نادر صدیقی

در بخشی از توئیت اخیر دکتر رضا نصری می‌خوانیم:

«بخاطر رقابت‌های جناحی نقش تحریم را کمرنگ کردید تا بگویید مسائل اقتصادی ناشی از سوءمدیریت داخلی است. بی‌آنکه بگویید سوءمدیریت سیستمیک خود از اهداف و تبعات تحریم است!»

سوء مدیریت به نوبه خود برخاسته از سوء تشخیص است: تز «سفره مردم را به تحریم‌ها گره نمی‌زنیم» از همان ابتدا نشان از سوء تشخیص در باره ماهیت تحریم‌ها داشت. زیرا سیاست و بخصوص سیاست خارجه یک جاده دو طرفه است. ما می‌توانیم بگوییم که سفره مردم را به رفع تحریم گره نمی‌زنیم اما این طرف مقابل یعنی طرف تحریم‌گر است که با تحریم‌ها بخش عمده‌ای از سفره مردم را قیچی کرده است. تفکیک سفره مردم از برنامه رفع تحریم هم غیرواقع‌بینانه بود و نقش تحریم در کوچک شدن سفره مردم را نادیده می‌گرفت و هم اینکه نشان از درک ضعیف و محدودِ تفکیک‌گران از مقوله «حق » داشت. تحریم‌ها حق دسترسی مردم به دارایی‌های خود را محدود می‌کنند، یعنی سفره مردم را هر روز کوچک وکوچک‌تر می‌کنند بنابراین تلاش برای رفع تحریم‌ها تلاش برای احقاق حقوق پامال شده ملت است، تلاش برای رفع یک اشغالگری آشکار است که برخلاف اشغالگری در جنگ‌های شناخته شده قبلی به شکل نقض تمامیت ارضی و عبور از مرزها بروز نمی‌کند بلکه از مرزها می‌گذرد و خود را به شهرها و بازار‌ها و بیمارستان‌ها و کارخانه‌ها می‌رساند و در خانه‌های تک تک شهروندان کشور را می‌کوبد و به مهمان ناخوانده سفره مردم تبدیل می‌شود. رفع تحریم به این اعتبار در واقع رفع اشغالگری است رفع حصار و دیوارهایی است که تحریم‌گران به دور کشور کشیده‌اند ویا به شکل مانع‌ها و ایست‌ها و ممنوعیت‌های ورود به شاهراه‌های مالی و دیجیتالی و بانکی معماری کرده‌اند. تحریم‌ها به این ترتیب حصار‌ها و دیوارهای نامرئی اما نیرومند تراز هر خندق بتونی عمل می‌کنند و عملا کشور را در موقعیت یک جزیره بسته به روی جهان و حتی همسایگان قرار می‌دهند.

آن دیوارها و آن موانع فقط «آنجا» در مسیر عبور کشتی‌های ما در آبراهه‌های آزاد جهان و یا در راهروها و سالن‌های نظام مالی جهان نیستند، بلکه از مرزها عبور می‌کنند و در مغزها جا خوش می‌کنند: خود این فکر که نمی‌توانیم تحریم را بشکنیم، و این نتوانستن که خود را به شکل امری «عادی » جلوه می‌دهد حکایت از «اینجایی» شدن و «درونی شدن» تحریم‌ها دارد. آن‌ها را که نمی‌توانند یک ایران بدون تحریم و یک کشور بدون حصارکشی شده توسط تحریم‌ها را حتی به مخیله خود راه دهند و جایی در راهبرد‌های کلان و یا شیوه‌های مدیریتی خود برای رفع تحریم بگشایند، باید جزو نخستین تحریم‌زدگان و قربانیان تحریم به شمار آورد. زیرا آنها دیوارهای نامرئی تحریم را با خود حمل می‌کنند و آن دیوارهایی که در مسیر ورود شهروندان ما به جامعه جهانی و از آن جمله نظام مالی و بانکی جهانی معماری شده از درون ذهن آنها نیز عبور می‌کند و درونی می‌شود. تحریم‌ها دست ما نیست این امریکاست که تحریم می‌کند اما ذهن ما فکر ما امکانات و سرمایه‌های انسانی ما و در امتداد همه این‌ها دیپلماسی ما دست ماست، کافی است نوعی از مدیریت درکار آورد که همه ظرفیت‌های کشور را در جهت رفع تحریم به کار بگیرد. هر رئیس‌جمهور در هر مقطع می‌تواند بااتکا به بخشی از آرای مردم ولو اکثریت شکننده رئیس‌جمهور شود اما رفع چالش‌های اقتصادی، زیست محیطی و رفع تحریم‌هایی که امریکا از خلال ظرفیت‌سازی نوین خود در عرصه سیاست جهانی طراحی و عملیاتی کرده جز به کمک حداکثر ظرفیت‌سازی در کشور یعنی ظرفیت‌سازی بالای 80 درصدی امکا‌پذیر نیست. اینجاست که رفع تحریم‌ها به امر مدیریتی در مقیاس کلان خود پیوند می‌یابد، به مدیریت معطوف به ظرفیت‌سازی 80 درصدی و بالاتر. اگر زوج نیرومند «روحانی-ظریف» در مقطعی معین در کنار همین مردم موفق به رفع تحریم‌ها و خروج معجزه‌آسای کشور از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل شدند، به عبارت دقیق‌تر اگر کشور ما موفق شد بدون شلیک یک گلوله، کاری را که عراق در انتهای یکی دو دهه جنگ خارجی و داخلی و آوارگی و کشتار میلیونی موفق به انجام آن شد ظرف چند ماه مذاکره نفس‌گیر و قهرمانه دیپلماتیک انجام دهند باید توجه داشت که این توفیق فقط برخاسته از نیروی هوادار دولت و رئیس‌جمهور نبود بلکه دست کم در مقطعی محدود و معین یکی دو سال کل ظرفیت 80 درصدی و بالای 80 درصدی کشوری به شکل هم‌افزایی میان همه قوای کشوری و مردمی تجلی یافت. به قول مولانا

«چون عصای موسی اینجا مار شد/عقل را از ساکنان اخبار شد »

آن معجزه ملی که به برجام راه برد و لابی اسرائیل را حتی در امن‌ترین خانه خلوت خود در راهروهای کنگره و سنا منزوی کرد هم آسیب‌پذیری دیوار صهیونیست ساخته تحریم‌ها را آشکار کرد و هم در سویه ایجابی خود امکانات و ظرفیت‌های ملی را به منصه ظهور رساند.

رفع تحریم یعنی رفع شبح امنیتی‌سازی از فراز آسمان کشور،که اهمیت آن کمتر از رفع شبح جنگ نیست. آن ظرفیت‌ها هنوز هم در دسترس است، مردم همان مردم هستند، فقط کافی است به جای تحریم باوری و نهادینه ساختن تحریم‌ها و دیوارها در ذهن‌ها، مردم را به شکل «ساکن» و«جامد» در نظر نگیریم به دینامیزم و پویایی آنان توجه کنیم، به مردم‌باوری و به ظرفیت‌سازی مردمی اقبال کنیم و این بار تحریم‌ها را با تکیه بر ارتقای سطح مشروعیت و کارآمدی دموکراتیک به شکل بازگشت‌ناپذیر رفع کنیم.