رامین پرتو

پس از یک هفته پرتنش که در آن دولت ترامپ به‌صورت مستقیم و بی‌سابقه اتحادیه اروپا را آماج انتقاد قرار داد، اکنون پایتخت‌های اروپایی غرق در بررسی آینده روابط فراآتلانتیکی خود هستند. رهبران این بلوک با وجود اتفاق نظر درباره شدت حملات سیاسی واشنگتن، هنوز به موضع واحدی در قبال این وضعیت دست نیافتند. آنچه از نگاه بسیاری از مقامات اروپایی آغاز شده، نه یک اختلاف مقطعی، بلکه بحرانی ساختاری در روابط دو سوی آتلانتیک است؛ بحرانی که می‌تواند بنیان‌های همکاری ۷۵ ساله اروپا و آمریکا را زیر و رو کند.

طی روزهای گذشته، دولت ترامپ اروپایی‌ها را نه‌تنها به ناکارآمدی در سیاست‌گذاری، بلکه به «تهدید تمدنی» متهم کرد؛ عبارتی که برای نخستین بار در ادبیات رسمی واشنگتن علیه متحدانش به کار می‌رفت. همزمان، ایلان ماسک نیز با پیوستن به موج حملات دولت آمریکا، قوانین دیجیتال اتحادیه اروپا را بهانه قرار داد و خواستار انحلال این بلوک شد و همین موضع بلافاصله توسط ترامپ تکرار شد. در مقابل، دیپلمات‌های اروپایی این اقدامات را «حمله سیاسی به بروکسل» توصیف کرده‌اند و معتقدند واشنگتن در حال عبور از خطوط قرمز روابط دوستانه میان دموکراسی‌های غربی بوده و حتی یکی از دیپلمات‌ها به صراحت این رفتار را «دخالت در امور داخلی اروپا» خوانده است. اما این تنها بخش آشکار ماجرا است؛ بخش پنهان آن جایی است که آمریکا در جدیدترین سند امنیت ملی خود آشکارا اعلام می‌کند آماده همکاری با «احزاب میهن‌پرست» اروپا است؛ تعبیری که به‌طور ضمنی ناظر به احزاب راست‌گرای تندرو، ملی‌گرا و گاه ضد بروکسل است! این رویکرد، از نظر رهبران اروپایی نه‌تنها مداخله، بلکه تلاش برای مهندسی ساختار سیاسی اروپا محسوب می‌شود.

شکاف در اتحادیه اروپا 

درباره پاسخ به آمریکا

رهبران اتحادیه اروپا در برابر این وضعیت از دو استراتژی متفاوت سخن می‌گویند. بخشی از آنها از جمله آنتونیو کوستا، رئیس شورای اروپا و کایا کالاس، رئیس پیشین دیپلماسی اروپا، رویکرد واشنگتن را کاملاً مردود دانسته و تأکید می‌کنند که آمریکا حق دخالت در سازوکارهای سیاسی داخلی اروپا را ندارد. آنها هشدار داده‌اند که آمریکا در قالب «حمایت از احزاب راست‌افراطی» عملاً در پی تجزیه سیاسی اروپا و بازگرداندن آن به دوران رقابت دولت- ملت‌ها است.

به صورت کلی ایجاد ارتش اروپایی یک چالش چندلایه بوده و بسیاری از کشورهای اروپایی ارتش‌های کوچک، کم‌تجهیز و وابسته به حمایت آمریکا دارند. البته در این راستا، اختلاف نظر اروپا درباره ماهیت تهدیدها، میزان هزینه‌کرد و تقسیم مسئولیت‌ها را هم باید در نظر داشت

اما بخش دیگری از رهبران اروپایی از جمله اورزولا فن‌درلاین،  رئیس کمیسیون، ترجیح داده‌اند تنش‌ها را مدیریت کنند و کمتر وارد تقابل مستقیم شوند. چنین رویکردی موجب شده اروپا در تابستان توافق تجاری بسیار نامتوازنی را بپذیرد که طی آن تعرفه‌های آمریکا بر صادرات اتحادیه اروپا سه برابر شد و مقامات این کمیسیون استدلال کردند که به دلیل پرونده اوکراین و نیاز به حفظ همکاری واشنگتن، ناگزیر از پذیرش این شرایط بوده‌اند.

اما منتقدان این رویکرد (از جمله جوزپ بورل، مسئول پیشین سیاست خارجی اروپا) می‌گویند که دولت ترامپ نه‌تنها قصد بازسازی روابط را ندارد، بلکه آشکارا برای فروپاشی همگرایی اروپایی تلاش می‌کند. بورل هشدار داده که اروپا باید از «توهم اینکه ترامپ دشمن ما نیست» فاصله بگیرد. در همین حال، اسناد اطلاعاتی دانمارک نیز برای نخستین بار آمریکا را در فهرست تهدیدات امنیتی خود قرار داده‌اند. این گزارش‌ها تأکید دارند که ایالات متحده از قدرت اقتصادی و فناوری خود برای اعمال فشار حتی بر متحدانش استفاده می‌کند؛ موضوعی که نشان می‌دهد نگرانی‌ها محدود به اروپای مرکزی و غربی نیست و حتی کشورهای نزدیک به واشنگتن نیز احساس تهدید می‌کنند.

بروکسل در میانه طوفان، 

فراآتلانتیک در چالش بزرگ 

در حالی‌که اروپا با بی‌سابقه‌ترین فشار سیاسی از سوی واشنگتن روبه‌رو شده، از سوی دیگر نیز با انتقادهای شدید روسیه مواجه است. مسکو اروپایی‌ها را به کارشکنی در مسیر هر نوع توافق دیپلماتیک درباره اوکراین متهم می‌کند و حتی سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه مدعی شده که اروپا «عمداً» مذاکرات صلح را مختل می‌کند. در چنین شرایطی، اروپا خود را در رقابت فزاینده‌ای میان دو قدرت بزرگ می‌بیند؛ به گونه‌ای که از یک سو آمریکا که به تغییر ساختار سیاسی اروپا چشم دوخته و از سوی دیگر روسیه که از شکاف فراآتلانتیکی برای تقویت موضع خود در جنگ اوکراین بهره‌برداری می‌کند.

همزمان، اتحادیه اروپا تصمیم گرفته واردات گاز روسیه را تا پایان ۲۰۲۷ متوقف کند که تصمیم راهبردی اما بسیار پرهزینه قلمداد می‌شود. این اقدام، هرچند گامی در مسیر استقلال انرژی اروپا است، اما پرسش‌های مهمی درباره پیامدهای اقتصادی آن برای صنایع اروپایی مطرح شده است. افزون بر این، برخی کشورها مانند مجارستان و اسلواکی به دلیل وابستگی انرژی، از این تصمیم ناخشنودند و برای خود استثناهایی اخذ کرده‌اند. این اختلافات نشان می‌دهد که اروپا در داخل نیز با شکاف‌هایی جدی مواجه است که مدیریت بحران روابط با آمریکا را پیچیده‌تر می‌کند.

در همین حال، آمریکا در کنگره خود شاهد طرحی است که رئیس‌جمهور را موظف می‌کند خروج از ناتو را اعلام کند؛ اقدامی که در صورت تحقق، نه‌تنها ساختار امنیتی اروپا را دگرگون می‌کند، بلکه فلسفه وجودی ناتو را زیر سؤال می‌برد و این در حالیست که اروپایی‌ها به‌خوبی می‌دانند که بدون چتر امنیتی آمریکا، امنیت قاره به پرسشی بزرگ بدل می‌شود. 

 از نظر واشنگتن چارچوب‌های کلان و سیاست اتحادیه اروپا مبتنی بر چندجانبه‌گرایی، مقررات‌گذاری سخت و همکاری فراملی است، در حالی که ترامپ بر ملی‌گرایی، قدرت دولت-ملت و تجارت دوجانبه تأکید دارد. این دو مدل در تضاد ساختاری‌ با یکدیگر حال به جدال سیاسی انجامیده است

قاره‌سبز

 به سوی ارتش مستقل می‌رود؟

با اوج‌گیری تنش‌ها میان اروپا و دولت ترامپ، پرسش مهمی دوباره به‌صورت جدی مطرح شده مبنی بر اینکه آیا اروپا به‌سوی ایجاد ارتش مستقل و سازوکار امنیتی جدا از ایالات متحده خواهد رفت؟ واقعیت این است که این بحث سال‌ها است در محافل اروپایی جریان دارد، اما اکنون با هشدارهای صریح رهبران اروپایی از جمله صدراعظم آلمان وارد مرحله‌ای جدید شده است. فردریش مرتس تأکید کرده که اروپا باید «بسیار مستقل‌تر از آمریکا» در امنیت خود عمل کند و نمی‌تواند به کمک‌های واشنگتن تکیه کند؛ به‌ویژه زمانی که دولت آمریکا اتحادیه اروپا را «تهدید تمدنی» معرفی می‌کند.

اما به صورت کلی ایجاد ارتش اروپایی یک چالش چندلایه است. بسیاری از کشورهای اروپایی ارتش‌های کوچک، کم‌تجهیز و وابسته به حمایت آمریکا دارند و حتی قدرت‌هایی مانند آلمان و فرانسه نیز سال‌ها از سرمایه‌گذاری نظامی غفلت کرده‌اند. از سوی دیگر اروپا درباره ماهیت تهدیدها، میزان هزینه‌کرد و تقسیم مسئولیت‌ها اختلاف‌نظر دارد و مجارستان، اسلواکی و برخی کشورهای دیگر رویکردی متفاوت با خط رسمی بروکسل اتخاذ کرده‌اند.

همچنین باید توجه شود که اروپا فاقد ساختار نظامی مشترک در ابعاد عملیاتی است و نهادهای موجود مانند نیروهای واکنش سریع اتحادیه اروپا توان پاسخگویی به تهدیدات بزرگ را ندارند. این در حالیست که آمریکا از ارتش اروپایی استقبال نمی‌کند و آنرا تضعیف ناتو و کاهش نفوذ استراتژیک خود می‌داند و روسیه نیز چنین ساختاری را یک تهدید ماهیتی برای خود می‌بیند.

با وجود این موانع، افزایش فشار آمریکا ممکن است اروپا را به سمت گام‌های جدی‌تر سوق دهد. حتی اگر ارتش اروپایی کامل تشکیل نشود، روند «افزایش استقلال دفاعی» قطعاً شتاب خواهد گرفت. این امر شامل بودجه دفاعی بیشتر، تقویت صنایع نظامی و تلاش برای کاهش وابستگی به ساختار فرماندهی آمریکا خواهد بود.

منشأ ناسازگاری ترامپ

 با   اروپا چیست؟

حمله شدید ترامپ به اروپا در دوره دوم ریاست‌جمهوری چندین دلیل دارد. نخست، تضاد ایدئولوژیک با مدل اروپایی است. از نظر واشنگتن اتحادیه اروپا مبتنی بر چندجانبه‌گرایی، مقررات‌گذاری سخت و همکاری فراملی است، در حالی که ترامپ بر ملی‌گرایی، قدرت دولت- ملت و تجارت دوجانبه تأکید دارد و این دو مدل در تضاد ساختاری‌ با یکدیگر قرار دارند.

دلیل دوم این است که  ترامپ بارها اعلام کرده «اروپا امنیت رایگان می‌گیرد» و باید یا هزینه بیشتری بپردازد یا ساختار امنیتی خود را تغییر دهد .سومین دلیل هم  نمایش قدرت داخلی برای پایگاه سیاسی جمهوریخواهان است و باید به این درک رسید که حمله به بروکسل بخشی از گفتمان پوپولیستی ترامپ برای تقویت پایگاه رأی ملی‌گرای آمریکا است.

با تمام این تفاسیر اروپا توان مقابله مستقل با روسیه را حداقل در کوتاه مدت ندارد؛ چراکه قاره سبز ظرفیت نظامی کافی ندارد و اساساً تحت فشار معضلات مربوط به حوزه انرژی و اقتصاد قرار دارد. اما در بلندمدت، اروپا به سمت استقلال دفاعی حرکت خواهد کرد.