نسرین هزاره مقدم

قریب شش ماه شده که شرکت بیمه‌گذار تکمیلی بازنشستگان کارگری از صندوق تامین اجتماعی طلبکار است. این درحالی‌ست که هر ماه مبلغ بیمه تکمیلی از حساب بازنشستگان کسر می‌شود ولی به حساب بیمه‌گذار واریز نمی‌شود. از سوی دیگر مطالبات مراکز درمانی طرف قرارداد تامین اجتماعی مدت زمان زیادی است که پرداخت نشده است. دولت قرار بود ۷۰هزار میلیارد تومان اوراق قرضه به تامین اجتماعی بدهد که این صندوق بتواند مطالبات مراکز درمانی و بیمه‌گذار تکمیلی را تسویه کند اما هنوز و در میانه هفتمین ماه از سال این اتفاق نیفتاده و مراکز درمانی بسیاری با تامین اجتماعی فسخ قرارداد کرده‌اند.

در این بین، بازنشستگان تامین اجتماعی برای درمان رنج‌های بسیار می‌کشند. از یک‌سو، فسخ قرارداد مراکز درمانی و عدم پرداخت هزینه‌ها از سوی بیمه تکمیلی که بازنشستگان با استناد به قانون الزام آن را بیمه تحمیلی می‌دانند و از سوی دیگر، معطلی‌های چندساعته و چندروزه در مراکز درمانی دولتی و بیمارستان‌های ملکی تامین اجتماعی، عرصه را بر بازنشستگانی که در سال‌های پیری تاب و توان چندانی ندارند و جیب‌شان خالی‌ست، تنگ کرده است.

کار به جایی رسیده که وقتی یک بازنشسته دچار بیماری می‌شود، قلبش تندتر می‌زند و تن و بدن‌اش می‌لرزد. «احمد قاسمی» بازنشسته کارگری با بیان این جمله، داستان مراجعه اخیر خود به یکی از بیمارستان‌های دولتی بزرگ در تهران را روایت می‌کند، مراجعه‌ای که چند روز طول کشیده و در آخر، کلی هزینه روی دست یک خانواده بازنشسته گذاشته است.

بی‌نظمی حاد در یک بیمارستان دولتی

قاسمی می‌گوید: بیمارستان به این بی‌نظمی تا حالا ندیده بودم. با اینکه نوبت اینترنتی داشتم مجبور شدم باز از دستگاه نوبت بگیرم. دکترم فوق‌تخصص ارولوژی بود. مشکل پروستات داشتم که بعد از معاینه و آزمایش‌های متعدد متوجه شدم که به سرطان پروستات مبتلا شده‌ام. تا اینجا مشکلی نبود چون دکتر خیلی مودبانه با من برخورد کرد ولی مشکل از آنجا شروع شد که من را برای آزمایش به بخش‌های متعددی در بیمارستان معرفی کردند و بعد هم گفتند برای گرفتن جواب آزمایش‌ها و مشاوره پزشکی باید هشت روز بعد مراجعه کنم.

بیشتر از یک ماه و نیم گذشته اما هنوز موفق به دریافت پول این رسیدها نشده‌ایم. البته می‌دانیم که هر ماه از حقوق ما بابت بیمه تکمیلی کسر می‌‌کنند ولی رسیدهای درمان من بیمار مبتلا به سرطان بعد دو ماه پرداخت نمی‌شود

راه از حاشیه شهر تا شمال شهر دور است اما بیمارستان باکیفیت دیگری در دسترس نبوده. قاسمی می‌گوید: بعد از هشت روز، به خاطر دوری راه و برای اینکه به موقع برسیم ساعت چهار صبح از فردیس به طرف تهران حرکت کردیم. ساعت حدود هشت صبح به بیمارستان رسیدیم و جواب آزمایش‌ها و عکس‌ها را با کمی تاخیر گرفتیم. برای گرفتن جواب مشاوره به قسمت مربوطه مراجعه کردیم. مسئول آنجا دختر جوانی بود که خیلی بی‌ادبانه صحبت کرد و سرش مدام در گوشی موبایلش بود. گفت جواب شما حاضر نیست و دو ساعت طول می‌کشد تا حاضر شود. بعد از دو ساعت که مراجعه کردم مسئول باجه نبود و در انتهای باجه داشت با چند نفر دختر همسن و سال خودش با موبایل بازی می‌کرد و می‌خندید! وقتی من و چند نفر مثل من که اکثراً هم سالمند و از پا افتاده بودیم، اعتراض کردیم، گفت که هنوز حاضر نشده. بنشینید صدایتان می‌کنم....

ساعت‌ها انتظار برای گرفتن یک جواب آزمایش

این بازنشسته ادامه می‌دهد: ساعت تقریباً یک و نیم بعدازظهر بود که من و همسرم تشنه و گرسنه منتظر بودیم. دوباره به باجه مراجعه کردم و من را به جای دیگری پاس دادند. گویا جواب آزمایش گم شده بود. اعتراض کردم و گفتند بنشینید تا جواب را حاضر کنیم. حدوداً یک ساعت که گذشت، جواب را دادند. حالا دکتر مسئول که باید آن را مهر و امضا می‌کرد حضور نداشت. جواب را دست همسرم دادند و گفتند برو خودت دکتر را پیدا کن، بده مهر و امضا کند! حالا شما تصور کنید در بیمارستان به آن بزرگی، پیدا کردن دکتر فوق‌الذکر مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه بود. آن موقع بود که همسرم از فرط خستگی و گرسنگی زیر گریه زد چون واقعاً نمی‌دانستیم که باید کجا مراجعه کنیم. خانم پرستار مسنی که آنجا شاهد ماجرا بود به کمک ما آمد، نامه را گرفت و برد و آن را نیم ساعت بعد امضا شده به ما تحویل داد....

اما چرا در بیمارستانی دولتی در قلب تهران، یک بازنشسته باید این‌قدر معطل شود؟ قاسمی می‌گوید: چرا مسئول بخش‌های مختلف توجهی به مراجعان به خصوص سالمندان و بازنشستگان ندارند؟ چرا مدام با گوشی موبایل بازی می‌کنند و سربالا جواب می‌دهند؟ چرا رئیس بیمارستان سرکشی نمی‌کند؟ ما برای گرفتن یک جواب آزمایش و نظر دکتر متخصص ۸ یا ۹ ساعت معطل شدیم و خسته و گرسنه و بیمارتر از قبل با بیمارستان خداحافظی کردیم.

اما رنج بازنشستگان فقط معطلی نیست. علاوه بر این انتظار ۸ ساعته، باید از جیب خالی هزینه کرد.

معطلی‌های چندساعته و چندروزه در مراکز درمانی دولتی و بیمارستان‌های ملکی تامین اجتماعی، عرصه را بر بازنشستگانی که در سال‌های پیری تاب و توان چندانی ندارند و جیب‌شان خالی‌ست، تنگ کرده است

بیمه‌ای که بی‌معنا شده

«بیمه و درمان بیمه‌ای معنایی ندارد و فقط یک طبل توخالی‌ست». قاسمی این را می‌گوید و اضافه می‌کند: هر جا مراجعه می‌کردیم، اول ما را به صندوق هدایت می‌کردند و از ما پول می‌گرفتند. پشت هر صندوق هم می‌گفتند ما با آتیه‌سازان حافظ قرارداد نداریم. فقط رسیدها را به ما تحویل دادند که حضوری به آتیه‌سازان مراجعه کنیم و پول بگیریم. الان بیشتر از یک ماه و نیم از آن روز کذایی گذشته اما هنوز موفق به دریافت پول این رسیدها نشده‌ایم. البته می‌دانیم که هر ماه از حقوق ما بابت بیمه تکمیلی کسر می‌‌کنند ولی رسیدهای درمان من بیمار مبتلا به سرطان بعد دو ماه پرداخت نمی‌شود!

آنچه اینجا به تصویر کشیده شد، نمای نزدیک از یک روز زندگی یک بازنشسته مشکوک یا مبتلا به سرطان در مراجعه به یک بیمارستان دولتی در قلب تهران است. بیاییم تصور کنیم زندگی یک بازنشسته بیمار در شهرهای کوچک محروم یا در شهرستان‌های مرزی چگونه است! بیاییم تصور کنیم وقتی امکانات نیست و باید از شهری به شهر دیگر بروی، معطلی و انتظار بکشی و بی‌توجهی ببینی و خانه و ماشین بفروشی تا بتوانی هزینه‌های درمان را بدهی، چه کوله‌بار سنگینی از رنج و عذاب بر دوش کارگران، بازنشستگان و مزدبگیران می‌افتد.