فرشاد گلزاری

روی کار آمدن مجدد طالبان در آگوست سال 2021 میلادی باعث شد تا تحلیلگران روابط بین‌الملل در مورد سخنانی که به زبان می‌آورند قدری دقت کنند؛ چراکه قبل از این اتفاق که منجر به سقوط دولت اشرف غنی و فرار وی به امارات شد، طیف بزرگی از تحلیلگران و مفسران تحولات افغانستان، توافق ایالات متحده با طالبان را نقطه عطفی در تاریخ افغانستان می‌دانستند. به عنوان مثال بسیاری از تحلیلگران شبکه فاکس نیوز که با دونالد ترامپ و حزب جمهوریخواهان هماهنگ بودند، این توافق که توسط زلمی خلیلزاد و ملا برادر در دوحه به امضا رسیده بود را به معنای ظهور یک افغانستان جدید به خورد مخاطبان خود دادند، اما سوالی که آنها از جواب دادن به آن امتناع کردند و حالا هم از پاسخگویی به آن طفره می‌روند، این بود که اعضای یک جریان بنیادگرای رادیکال که تا دیروز در کوه‌های افغانستان زندگی می‌کردند و صرفاً برای جنگ و پاتک به شهر می‌آمدند و اساساً هیچ سابقه کشورداری در کارنامه خود ندارند، چگونه می‌خواهند جغرافیایی با هزاران بحران را مدیریت کنند؟

واقعیت این است که نه تنها تحلیلگرانِ رسانه‌های غرب، بلکه هیچ نهاد و دولتی تا به امروز که از سقوط کابل چیزی حدود دو سال می‌گذرد، حاضر نیست به این پرسش پاسخ دهد که مگر آمریکا طالبان را نمی‌شناخت، پس چرا یک کشور با این عرض و طول را در اختیار آنها قرار داد؟ پاسخ این سوال چیزی نیست جز منافع‌گرایی در نظام بین‌الملل؛ چراکه اصل اول و آخر در سیاست منافع است و دیگر هیچ، حال این منافع فردی باشد یا جمعی! با گذر از این مسائل اگر حالا افغانستان را از زاویه دید و زاویه گسترده‌تری تحلیل کنیم به مولفه‌هایی دست می‌یابیم که براستی خطرناک است و می‌تواند نه تنها برای افغان‌ها، بلکه برای کشورهای همسایه و منطقه هم تهدیدزا باشد. حدود دو روز پیش وزرای خارجه عضو گروه هفت در ژاپن با یکدیگر دیدار سالانه داشتند و یکی از محورهایی که مورد بررسی قرار دادند، مساله افغانستان و بحران‌های حاضر در این کشور بود. کشورهای عضو جی7 در بیانیه نهایی خود به افزایش تهدیدها علیه ثبات افغانستان نیز اشاره کرده و گفتند که نگران افزایش تهدیدها علیه ثبات افغانستان و وخامت وضعیت بشری و اوضاع اقتصادی در این کشور هستند. در بخشی دیگر از این بیانیه آمده است که «ما مخالفت قوی و شدید خود را به افزایش محدودیت‌های طالبان علیه حقوق بشر و آزادی‌های بنیادی در این کشور اعلام می‌کنیم و به ویژه سوءاستفاده‌های سیستماتیک حقوق زنان و دختران توسط طالبان و تبعیض علیه اعضای اقلیت‌های قومی و مذهبی در این کشور را نادرست می‌دانیم». این انتقاد شاید موضوعی جدید تلقی نمی‌شود، اما مساله اینجاست که چنین موضع‌گیری در شرایط کنونی برای طالبان باز هم قابل هضم نیست و آنها عملاً مدیریت‌شان بر کشور را فاقد هرگونه ایراد و نقص می‌دانند.

بیانیه اخیر گروه هفت در تخطئه گروه طالبان تا جایی برای این جریان بنیادگرا غیرقابل تحمل بود که هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان پیام مفصل ۱۴ ماده‌ای به مناسبت عید فطر منتشر  و در آن بر عدم مداخله جامعه جهانی در حکومتداری طالبان تاکید کرد

هشداری که تکذیب شد،  اما تهدید باقیست!  

بیانیه گروه هفت تا جایی برای طالبان غیرقابل تحمل بود که هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان پیام مفصل ۱۴ ماده‌ای به مناسبت عید فطر منتشر و در آن بر عدم مداخله جامعه جهانی در حکومتداری طالبان تاکید کرد. در جایی از این پیام آمده است: «همانگونه که افغانستان نمی‌خواهد در امور داخلی هیچ کشوری مداخله کند، تأکید می‌کند که دیگر کشورها نیز در مسائل و امور داخلی ما مداخله نداشته باشند، که انجام این کار هم به نفع جهان و هم به نفع افغانستان است».

اینکه خروج سازمان ملل از افغانستان تکذیب می‌شود بدون شک یک خبر مثبت به شمار می‌آید؛ اما مساله این است که سازمان ملل به‌رغم آنکه طالبان در روند اجرایی فعالیت آن سنگ‌اندازی می‌کند؛ باز هم قائل به تسامح با این جریان است!

آنچه از سخنان رهبر طلبان برمی‌آید به ظاهر یک شکایت عرفی در کالبد سیاست است اما اینکه او می‌گوید عدم دخالت به نفع جهان و افغانستان است، می‌تواند یک تهدید ضمنی قلمداد شود؛ چراکه حدود دو ماه پیش رهبر طالبان از جهاد جهانی سخن گفته و به عناصر خود اعلام کرده بود که باید برای جهاد در بیرون مرزهای افغانستان آماده شوند. اینکه نیت هبت‌الله آخوندزاده چیست و چه بوده، چندان اهمیت ندارد اما مساله زمانی خطرناک می‌شود که سازمان ملل هم در مورد افغانستان و به‌خصوص مساله زنان در این کشور، بلاتکلیف است. روز گذشته (چهارشنبه) روزنامه گاردین در گزارشی مدعی شد که آخیم اشتاینر، مدیر برنامه توسعه سازمان ملل چندین ماه با مقامات طالبان مذاکره کرد تا محدودیتی که رهبران این گروه بر فعالیت زنان در سازمان ملل وضع کرده‌اند را تغییر دهند، اما گویا این اتفاق رخ نداده است. سپس او اعلام کرده که اگر این سازمان نتواند طالبان را در موضوع اجازه دادن به زنان محلی برای کار در این سازمان متقاعد کند، آماده است در ماه مه تصمیم اندوهبار خروج از افغانستان را اتخاذ کند. همزمان اعلام شده است که دو سوم جمعیت افغانستان یعنی حدود ۲۸ میلیون تن در سال میلادی جاری به کمک‌های بشردوستانه نیاز خواهند داشت و دولت آمریکا و دیگر کشورهای گروه ۷ تهدید کرده‌اند که کمک‌های خود را قطع خواهند کرد. هنوز ساعاتی از انتشار این خبر نگذشته بود که یکباره استفان دوجاریک، سخنگوی سازمان ملل در یک نشست خبری اعلام کرد نوعی تفسیر غلط و سوءتفاهم نسبت به سخنان مدیر برنامه توسعه سازمان ملل اتفاق افتاده و باید بگویم که ما (سازمان ملل) در افغانستان می‌مانیم و متعهد هستیم هر کاری که بتوانیم برای مردم افغانستان انجام دهیم. اینکه خروج سازمان ملل از افغانستان تکذیب می‌شود بدون شک یک خبر مثبت به شمار می‌آید اما مساله این است که سازمان ملل به خوبی می‌داند طالبان حتی در روند اجرایی فعالیت آنها سنگ‌اندازی می‌کند ولی باز هم قائل به تسامح با این جریان است! تکذیب خروج افغانستان در حالی رخ می‌دهد که دو روز پیش (سه‌شنبه) بر اساس دستور مولوی حبیب‌الله آغا، وزیر معارف طالبان فعالیت تمامی سازمان‌های آموزشی در قندهار و هلمند در جنوب افغانستان متوقف شد؛ ولی باز هم سازمان ملل امید به همکاری طالبان با آنها دارد. به موازات این ماجرا، اتفاق دیگری هم در حال رخ‌دادن است که می‌تواند خروجی خطرناکی برای مردم افغانستان و منطقه داشته باشد. دیروز (چهارشنبه) امینه محمد، معاون دبیرکل سازمان ملل در سخنرانی در مدرسه روابط عمومی و بین‌المللی پرینستون با صراحت و صدای کاملاً رسا اعلام کرد که این سازمان قصد دارد در روزهای آینده کنفرانسی را برای بحث بر سر موضوع به رسمیت شناختن طالبان افغانستان ترتیب دهد و بر لزوم تعامل با مقامات این جنبش بنیادگرا تاکید کرد. این دقیقاً همان موضوعی است که باز هم بر پاشنه سردرگمی می‌گردد؛ هنوز حقوق زنان توسط طالبان محترم شمارده نشده و مراکز آموزش و تحصیل هم بسته شده‌اند، اما سازمان ملل به دنبال رسمیت دادن به طالب‌ها هستند!