معرفی میکند. در چنین شرایطی برخی منتقدان در تلاش هستند که دولت جدید از هرگونه ارتباط با چهرههایی چون روحانی دور باشد و بر ضرورت شکلگیری یک خط فکری مستقل در دولت پزشکیان تأکید دارند که با این رویکردهای رادیکال فاصله بگیرد. این خود نشانهای از عمق شکافها و تلاش برای بازتعریف مرزبندیهای سیاسی در فضای کنونی است.
محاکمه روحانی
چه دردی دوا میکند؟
این تقابل شدید میان حسن روحانی و جریان تندرو مجلس، تبعات عمیقی بر سپهر سیاسی کشور خواهد داشت. شعارهای «محاکمه» و تلاش برای حذف فیزیکی و سیاسی چهرههای باسابقه نظام، نه تنها به ثبات سیاسی کمک نمیکند، بلکه فضای جامعه را به سمت قطبیشدگی بیشتر سوق میدهد. این رویکرد حذفی، که به جای رقابت منصفانه و ارائه استدلال، به تخریب و حذف فیزیکی و سیاسی متوسل میشود، در بلندمدت به بیاعتمادی عمومی و کاهش مشارکت سیاسی منجر خواهد شد. همانطور که روحانی هشدار داد، قانونگذاری برخلاف نظر اکثریت قاطع مردم، قانون نیست و این بیاعتنایی به خواست عمومی، میتواند تبعات جبرانناپذیری برای مشروعیت نظام داشته باشد.
تلاش برای شرقگرایی مطلق در سیاست خارجی و نفی هرگونه تعامل با غرب، در حالی که بسیاری از کارشناسان و مردم به دنبال رفع تحریمها و بهبود وضعیت اقتصادی از طریق دیپلماسی هستند، میتواند کشور را در انزوا و تنگنای بیشتری قرار دهد. اتهامزنی به مقامات سابق مبنی بر «لطمه زدن به روابط با روسیه» صرفاً با اظهارنظر، نشان از ضعف استدلال و تلاش برای سرکوب صدای هرگونه نقد دارد. منافع واقعی ایران در برقراری روابط متوازن با شرق و غرب، از جمله آمریکا، اتحادیه اروپا، چین و روسیه است. فروغلتیدن در دامان یکی و تضاد با دیگری، درد بیدرمانی است که آثار آن تا سفرههای مردم نیز کشیده شده است. تکرار ادعاهای شاذی نظیر محاکمه چهرههایی چون ظریف و روحانی، نه به گویندگان آن وجاهت میدهد و نه گره از کار رقابت سیاسی میگشاید؛ بلکه تنها بر عمق بحران و شکافهای موجود میافزاید.
دیدگاه تان را بنویسید