«فساد در کشور وجود دارد و متاسفانه بزرگ شده و به برخی مسوولان رده‌بالا هم رسیده است، در دوره‌ای که می‌شد و باید جلوی فساد را می‌گرفتند، نگرفتند و برخی مسوولان کشور را آلوده کردند. راه مبارزه با فساد این بود با کسانی که به فساد آلوده شده‌اند بدون تبعیض و بدون اینکه به کدام طیف و شخصیت وابسته است؛ برخورد شود. اگر با مسوولانی که دامن جمهوری اسلامی را به فساد آلوده کردند به موقع برخورد می‌شد امروز این گونه نبود که مبارزه با فساد به یک دغدغه عمومی تبدیل شود.»

اینها اظهارات معاون اول رئیس‌جمهور اسحاق جهانگیری است که چند روز پیش در خبرها بازتاب داده شده بود.شاید در نگاه اول اینکه فساد تا آن اندازه رشد کرده که به مسئولان رده بالا هم رسیده است جلب توجه نماید اما مهمتر از آن رویکرد معاون اول رئیس‌جمهو و نوع برخورد ایشان با پدیده فساد است. 

در ابتدا باید یادآور شد که مبارزه با فساد امروز به یک دغدغه عمومی تبدیل نشده است بلکه همواره نه در ایران بلکه در تمام کشورهای جهان یک دغدغه ملی است و بسیار در خبرها می‌خوانیم که عالی‌مقام‌ترین مسئولان یک کشور به خاطر فساد اقتصادی بازداشت، زندانی و به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم می‌شوند. رئیس‌جمهور سابق کره جنوبی به خاطر فسادی به مراتب بسیار کمتر از آنچه تنها در یکی از پرونده‌های مفسدین اقتصادی در کشور وجود دارد بازداشت شد و دوران محکومیت خود را در زندان سپری می‌کند، نخست‌وزیر سابق مالزی نیز به خاطر فساد اقتصادی در زندان است، همین چند روز پیش نیز در خبرها آمده بود که وزیر شیلات نروژ به خاطر استفاده از تلفن دولتی در سفر به ایران از مقام خود عزل شده است. اساسا یکی از اصول اساسی انقلاب اسلامی ایران نیز مبارزه با فساد رژیم پهلوی بود. بنابراین مبارزه با فساد به خصوص فساد از سوی مسئولان دولتی یک دغدغه جهانی است و مردم و دستگاههای نظارتی در سراسر جهان به این مسئله بسیار حساسیت دارند. شاید منظور مقام شامخ معاون اول ریاست‌جمهوری آن است که فساد به اندازه‌ای است که از حد و اندازه‌های دغدغه عمومی فراتر رفته و دیری نمانده است به یک بحران امنیتی تبدیل شود زیرا آنچه امروز روان جامعه را به شدت متشنج کرده، افکار عمومی را به گونه بی‌سابقه‌ای نسبت به مبارزه با فساد بی‌اعتماد ساخته است شکاف عمیقی است که گاها میان رفتار و گفتار مسئولان دیده می‌شود و به لطف گسترش فضای مجازی مردم بلافاصله از وجود چنین شکافی آگاه می‌شوند و به نوعی دیگر خلوتی باقی نمانده است تا آنها بتوانند به «آن کار دیگر» بپردازند. چه بسیار در فضای مجازی فرزندان مسئولان که عموما هم در خارج از ایران به سر می‌برند ویدئوهایی از خود منتشر می‌کنند که سبک زندگی کاملا متفاوتی را تبلیغ می‌کنند و از آن بدتر مردم گرفتار و با این مصیبتها صبور داخل ایران را تحقیر می‌کنند . این رفتارها از چشم مردم دور نمی‌ماند. 

جالب است آقای جهانگیری در حالی از برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی سخن می‌گوید گویا فراموششان شده که در دوره حضور ایشان به عنوان فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی و معاون اول رئیس‌جمهور است که 35 هزار میلیارد تومان از منابع بانک مرکزی برای بازپرداخت دیون مالباختگان موسسات مالی غیرمجاز پرداخت شد بدون آنکه مشخص شود اینها کیستند؟ پولهایی که از مردم گرفته‌اند کجاست؟ چرا دولت باید از جیب مردم 35 هزار میلیارد تومان را به نفع مفسدان اقتصادی به مالباختگان بپردازد درحالیکه کسانی که پشت پرده این فساد عظیم بوده و هستند به عنوان چهره‌هایی مرموز و ناپیدا قدرتی مضاعف پیدا کرده‌اند و از خزانه مردم 35 هزارمیلیارد تومان به یغما برده‌اند. آقای جهانگیری، اگر راه مبارزه با فساد این بود که بدون تبعیض با مفسد برخورد شود این اصل همچنان پابرجاست، خب برخورد کنید و اخبار آن را آشکارا به اطلاع مردم برسانید! اما عجب آن است اگر در راه مبارزه با فساد کسی دست به افشاگری بزند با فردی که خبر فساد را افشا کرده است برخورد می‌شود اما کسی که فساد انجام داده است از دهها مصونیت حقوقی و قانونی برخودار است و افکار عمومی در این میان باید تنها به چند حرف از حروف الفبا قانع باشد نظیر آنچه در انتشار فهرست خریداران عمده سکه مشاهده شد، یا نظیر پرونده یاشار سلطانی که افشاکننده لیست املاک نجومی بود و الان در حال سپری کردن دوران دادگاه همان افشاگری است در حالیکه کسی نمی‌داند بالاخره آن مفاسدی که وی روی آنها انگشت گذاشت چه مفسدینی دارد و چه بلایی سر مفسدین آمده است. آیا آنها هم در دادگاه حاضر شده‌اند؟ اصلا آنها چه کسانی هستند؟ 

به هرروی مهمتر از برخورد با فساد همانا بازسازی اعتماد از دست رفته جامعه است و در این راه هیچ اکسیری همچون شفافیت نمی‌تواند آب رفته را به جوی بازگرداند. این روزها کشور ترکیه نیز همچون ایران در اثر اقدامات جنون‌آمیز دونالد ترامپ با کاهش ارزش پول ملی خود روبروست. اما صفهای طولانی مردم ترکیه برای تبدیل ارزهای خود به لیره و کمک به دولت در مقایسه با رفتار مردم ایران  که به هر طریقی تلاش می‌کنند ریال  را به به دلار و طلا  تبدیل کنند تنها گویای یک نکته است. چرا مردم ترکیه در شرایطی مشابه شرایط ایران رفتاری کاملا متفاوت از خود نشان می‌دهند؟ پاسخ شفاف‌ است.