سیدمحمد میرزامحمدزاده

بعد از چهار هفته تماشای آشوب در کف خیابان‌های پاریس، در نهایت امانوئل ماکرون تصمیم گرفت کاری کند. او بالاخره در یک سخنرانی تلوزیونی در روز دوشنبه (نوزدهم آذر ماه) از طرح‌هایی سخن گفت که تا حدی تسکین دهنده معترضان ژیله ژون یا جلیقه زردها باشد؛ کسانی که ابتدا در اعتراض به طرح افزایش بهای مالیات سوخت به خیابان ریختند و بعدها کار به جایی کشید که کناره‌گیری ماکرون از رهبری کشور را خواستار شدند.

امتیازاتی که ماکرون برای معترضان در نظر گرفت شامل لغو بی‌چون و چرای طرح افزایش مالیات سوخت، افزایش حداقل دستمزدها به میزان هفت درصد (حدود 113 دلار در ماه) و قطع مالیات اضافه‌کاری‌ها و حقوق بازنشستگان می‌شد. امتیازاتی که به گفته مقامات، انتظار می‌رود، در مجموع، برای دولت بین هشت میلیارد و 100 میلیون تا 10 میلیارد و 100 میلیون دلار هزینه در پی داشته باشد.

امتیازات ناگهانی دولت برای معترضان، تأیید کننده تصویر عمومی فرانسه‌ای است که‌ هیچ‌وقت انقلاب رادیکال 1789 خود را پشت‌سر نگذاشت، کشوری که تظاهرات و اعترضات ماهیت ذاتی مردمش را تشکیل می‌دهد، ملتی که حضور توده‌هایش تأثیر بسیار بیشتری بر رهبر تحت فشار کشور دارد تا تأثیر جنبش‌های اجتماعی آمریکا بر سردمدارانش. به راستی که اعتراضات آمریکایی موسوم به اشغال وال استریت، یا جنبش تی پارتی، در مقایسه با جنبش جلیقه زردها، یک شکست تمام عیار به شمار می‌رود و هیچ‌وقت به چنین اهدافی دست پیدا نکرد.

در حالی که نظام متکی به ریاست‌جمهوری در همه جهان به عنوان دموکرات‌ترین نظام شناخته می‌شود، این سیستم در فرانسه با نام مستعار سلطنت جمهوری معرفی می‌شود

خب حالا این سوال پیش می‌آید که چرا معترضان فرانسوی اینقدر نسبت به همتایان آمریکایی خود برش بیشتری دارند؟ مجله آمریکایی تایمز با یکی از تحلیل‌گران سیاسی ساکن پاریس به نام ادی فوژی و همچنین گرد رینر هورن، استاد تاریخ سیاسی در مرکز ساینس پو در پاریس در این مورد صحبت کرده است و از آن‌ها پرسیده است چرا چنین حالتی در فرانسه وجود دارد؟

آیا چیزی به اسم روحیه انقلابی فرانسوی به واقع وجود دارد؟

هورن در این رابطه می‌گوید: بله، حمایت گسترده عمومی که از جنبش جلیقه زردها انجام شد و بر اساس آخرین نظرسنجی‌ها 68 درصد مردم با آن‌ها همراهی می‌کنند، بیانگر این است که جامعه فرانسه نسبت به حرکات رادیکال دید بازی دارند. وقتی در آمریکا چنین اعتراضاتی شروع می‌شود، واکنش غریزی بیشتر مردم نوعی تردید یا حتی تنفر است. در فرانسه اما، بی‌میلی کمتری نسبت به این ماجرا وجود دارد و شما با روحیه مشترک اعتراضی بین جوامع مختلف مواجه هستید.

دانش‌آموزان و کشاورزان هم از جلیقه زردها انگیزه گرفتند و تظاهرات خود را شروع کردند، اعتراضاتی که در واقع بازتاب حوادث دوران اعتراضات معروف ماه می در سال 1968 میلادی بود. در آن دوران شورش‌های دانشجویان علیه شیوع کاپیتالیسم و ارزش‌‌های محافظه‌کارانه در زندگی عمومی به کارخانجات و طبقه کارگر نفوذ پیدا کرد و اقتصاد کشور را برای چندین هفته فلج کرد.

علاوه بر این، حتی وقتی هم که اعتراضات با شکست مواجه می‌شوند، فرهنگ اعتراضی فرانسه مسیر را برای تصویب قوانین بحث‌برانگیز سخت‌تر و کندتر می‌کند و رئیس‌جمهور را مجبور به پرداخت هزینه ناراحت کردن عوام می‌کند

دقیقاً مشخص نیست که چرا فرانسویان عاشق اعتراض هستند. اما فوژی می‌گوید که این بخشی از فرهنگ منازعه ملی است که به انقلاب کبیر 1789 برمی‌گردد. زمانی که نیروهای جمهوری‌خواه به رویارویی با سلطنت‌طلبان پرداختند تا سلطنت فرانسه منفور را براندازی کنند. فروژی می‌افزاید: در واقع ما دوست داریم  انقلاب فرانسه را دوباره و دوباره تکرار کنیم. همیشه مسائل را با حرارت به مباحثه می‌گذاریم انگار در جنگی دائمی، جنگ داخلی صلح‌آمیز برای آنچه که کشورمان باید باشد هستیم.

آیا اعتراضات فرانسه همیشه جواب می‌دهد؟

نه همیشه. اعتراضات چندین ماهه کارگران راه‌آهن که تابستان امسال رخ داد، نتوانست منجر به توقف برنامه بازسازی سیستم ریلی فرانسه که ماکرون طرح آن را داده بود، شود. همچنین تظاهرات گسترده مردم در سال 2016، در زمان فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور پیشین فرانسه، نتوانست منجر به توقف برنامه اصلاحات کارگری شود. و نه حتی اعتراضات سراسری برای مقابله با افزایش سن بازنشستگی در سال 2010 نتوانست نیکولای ساراکوزی رئیس‌جمهور اسبق را از تصمیم خود منصرف کند.

با همه این احوال، هورن می‌گوید: اعتراضات فرانسه نرخ موفقیت بیشتری نسبت به اعتراضات آمریکا دارد. برای مثال اعتراضات کشاورزی همواره منجر به اعطای امتیازات به جامعه کشاورزی شده است. در سال 2009، اعتراضات ماهیگران و بستن بندر کاله به دنبال محدودیت‌های اتحادیه اروپا بر این صنعت، منجر به اعطای وام 66 میلیون دلاری دولتی شد. اعتراضات در فرانسه همچنین باعث محدودیت توانایی مقامات این کشور برای تغییر فضای کاری شد؛ در سال 2006 دولت مجبور شد دست از سیاستی که برای اعمال محدودیت برای جوانانی که در اعتراضات خشونت‌آمیز خیابانی شرکت می‌کردند، بردارد.

علاوه بر این، حتی وقتی هم که اعتراضات با شکست مواجه می‌شوند، فرهنگ اعتراضی فرانسه مسیر را برای تصویب قوانین بحث‌برانگیز سخت‌تر و کندتر می‌کند و رئیس‌جمهور را مجبور به پرداخت هزینه ناراحت کردن عوام می‌کند. (محبوبیت عمومی ماکرون تا 21 درصد افت کرد و ساراکوزی نیز انتخابات را در دومین دور ریاست‌جمهوری واگذار کرد و اولاند هم که می‌دانست اوضاع از چه قرار است، اصلاً برای دور دوم اعلام کاندیداتوری نکرد.)

چرا اعتراضات فرانسه تأثیر قوی‌تری روی سیاست دارد؟

بر اساس نظر هورن، برتری مهم اعتراضات فرانسه به دلیل آرایش مجلس فرانسه است. 9 حزب مختلف در مجلس سفلی فرانسه کرسی دارند. هورن می‌گوید: پس شما قانون‌گذارانی از احزاب مختلف دارید، که گوش جان سپرده‌اند به مردم، کسانی که دوست دارند، حرف معترضان را از کف خیابان ترجمه کنند و به گوش سالن‌های مجلس برسانند.

انتخابات سال 2017 منجر به شنیدن دوباره صدای مردم در مجلس شد، هرچند این صدا با جنبش موسوم به آن‌مارش ماکرون میانه‌رو متفاوت بود، اما دو حزب حاکم فرانسه یعنی جمهوری‌خواهان و سوشالیست‌ها را بر‌انداخت. 

مخالفان اصلی ماکرون از حزب راست‌افراطی موسوم به اجتماع ملی (که پیش‌تر با نام جبهه ملی شناخته می‌شد) و همچنین حزب چپ‌گرای افراطی فرانسه تسلیم‌ناپذیر، می‌آیند. دو حزبی که بسیار متمایل بودند خود را مدافع معترضین جلیقه زرد معرفی کنند. در مقابل، نظام دو حزبی سفت و سخت آمریکا منجر به آن شده که جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها برای بیش از یک سده، مجلس نمایندگان و سنای این کشور را به نام خود زنند. هرچند که شاید برخی قانون‌گذاران مستقل، مسئله خاصی را بر خلاف مواضع این دو حزب دنبال کنند اما کمتر کسی حاضر می‌شود شغل خود را در معرض اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی قراردهد و به جنبش‌های اعتراضی بپیوندد؛ بنابراین جنبش‌های اعتراضی آمریکاییان در میانه راه همواره دود هوا می‌شود؛ چرا که هیچ کسی از افراد در رأس قدرت  سخنگویی آن‌ها نیست.

از نظر فوژی اعتراضات در آمریکا بیشتر در مباحث سیاسی اثر گذار است تا خود سیاست‌مداران. به گفته او در هر دو مسئله تی پارتی و اشغال وال استریت، شاهد بودیم که مباحث معترضان و نکاتشان بر مباحث سیاسی اثر داشت؛ نه بر خود سیاست.

چرا معترضان فرانسوی اینقدر بر رئیس‌جمهور فشار می‌آورند؟

فوژی عنوان می‌کند امتیازاتی همچون امتیازات ماکرون که این هفته اعطا شد، احتمالاً به دلیل تمرکز بیش از حد قدرت سیاسی در ریاست‌جمهوری فرانسه است. در طول قرن بیستم میلادی، اصلاحاتی که برای ایجاد یک رهبر قدرتمند در فرانسه انجام شد، پاسخ‌گویی کمتر رئیس‌جمهور را به مجلس به ارمغان آورد. (به طور مثال نمی‌توان رئیس‌جمهور را به وسیله مجلس استیضاح کرد) و وی قادر است سیاست‌هایش را بدون مشورت با قانون‌گذاران اعلام کند. (برای همین ناگهان تصمیم گرفت حداقل دستمزدها را افزایش دهد.) در حالی که نظام متکی به ریاست‌جمهوری در همه جهان به عنوان دموکرات‌ترین نظام شناخته می‌شود، این سیستم در فرانسه با نام مستعار سلطنت جمهوری معرفی می‌شود.

وقتی قدرت اینقدر متمرکز باشد. جنبش‌های اعتراضی نیز می‌دانند که باید چه کسی را هدف بگیرند. آن‌ها می‌دانند که چه کسی می‌تواند مشکلات آن‌ها را حل کند. در واقع به گفته فوژی این شکننده‌ترین نظام ممکن است؛ چرا که رئیس‌جمهور می‌داند که فقط خودش می‌تواند پاسخ معترضان را بدهد؛ و اگر او می‌خواهد محبوبیت خود را حفظ کند، باید اینکار را انجام دهد.