فرشاد گلزاری

از زمان شروع بحران اوکراین در سال 2014 و زورآزمایی روسیه و ایالات متحده در قبال این کشور، بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بر این باور بودند که تقابل مذکور به اینجا ختم نخواهد شد و در سالیان آینده مسکو و واشنگتن مجدداً با یکدیگر وارد تقابل سخت خواهند شد.

برخی‌ها در آن دوران این تحلیل را غلط دانستند و معتقد بودند که اوضاع به سمتی نمی‌رود که دو کشور بخواهند علیه یکدیگر شمشیرهای خود را از رو ببندند، ولی به هر ترتیب 24 فوریه 2022 به همگان اثبات شد که تحلیل طیف اول درست بود؛ چراکه حالا و با گذشت حدود یکسال از حمله نظامی روسیه به اوکراین به همه اثبات شد که نه تنها مسکو، بلکه واشنگتن هم به صورت متقابل به دنبال آن است منافع ملی موردنظرش را در منتهی علیه شرق اروپا تامین کند.

پوتین با تکیه بر اکتشافات اولیه روسیه و پروپاگاندای استالین در «قطب شمالی سرخ» شخصاً با جاه‌طلبی‌های روسیه در قطب‌شمال همذات‌پنداری می‌کند و به دنبال بهره‌برداری از «روایت قطب شمال از تسخیر انسان بر طبیعت» به عنوان ویژگی متمایز ناسیونالیسم مدرن روسیه است

در این میان باید متوجه بود که روس‌ها سعی دارند از هر طریقی بتوانند محیطِ خارجی خود را ایمن نگه دارند و برای این کار دو سناریوی کلی را در راهبردهایشان منظور کرده‌اند. راهبرد اول مسکو این است که به هر ترتیب بتواند ناتو یا همان سازمان پیمان آتلانتیک شمالی را از اطراف خود و حتی کشورهایی که در آنها منافع مستقیم دارد، دور کند. روس‌ها هم به صورت کلامی و هم به صورت رفتاری به تمام دنیا اعلام کرده‌اند که ناتو باید منافع و خطوط قرمز آنها را به رسمیت بشناسد و در این مسیر حرف از احترام متقابل زده‌اند.

مسکو و تیم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه اصولاً سعی می‌کنند که هیچ واکنش هیجانی علیه ناتو نداشته باشند و تا جایی که می‌توانند اوضاع را بیش از این به سمت یک بحران چند لایه پیش نبرند، اما در مقابل ایالات متحده که رهبر ناتو به حساب می‌آید و بالاترین بودجه را پرداخت می‌کند، عموماً طی سال‌های گذشته سعی کرده تا بتواند با تحریک روسیه و اجرای سناریوهای فریب و پوششی، مسکو را به سمت اتخلذ موضع تندتر از گذشته هدایت کند که در جنگ اوکراین به صورت واضح شاهد این موضوع بودیم. اما راهبرد دوم روس‌ها، پیش دستی کردن در مناطقی است که هم آمریکا در آنجا منافع استراتژیک دارد و هم اینکه محیط کشورهای اروپایی به حساب می‌آید و دولت‌های قاره سبز هم مجبور می‌شوند برای اجرای پدافند سیاسی- نظامی علیه کرملین، با واشنگتن همراه شوند. بر همین اساس اگر به گزارش اخیر سرویس اطلاعاتی نروژ نگاهی گذرا بیندازیم می‌بینیم که دولت‌های حاکم بر منطقه اسکاندیناوی به شدت تحرکات روسیه را زیر نظر گرفته‌اند که این کشورها شامل نروژ، سوئد و فنلاند می‌شود.

پایگاه خبری یوکراینسکا پراودا در گزارش سرویس اطلاعات نروژ نوشت: مسکو استقرار ناوهای مسلح به تسلیحات اتمی تاکتیکی خود را در دریای بالتیک و برای نخستین بار در ۳۰ سال گذشته آغاز کرده است؛ این تسلیحات در صورت انجام عملیات، می‌تواند تهدید جدی علیه نروژ و کشورهای عضو ناتو باشد

نگرانی اسلو از تحرکات مسکو

در همین رابطه پایگاه خبری یوکراینسکا پراودا در گزارشی تفصیلی به داده‌های منتشر شده از سوی سرویس اطلاعاتی نروژ اشاره کرده و نوشته است که بخش کلیدی پتانسیل اتمی روسیه، زیردریایی‌ها و ناوهای یگان شمالی این کشور هستند و حالا اطلاعات موجود نشان می‌دهد که مسکو استقرار ناوهای مسلح به تسلیحات اتمی تاکتیکی خود را در دریای بالتیک و برای نخستین بار در ۳۰ سال گذشته آغاز کرده است.

به گفته این پایگاه خبری در گزارش سرویس اطلاعات نروژ آمده است «در حالی روسیه زیردریایی‌ها، تسلیحات ضد ماهواره و ظرفیت‌های سایبری در اختیار دارد که می‌تواند تهدیدی علیه نروژ و ناتو باشد و حتی باید گفت که تسلیحات اتمی تاکتیکی نیز تهدید جدی در صورت انجام عملیات هستند که شاید کشورهای عضو ناتو نیز در آن دخیل شوند». این نوع تحلیل به ما می‌گوید که تبدیل یک جنگ منطقه‌ای به یک درگیری وسیعتر می‌تواند باعث دخیل شدن آمریکا، نروژ و ناتو در این درگیری شود.

در این میان و پس از انتشار این گزارش برخی از تحلیلگران غربی اعلام کرده‌اند که روسیه همچنان به مدرن‌سازی و توسعه زرادخانه اتمی خود ادامه می‌دهد و هیچ تغییر چشمگیری در دکترین اتمی این کشور در سال‌های آتی انتظار نمی‌رود. در این میان، آمریکا نیز اخیراً چهار جنگنده روسی را در نزدیکی آلاسکا رهگیری کرده است؛ به گونه‌ای که فرماندهی دفاع هوایی شمال آمریکا اعلام کرد که چهار جنگنده روسی شامل بمب‌افکن تی.یو 95 و یک جنگنده سوخو 35 را که وارد حریم شناسایی دفاع هوایی آلاسکا شده بودند، رهگیری کرده است. این فرماندهی همچنین خاطرنشان کرد که ورود این جنگنده‌ها با اشیای پرنده‌ای که آمریکا و کانادا آنها را در ماه جاری میلادی ساقط کردند، هیچ ارتباطی ندارند. آنچه در تحلیل رویداد مذکور باید موردنظر قرار بگیرد این است که اساساً ورود و استقرار ناوهای روسی به دریای بالتیک که تسلیحات اتمی به همراه خود دارند، نوعی اعلام حضور در قطب شمال و منطقه شمالگان است که نشان می‌دهد روس‌ها در حال اجرایی کردن سناریوی «پرده یخی» هستند. اینکه پرده یخی چیست و ریشه در چه دارد باید به سال 2007 میلادی برگردیم. در آن سال مسکو با توجه به دیدگاه ولادیمیر پوتین مبنی بر بازگرداندن روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ، قطب شمال را مجدداً در اولویت راهبردهای استراتژیک خود قرار داد. اکنون بعد از 16 سال، ارتش روسیه با پیامدهای استراتژیک برای ایالات متحده به قطب شمال بازگشته است و بخشی از این سناریو هم به دریای بالتیک بر می‌گردد.

اینکه روس‌ها در این منطقه به دنبال چه هستند باید در دیدگاه کلان سه دلیل اصلی را برای آن در نظر گرفت. نخست، تقویت دفاع از روسیه، به ویژه خط دفاعی رو به جلو در برابر تهاجم خارجی، زیرا قطب شمال در الگوریتم سرمایه‌گذاری بین‌المللی اهمیت ویژه‌ای دارد. دوم، تضمین آینده اقتصادی روسیه و سوم زمینه‌چینی برای طرح قدرت، خصوصاً در اقیانوس اطلس شمالی. از منظری دیگر باید توجه داشت که این منطقه برای حیات اقتصادی و نظامی آینده روسیه ضروری است. در نتیجه، افزایش قابل توجه بودجه نظامی روسیه در قطب شمال را شاهد بودیم که در ادامه آن بر پروژه‌ها و زیرساخت‌های اصلی توسعه منابع طبیعی و حفاظت از گذرگاه دریایی، مسیر دریای شمال (NSR) تمرکز دارند. در پایان باید متوجه بود که تلاش برای مهار پتانسیل ژئواستراتژیک قطب شمال، از دیرباز آرزوی رهبران شوروی و روسیه بوده است. ولادیمیر پوتین، با تکیه بر اکتشافات اولیه روسیه و پروپاگاندای استالین در «قطب شمالی سرخ»، شخصاً با جاه‌طلبی‌های روسیه در قطب شمال همذات‌پنداری می‌کند و به دنبال بهره‌برداری از «روایت قطب شمال از تسخیر انسان بر طبیعت» به عنوان ویژگی متمایز ناسیونالیسم مدرن روسیه است.