تسخیر قره باغ توسط آذربایجان آغاز بحران است

دور جدید تنش و درگیری میان آذربایجان و ارمنستان در روزهای اخیر آغاز شده است و پس از فتح کامل قره‌باغ توسط آذربایجان تعداد ارمنی‌هایی که این منطقه را ترک می‌کنند در حال افزایش است. به منظور بررسی این تحولات دیده‌بان ایران با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، کارشناس مسائل بین‌الملل و استاد دانشگاه علامه طباطبایی به گفت و گو نشسته است. مشروح کامل این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید.

    

آقای فلاحت‌پیشه! به نظر شما با کوچ اجباری ارامنه از قره‌باغ پرونده درگیری در این منطقه بسته خواهد شد؟

سابقه چالش بین ارمنی‌ها و ترک‌ها در منطقه به چند قرن می‌رسد و این چالشی است که راه حل نظامی ندارد. هرچند که الان آذربایجان از طریق نظامی و با استفاده از ضعف ارمنستان توانسته چیره شود ولی واقعیت این است که این یک چالش است. اینکه بیش از 45 هزار نفر از ارامنه مهاجرت کردند و موضوعات حقوق خصوصی و عمومی آن‌ها مطرح می‌شود و چالش‌های دیگری که در آینده ممکن است ادامه پیدا کند. از جمله این چالش‌ها نقشه‌های سیاسی و محاسباتی است که توسط آذربایجان، ترکیه و برخی دیگر از بازیگران طرح شده و از همه مهم‌تر بی‌پروایی الهام علی‌اف در کشاندن پای برخی از بازیگران چالش‌زا به منطقه مثل اسرائیل است که بحران را برای آذربایجان مزمن خواهد کرد. چراکه تجربه نشان داده است که هرجا اسرائیل پا گذاشته ناامنی را با خود آورده است. حال کشاندن پای آن‌ها به آذربایجان که از نظر دفاعی حدود 50 درصد تجهیزات نظامی‌اش را از اسرائیل خریداری می‌کند و تهدید مرزهای ایران، از مواردی است که منجر به مزمن شدن این چالش برای آذربایجان می‌شود. اردوغان پیشنهادی را مطرح کرد که فارغ از اینکه چه قدر جنبه اجرایی داشته باشد نشان دهنده این است که ایشان واقعیات منطقه را خیلی بهتر از علی‌اف می‌بیند. ایشان سعی کرد در موضوع راه مواصلاتی، ایران را به عنوان یک واقعیت مطرح کند. همچنین آقای اردوغان می‌داند که ایرانی‌ها به هیچ وجه اجازه نمی‌دهند که یکی از مرزهای آن‌ها به دنیای خارج بسته شود.

تسخیر قره باغ کوهستانی 

توسط آذربایجان پایان بحران نیست

معتقدم تسخیر قره باغ کوهستانی توسط آذربایجان پایان بحران نیست. در دنیای امروز حقوق یک شخص یا یک نفر می‌تواند مشروعیت بین‌المللی یک نظام سیاسی و سیاست‌های یک دولت را زیر سوال برد چه رسد به یک قوم. بنابراین تنها راهی که وجود دارد این است که ساز و کاری شکل گیرد که در آن یک راه حل برای حل چالش‌های مرزی در نظر گرفته شود و همچنین برای بعد از جنگ‌های اخیر آذربایجان و ارمنستان کاری به وجود بیاید و به ابتکار کشورهای منطقه اعم از ایران، ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و روسیه باشد. راهکار بلند مدت تحولات، راهکاری است که احتمالا در یک ابتکارات پنج جانبه نتیجه می‌دهد. آذربایجان نمی‌تواند در شرایط کنونی منطقه ایران را نادیده بگیرد. نادیده گرفتن ایران همراه با کشاندن پای بازیگران مشکل‌سازی مثل اسرائیل منجر به مزمن شدن بحران در آذربایجان می‌شود طوری که آذربایجان مجبور می‌شود بخش اعظم بودجه عمومی خود را صرف هزینه‌های دفاعی کند. افزون براین موارد کشورها به جای اینکه پای بازیگران بیگانه را به منطقه بکشانند باید سعی کنند در یک مکانیسم منطقه‌گرایی مسائل خود را حل کنند.

با چالش بسته شدن یکی از مهم‌ترین مرزهای ایران به سمت اروپا مواجهیم

موقعیت ایران در این درگیری چه آسیبی دیده است؟ به نظر شما آیا اعتماد ایران به روسیه بازهم اشتباه بود؟

معتقدم ایران دربرابر چالش ارمنستان و آذربایجان می‌تواند سیاست بهتری را در پیش گیرد. ولی به نظر من در ایران برخی از سیاستمداران و جریانات اجتماعی، به ویژه در مرز آذربایجان، با حسن نیت بیش از حد چالش بین آذربایجان و ارمنستان را درنظر می‌گیرند. نوع نگاهی که در ایران شکل گرفت مربوط به 30 سال گذشته است و تغییری نکرده بود درصورتی که در طول این سال‌ها تحولات مختلفی در منطقه شکل گرفته که از جمله این تحولات تبدیل شدن مناطق چالش بین آذربایجان و ارمنستان به محل چالش‌های راهبردی منطقه‌ای، روابط مشکل‌ساز ارمنستان با برخی از بازیگران ضد ایرانی و حتی تلاش آذربایجان برای تسخیر قومی در منطقه. اینها مواردی است که در طول 30 سال گذشته رخ داده اما متاسفانه حاکمیت یک ذهن کهنه در سیاست خارجی ایران و کهنگی در تحلیل‌های سیاست خارجی در ایران منجر به آسیب به منافع ملی شده است. معتقدم این کهنگی را در محاسبات با مسئله قره‌باغ هم در سیاست خارجی ایران دیدیم. الان با چالشی مواجه هستیم که علاوه بر تهدیدهای امنیتی، تلاش می‌شود عملا یکی از مهم‌ترین مرزهای ایران به سمت اروپا بسته شود که اگر کار به اینجا برسد معنایش گذر از خط قرمز ایران است. موضع اردوغان نشان داد که او به صورت تلویحی داشت به ایران و آذربایجان یادآورد می‌شد که نباید از خطوط قرمز ایران رد شد ولی من معتقدم اینها همه حرف است. در قالب یک ابتکار پنج جانبه می‌توان به ساز و کاری رسید که در آن چند کار انجام شود؛ یک اینکه حقوق مردمان ارمنی و آذری و حسن همجواری آنان دیده شود چراکه مهاجرت حدود نیمی از جمعیت ارمنی قره‌باغ به معنای پایان بحران نیست بلکه می‌تواند آغاز بحران باشد. موضوع بعدی این است که اگر یک ساز و کاری برای ایجاد یک دالان انرژی، مواصلاتی، قطار و راه وجود دارد این دالان نمی‌تواند حقوق تاریخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی برای مبارزه با غرب و شرق را نادیده گیرد.

 موضوع سوم این است که همانطور که در موضوع دریای خزر پنج کشور بعد از فروپاشی شوروی توافق کردند که بازیگران مشکل‌ساز را به دریای خزر راه ندهند، یک چنین مکانیسمی برای مرزهای ایران با ارمنستان و آذربایجان دیده شود تا دو طرف چنین سیاستی را در پیش نگیرند و برای همیشه این جنگ سرد از بین برود. درغیر اینصورت اگر سیاست قومی افراطی ادامه پیدا کند، ما عصر تازه‌ای از رقابت و چالش‌های نامتقارن در منطقه را شاهد خواهیم بود که حتما یکی از بازندگان اصلی آن جمهوری آذربایجان خواهد بود.

مقامات ایرانی دو سال پیش می‌گفتند که که قره‌‌باغ خاک اسلام است. این استراتژی چه آسیبی به ایران وارد کرد؟

از زمان جنگ‌های اخیری که تحت عنوان بازپس‌گیری قره‌باغ شکل گرفت، هرچند دنیا می‌داند که قره‌باغ بخشی از منطقه سرزمینی آذربایجان است ولی کهنگی سیاست خارجی ایران در این چالش باعث شد ما شاهد شرایط فعلی باشیم. طوری که عملا برخی از صاحبان تریبون‌ در مرز ایران هر روز به گونه‌ای احساسات را تحریک می‌کردند و مانع این می‌شدند که ایران در مناقشه یک تحلیل به‌روزی را بر سیاست خارجه خود حاکم کند. این تحلیل‌ها کهنه بود و جای تاسف دارد که برخی از صاحبان تریبون در استان‌های مرزی ایران گاهی با یک سخنرانی مناسبات ما را با برخی از کشورهای منطقه برهم می‌زدند، بدون اینکه مسئولیتی بپذیرند. چنین موضع‌گیری‌هایی در دوره مناقشه قره‌باغ بیشتر هم شد و وضعیت کنونی را به دنبال داشت. معتقدم آنچه برای ما باید مهم باشد نه یک نگاه و تحلیل تک‌واره بلکه یک تحلیل مشترک‌المنافعی است. تحلیل تک‌واره این است که قرابت تاریخی را مطرح کنیم و سایر واقعیات را نبینیم. این تحلیل‌های کهنه باعث شد که عملا حقوق راهبردی، الزامات امنیتی و منافع ایران به خطر بیافتد و کسانی که سخنرانی‌های آتشین را مطرح می‌کردند الان هیچ مسئولیتی را برعهده نمی‌گیرند. در صورتی که در هر جای دنیا که بود این افراد باید به دلیل تهیج احساسات خلاف منافع ملی کشور پاسخگو می‌شدند.