خدا را شکر که صدا سیما دست به کار شد و احسان علیخانی را برای شفاف‌سازی به برنامه «حالاخورشید» فرستاد تا با مجری برنامه رضا رشیدپور حسابی به هم نان قرض بدهند. 

احسان و رضا هم با کمک یکدیگر از حیثیت یک مجری تلویزیون دفاع کردند و الحمدلله همه شک و شبهات برطرف شد و شفافیتی شکل گرفت به غایت نیکو و زیبنده که الحق در خور صدا و سیما و علی‌الخصوص این دو مجری سرشناس است که انصافا ید طولایی در شفاف‌سازی دارند توانستند از پس شفاف کردن آخرین مورد باقیمانده پرابهام نیز به خوبی برآیند که جا دارد به شکرانه این افتخار غرورآمیز سجده شکر بر آستان حق بساییم و هزاران بار حمد و ثنای خدا را بر زبان جاری سازیم. 

حال به یُمن این افتخارآفرینی جا دارد توجه مقامات و دست‌اندرکاران همام آن رسانه عالیجاه را به انبوه افراد و چهره‌های مفلوکی که طی سالهای طولانی از طریق آن رسانه عالیقدر حیثیت‌شان خدشه‌دار شد و همواره با صدایی بلند ضجه‌زنان و مویه‌کنان با خاطری پریشان تمنای حضور در یکی از برنامه‌های صدا و سیما را داشتند آن هم نه برنامه‌ای بسیار وزین و مشعشع چون حالا خورشید حتی در برنامه‌هایی که انواع خاله‌ها و عموها حضوردارند، تا از حیثیت خود دفاع کنند جلب نماید و به شرف عرض برساند چه بسیار چهره‌‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی طی این سالها زخم خورده هتاکی‌ها، تهمت‌های نابجا و اتهامات فراوانی شدند و حتی با اینکه برخی از آنها از چهره‌های قدرتمند سیاسی هم به حساب می‌آمدند توفیق نیافتند حتی برای ثانیه‌ای برای دفاع از حیثیت خود راه به آستان آن رسانه علیّه یافته و حتی برخی با این آرزو نقاب در چهره خاک کشیدند و به دیار باقی شتافتند. 

خاصه آنکه این افراد از کسانی بودند که جملگی از سوی آن رسانه بلندآشیان به تیغ طعن و هتک نواخته شده بودند و جای آن بودکه لختی نیز به آنها فرصت پاسخگویی داده شود نه اینکه خدای ناکرده چنان روسیاه و گستاخ و زیاده‌خواه باشیم که توقع کنیم کسی در روزنامه‌ای به کسی اتهام بزند و ما بخواهیم آن متهم از تریبون مقدس رسانه ملی و قدرقدرت صدا و سیما فرصت پاسخگویی بخواهد.  مگر آنتن زنده صدا و سیما علف خرس است که به ثمن بخس در اختیار هرکس و ناکسی قرار گیرد. این همه در حالی است که یک رسانه مکتوب در یکی از گزارش‌های خود نه به طور واضح که به اختصار از ا.ع نامی نام برده بود. 

اینکه چرا این ا.ع احسان علیخانی باشد یا آن م.م مهران مدیری باشد جای خود دارد و انسان را به یاد ضرب‌المثلهای قدیمی می‌اندازد. شاید بهتر بود ا.ع به جای صدا و سیما و در یک برنامه پربیننده گلایه و شکایت خود را طبق قانون مطبوعات به همان روزنامه شرق می‌برد و در همان محل با حضور گزارشگر و مدیرمسئول و غیره به دفاع می‌پرداخت. این همه در حالی است که نه گرفتن وام جرم است و نه عقد قرارداد با اسپانسر و نه گرفتن هدیه. اگر هم وامی در کار بوده و بازپرداخت نشده است این مسئله هم آنقدرها مهم نیست که چه بسیار افرادی بیش از این ارقام گرفتند و خوردند و سبکبارانه خرامیدند و رفتند. 

آیا خاطر خطیر آن رسانه معظم با این پرسش مکدر نمی‌شود که خون علیخانی‌ها و مدیری‌ها از خون چه کسانی رنگین‌تر است؟ آیا از خون یازده شهیدی که روز شنبه در مبارزه با گروههای تروریستی و معاند در مرزهای کردستان به شهادت رسیدند هم رنگین‌تر است؟ البته آنها بدون وجود اسپانسرهای میلیاردی در مرزها جانفشانی می‌کنند و بر عکس «ا.ع» ها و «م.م» ها منتی هم به سر مردم نمی‌گذارند که «ما برای مردم کار می‌کنیم» (البته برای ساخت این برنامه‌ها قرارداد‌های میلیاردی می‌بندیم) آن یازده شهید اعضای یازده خانواده از خانواده‌های این مرز و بوم بودند که کیلومترها دورتر در مبارزه با گروه‌های معاند و تروریست به شهادت رسیدند اما صدا و سیما ظاهرا لازم ندید آنچنان که رشیدپور برای علیخانی مرثیه‌سرایی کرد برای این شهدا به گونه‌ای درخور حتی خبررسانی نماید و یادی از آنان را گرامی بدارد. شاید تصور آن برنامه‌سازان معزز این باشد که مرزداران شغلشان همین است که باید با مرگ دست و پنجه نرم کنند و حقوق ماهیانه‌شان را بگیرند. از نگاه آنها خون بعضی‌ها رنگین‌تر است. لابد هست؟