گروه حوادث: زوج جوان که از همان روزهای نخست زندگی شان را با مواد مخدر شروع کرده بودند برای تامین هزینه های اعتیادشان پای در دنیای تبهکاری گذاشتند.

آشنایی در مسیر مدرسه

 ثریا 18 ساله بود و وقتی از مدرسه تعطیل شد پسر جوانی را که سوار بر موتور در خیابان حرکات نمایشی انجام می داد را مشاهده کرد تا اینکه پسر جوان جلوی راهش را گرفت و پیشنهاد دوستی را مطرح کرد. دختر جوان که از قبل دلباخته جوان موتور سوار شده بود خیلی زود پیشنهاد جاسم را پذیرفت و دوستی آنها در این مرحله کلید خورد. ثریا و جاسم هر روز با هم درتماس بودند و گاهی اوقات در خیابان با هم قرار ملاقات می‌گذاشتند تا اینکه رابطه آنها عاشقانه شد و ماجرای ازدواجشان مطرح شد. جاسم 22 ساله بود و نه تنها کاری برای انجام دادند نداشت بلکه گاهی اوقات برای خوش گذرانی مواد مخدر مصرف می کرد. دختر جوان وقتی فهمید مرد رویاهایش مواد مخدر مصرف می کند ابتدا با او مخالفت کرد و خواست تا جاسم دیگر دست از خوشگذرانی های افیونی اش بردارد اما بی فایده بود و ثریا که عاشق پسر جوان شده بود وقتی به خودش آمد دید که در کنار جاسم درحال مصرف مواد مخدر است.

ازدواج افیونی

ثریا که به صورت تفریحی با جاسم مواد مخدر مصرف می کرد روز به روز به واسطه مواد مخدر به جاسم بیشتر وابسته می شد تا اینکه تصمیم به ازدواج با هم گرفتند. ثریا که پدرش فوت کرده بود با همه مخالفت هایی که مادرش برای ازدواج آنها داشت توانست مادرش را راضی به این ازدواج کند. دختر و پسر جوان جشن عروسی شان را در یک مراسم کوچک در خانه پدری جاسم برگزار کردند و این در حالی بود که تازه داماد بیکار بود و کاری برای انجام دادن نداشت. پدر جاسم مدتی برای کمک به زندگی نوعروس و داماد به آنها کمک کرد و این درحالی بود که زوج جوان اعتیادشان به مواد مخدر بیشتر شده بود.

تصمیم به دزدی

جاسم که دیگر نمی توانست از پدرش پول بگیرد تصمیم به گرفت سوار بر موتور دست به کیف قاپی بزند و برای اینکه کسی به او شک نکند از ثریا خواست که در سرقت ها همراهش باشد.

دختر جوان ابتدا پیشنهاد شوهرش را رد کرد اما وقتی بی پولی و خماری زندگی را برایش سخت کرده بود پذیرفت تا همراه جاسم دست به دزدی بزنند. جاسم همراه همسرش سوار بر موتور در خیابان ها پرسه می زدند و پس از شناسایی طعمه شان در چشم بهم زدنی اقدام به کیف قاپی آنها کرده و به سرعت پا به فرار می گذاشتند.

زوج جوان در سرقت هایشان پول خوبی به جیب می زدند تا اینکه پی بردند پلیس در تعقیب آنها است. جاسم مدتی دست از کیف قاپی برداشت و نقشه جدیدی را برای تامین هزینه‌های زندگی و اعتیادشان طراحی کرد.

سرقت از خانه

این بار پسر جوان برای اجرای نقشه اش به یک همدست دیگر نیاز داشت که در همان دنیای افیونی با مرد جوانی که یکی از پاهایش مشکل داشت آشنا شد و پی برد که این مرد می تواند در خانه ها را به راحتی باز کند. همین کافی بود تا جاسم و زنش همراه مرد جوان برای سرقت خانه‌ها وارد عمل شوند. جمشید که لنگان لنگان راه می رفت همراه زوج جوان به کوچه های خلوت می رفت و وقتی می دید چراغ خانه ای خاموش است برای اطمینان از نبود اهالی داخل خانه از ثریا می خواست که زنگ خانه را به صدا در آورد.

وقتی کسی پاسخگو نبود جمشید با تخریب قفل درهای ورودی مسیر را برای اجرای نقشه شان باز می کرد و در این مرحله جاسم وارد خانه می شد و به سرعت وسایل با ارزش داخل خانه را به سرقت می برد و سپس پا به فرار می گذاشتند.

دستگیری دزدان فراری

با افزایش سرقت های این باند، تیمی از ماموران پلیس آگاهی آبادان برای دستگیری دزدان حرفه ای وارد عمل شدند و در گام نخست برای رسیدن به سرنخ از دزدان پای در محل های سرقت گذاشتند. تجسس های میدانی در حالی ادامه داشت که دزدان خانه هایی را هدف سرقت قرار می دادند که دوربین مداربسته ای در نزدیکی آن نبود اما تحقیقات پلیسی به خانه ای رسید که صاحب خانه دوربین مداربسته ای را روی درخت نخل حیاط خانه اش جاسازی کرده بود.   کارآگاهان در بررسی فیلم زمان سرقت تصویر دزدان را به دست آوردند و در این شاخه از تحقیقات مشخص که زوج جوان همان دزدان کیف قاپ های حرفه ای تحت تعقیب هستند. ردیابی ها ادامه داشت تا اینکه ماموران با اقدامات فنی و پلیسی، مخفیگاه دزدان را در منطقه سده آبادان ردیابی کردند و روز شنبه 17 شهریور ماه زوج جوان در عملیات غافلگیرانه ماموران دستگیر شدند.

گریه های نوعروس افیونی

ثریا که هنوز باور ندارد همراه شوهرش دستگیر شده ابتدا با اصرارهای جاسم خود را بیگناه می دانست اما وقتی فیلم دوربین مداربسته داخل خانه را مشاهده کردند به ناچار لب اعتراف گشود. زن جوان در حالیکه که اشک می ریخت گفت: همه زندگی ام به خاطر احساسات و عشق به جاسم خراب شد و آنقدر عاشق بودم که چشمانم را به واقعیت ها بستم و پای در زندگی افیونی جاسم گذاشتم و بعد از اینکه خود نیز اعتیاد پیدا کردم به ناچار همراه او دست به خلاف زدم. وی افزود: وقتی همراه جاسم و جمشید به محل های سرقت می رفتیم کمتر کسی فکر می کرد که با دزد باشیم، چون در قالب یک خانواده برای دزدی دست به کار می شدیم. ثریا گفت: هیچ وقت فکر نمی کردیم دستگیر شویم اما تنها انگیزه ای که برای سرقت داشتیم تامین هزینه اعتیادمان بود. بنا به این گزارش، زوج جوان پس از اعتراف به دزدی هایشان روانه زندان شدند و تحقیقات برای دستگیری جمشید، تنها متهم این باند حرفه ای ادامه دارد.