گروه حوادث:یک زن آشنا با استفاده از اعتماد خانواده ثروتمند تهرانی دست به سرقت شمش های طلا زد.

در این اقدام تبهکارانه به جز شمش ها مقدار زیادی طلا که همگی در داخل خانه نگهداری می شدند به سرقت رفتند.

چندی پیش ماموران کلانتری 164 قائم در شما تهران خود را در برابر سرقتی میلیاردی دیدند.

روز سوم بهمن ماه سالجاری، زن و مردی آشفته و نگران نزد پلیس رفتند و درحالیکه خودشان هم باور نداشتند از سرقت دارو ندارشان خبر دادند.

مرد صاحبخانه به افسر تحقیق گفت: من صاحب یک ساختمان در شهرک یاس واقع در بلوار ارتش هستم که بتازگی مورد دستبر قرار گرفته و دزدان عنوان داشتند طلا و جواهراتم  که سه سرویس طلا، دو شمش 20 گرمی طلا، شش سکه تمام آزادی، هفت نیم سکه، هشت ربع سکه طلا و یک انگشتر و گردنبند ست قدیمی طلا به همراه یک و نیم میلیون تومان پول را به سرقت برده‌اند.

تیم پلیسی بعد از دستور بازپرس پرونده وارد عمل شدند و با اعزام به صحنه سرقت به تجسس در خانه اعیانی دست زدند.

وقتی در این بررسی‌ها مشخص شد دزدان بدون تخریب و براحتی داخل خانه شده‌اند و بدون به هر ریختگی اثاثیه دقیقا به محل نگهداری طلا و جواهرات رفته‌اند مطمئن شدند که دزد حتما یک آشنا است.

بدین ترتیب زن و مرد صاحبخانه تحت تحقیق گرفته شدند تا آشنای تبهکار شناسایی شود و همین فرضیه کافی بود تا صاحبخانه پرده از شک خود به زنی آشنا که نظافتچی خانه‌شان بود بردارد.

تجسس ها در این شاخه نشان داد که این زن به نام زهرا در هفته گذشته سه بار به خانه اعیانی رفته و با توجه به اعتماد صاحبخانه همه چیز در دسترس وی بوده است.

ماموران با دادن آموزش به صاحبخانه از او خواستند تا زهرا را به بهانه نظافت خانه باز به محل سرقت بکشاند.

با این اقدام عملیاتی زهرا که نمی‌دانست رازش لو رفته و مظنون شماره یک سرقت طلایی است بلافاصله برای نظافت به خانه مالباخته‌ها رفت و خود را دربرابر پلیس دید.

ماموران از این زن که شوکه شده بود بازجویی کردند او که به گریه افتاده بود ابتدا با التماس خواست تا بخشیده شود اما وقتی دید باید اعتراف کند تا بعد درباره سرنوشتش تصمیم گرفته شود چاره ای جز اقرار ندید.

زهرا گفت:برای نظافت به این خانه آمدم در حین کار با طلاها مواجه شدم باورم نمی‌شد به این راحتی بتوانم سرقت کنم نمی‌دانم چرا تصور می‌کردم لو نخواهم رفت.

وی افزود: پشیمانم اما خیلی وسوسه شدم می‌خواستم مشکلاتم را حل کنم و شرمنده هستم این خانم و آقا خیلی با مهربانی با من رفتار کردند و من قدرشناسشان نبودم امیدوارم من را ببخشند.

زن تبهکار ادامه داد: با توجه به شناختی که نسبت به خانه و محل وجود طلا و جواهرات به دست آورده بودم آخرین باری که به اینجا آمدم همه این طلاها را با خودم بردم و در خانه پنهانشان کردم اصلا نفروختم و هر وقت بخواهید آنها را باز می‌گردانم . 

گفت و گو

زهرا انگار خودش می‌دانست دستگیر خواهد شد او سر به زیر انداخته و فقط گریه می‌کند:

  چرا سرقت؟

برای اینکه زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشم نظافتچی خانه ها شدم اما یک وسوسه من را بی‌آبرو کرد.

  تا حالا سرقت نکرده بودی؟

اصلا. نمی توانستم دست به این کارهای بد بزنم.

  خودت می‌گویی کارهای بد!

بله.کارهای بد همه‌شان بد است و من وسوسه شدم.

  قبل از این وسوسه نشده بودی؟

اصلا.این طلاها هم زیاد بودند و هم بی‌نظم تصورم این بود صاحبخانه آنقدر پول و طلا دارد که نمی‌داند چقدر طلا و پول کم شده است.

  به همین راحتی؟

باور کنید همین تصور را داشتم  اما استرس هم داشتم بخاطر همین یک هفته‌ای که طلاها را سرقت کردم دست به آنها نزدم می‌خواستم اگر لو نمی‌رفتم بعدها بفروشم و به زخم‌هایم بزنم.

  زندگی سختی داری؟

خیلی خیلی سخت است.

  شوهرو بچه‌هایت الان چه فکری باید بکنند؟

سکوت و گریه!

  حرف آخر؟

امیدوارم خانم و آقای مهربون من را ببخشند و زندان نیفتم.آبرویم که می رود بدتر خانواده‌ام مشکل مالی شدیدی دارند و من باید خیلی از هزینه‌ها را بدهم.شرمنده‌ام.

بنابه این گزارش؛پرونده این سرقت با دستور بازپرس تحت پیگیری پلیسی است و همه طلاهای سرقتی به مالباخته بازگردانده شد.